نشست «دانش روانشناسی و نیاز پژوهشگری تاریخ شفاهی»
مصاحبهگر تاریخ شفاهی باید مثل یک لوح سفید عمل کند
به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، دومین نشست «اینگاه: نشستهای تاریخ شفاهی و امروز» با محوریت «تاریخ شفاهی و شخصیت مخاطب؛ دانش روانشناسی و نیاز پژوهشگری تاریخ شفاهی»، به همت حوزه هنری اصفهان در خانه هنرمندان این شهر برگزار شد. دکتر مریم قاسمی، به بررسی جایگاه مصاحبهکننده و مصاحبهشونده در تاریخ شفاهی پرداخت و گفت: «مصاحبه تاریخ شفاهی در بسیاری از رشتههای علمی، به عنوان روش پژوهش مورد استفاده قرار میگیرد.سیصدوپنجاهوسومین شب خاطره -2
راوی دوم برنامه؛ وحید مرندی بود که در ابتدای سخنانش گفت: سال 1361 در عملیات فتحالمبین مسئولیت پشتیبانی، ارسال مایحتاج رزمندگان و حمل آن را بر عهده گرفتم. پس از بازگشت از جبهه با دوستان خود قرار گذاشتم که برای دفاع اسلحه به دست بگیرم و وارد خط مقدم شوم؛ اما خانوادهام با من مخالفت کردند. چون دو برادرم در کودکی فوت کرده بودند و تک پسر خانواده بودم. بالاخره با طرح مسئله کمکرسانی به جبهه، موافقت خانواده را گرفتم. آنها فکر میکردند که دوباره بابت پشتیبانی به جبهه میروم؛ اما میخواستم در عملیات شرکت کنم. با دوستانم به مسجد شهید رجایی کرج رفتم و از آنجا به پادگان اعزام شدم.سیصدوپنجاهوسومین شب خاطره -1
سیصدوپنجاهوسومین برنامه شب خاطره، در 7 دی 1402 با روایت غواصان خطشکن گردان حضرت زینب(س) لشکر 10 سیدالشهدا(ع) در عملیاتهای کربلای 4 و 5، در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. در این برنامه حاج احمد قاسمی، وحید مرندی و وحید مصدری به بیان خاطرات خود پرداختند. همچنین کتاب «بالاتر از ارتفاع» نوشته زهرا زمانی معرفی شد.نویسنده کتاب «مسکوی کوچک افغانستان»:
لزومِ روایت خاطرات شهدای فاطمیون از زبان خانوادهها
به گزارش سایت تاریخ شفاهی، «شب خاطره رزمندگان و شهدای فاطمیون در اصفهان» و آیین رونمایی از کتاب «مسکوی کوچک افغانستان» شامل زندگینامه مادر شهید احمدشکیب احمدی، شهید مدافع حرم از لشکر فاطمیون، عصر روز جمعه، 18 خرداد 1403، به همت حوزه هنری استان اصفهان، در عمارت تاریخی سعدی برگزار شد.سیصدوپنجاهودومین شب خاطره -3
راوی سوم برنامه حاج محمد طالبی در ابتدای سخنانش گفت: خداوند برای سرباز معطل نمیماند. خداوند برای کاری، گیر نمیکند که نیازش به بندگانش باشد؛ ولی توفیقات را تقسیم میکند که چطور طرف بتواند کاسه گداییاش را قشنگ پر کند. چطور بتواند از این توفیقات استفاده کند و بهره ببرد. ما با رفقا، شهید زمانی و شهید مصطفوی زندگی کردیم. شهید زمانی با گریه به من گفت: «من چطور زنده بمانم وقتی میگویند قطعنامه پذیرفته شده و جنگ تمام شده!» رفت مشهد، بعد از چهار روز از پذیرش قطعنامه بچهها تماس گرفتند که شهید زمانی را پیدا کنید.سیصدوپنجاهودومین شب خاطره -2
راوی دوم شب خاطره دکتر موسی زارع، متولد تیر 1350 و اهل اسلامآباد غرب بود. او بچۀ جنگ است؛ یعنی از اولین بمبارانی که در غرب کشور اتفاق افتاد درگیر جنگ شد. خودش میگوید مثل خیلی از نوجوانهای آن دوره عاشق رفتن به جبهه بوده، اما باید صبر میکرد تا به سنی برسد که بتواند اسلحه به دست بگیرد. او 30 ماه از عمرش را در جبههها بوده و مفتخر به جانبازی است. راوی در ابتدای سخنانش گفت: در شلمچه مجروح شده بودم. چند ماهی در حال استراحت بودم که یک روز شهید جلال نصرتی به منزل ما در اسلامآباد آمد...سیصدوپنجاهودومین شب خاطره- 1
سیصدوپنجاهودومین برنامه شب خاطره، 2 آذر 1402 در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. این قسمت از برنامه به روایت پهلوان رزمنده، حاج محمد طالبی اختصاص داشت. در این برنامه که با عنوان و رونمایی از کتاب «میاندار» نوشته احمد مصطفایی برگزار شد، سردار اسدالله ناصح، دکتر موسی زارع و حاج محمد طالبی به بیان خاطرات خود پرداختند. اجرای این شب خاطره را داوود صالحی برعهده داشت.گزارش چهاردهمین همایش تاریخ شفاهی-3 و پایانی
چسبندگیِ تاریخ شفاهی به بدنه قدرت، آسیبزاست
تاریخ شفاهی سه ضلع دارد: مصاحبهکننده، مصاحبهشونده و کارفرما. برای آسیبشناسی، ابتدا باید این سه ضلع را تبیین کنیم، بشناسیم و یک به یک، آسیبهایی که متوجه آنهاست شناسایی کنیم. حال، روی خروجیها بحث میکنیم و حتماً از زیستۀ کاری خودم مصادیقی ارائه خواهم کرد. نخست در حوزه انتشار تاریخ شفاهی، این سؤالات مطرح است: آیا تاریخ شفاهی، حتماً باید منتشر شود؟ آیا رسالت تاریخ شفاهی، این است که به سرعت منتشر شود؟سیصدوپنجاهویکمین شب خاطره -3
راوی سوم شب خاطره، جانباز سرافراز آقای نویدی، متولد شهریور 1342 بود. وی در ابتدای سخنانش گفت: آشنایی و ارتباط من با شهید رستمی بیشتر از دو ماه نشد. ارتباط خیلی ضعیفی هم بود و خیلی با او همصحبت نبودم. گردان جندالله بوکان، مسئول پاکسازی درگیریهای مستقیم ضدانقلاب بود. در آن زمان سردار هادیفر، فرمانده کردستان بودند. ایشان هنوز هم در کردستان مشغول هستند. معاون او شهید حسین اسکندری بود. من هم مسئول گروهان القارعه بودم. در آن اوضاع و احوال کردستان باید چند وقتی میگذشت تا یک نیروی عادی به درجه فرمانده گروهانی برسد.گزارش چهاردهمین همایش تاریخ شفاهی-2
تمرکز تاریخ شفاهی بر جنگ تحمیلی، دلیل عدم توجه دانشگاهها
آنچه در این بازه زمانی و هیاهوی تاریخ شفاهی اهمیت دارد، محک زدنِ سطح تولیدات تاریخ شفاهی و بحث مرجعیت علمی و صنفی است تا تاریخ شفاهی ایران، کمتر دچار آسیب شود. تاریخ شفاهی، یک پدیده سهلِ ممتنع است که هم شانس، هم حُسن و هم عقباتی دارد. صاحبنظران تاریخ شفاهی یک جمله دارند: فقط انجام بده! سطح آن مهم نیست و در آینده، ارزیابی خواهد شد....
7
...
آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 5
اولین دژبانی سر راه ـ صالحآباد ـ اولین ایستگاه صلواتی هم بود. شربتی خوردیم و بعد مستقیم حرکت کردیم به طرف مهران که هنوز التهاب عملیات چند هفته پیش والفجر ـ 3 را در خود داشت. تپه «کلهقندی» آنجا بود. بچههای لشکر 27 در این تپه عملیات کرده بودند. تعریف میکردند: وقتی عملیات شد، عراقیها در محاصره قرار گرفتند. مدتی که گذشت وضع بسیار بدی پیدا کردند، به طوری که با هلیکوپتر برایشان غذا میآوردند.






