اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 133
در این جاده مینیبوسی را متوقف کردیم. بیشتر مسافران مینیبوس را زنها و بچهها و پیران عربزبان تشکیل میدادند. در میان این افراد یک پیرمرد شل بود که یک نفر او را کمک میکرد. آنها خیلی اصرار کردند که چون ناتوان هستند آزادشان کنیم. دستور دادم آنها را آزاد کنند. راننده مینیبوس را هم آزاد کردیم. اما بقیه به پشت جبهه منتقل شدند و همان روز شنیدم در پشت جبهه همه را اعدام و جنازههایشان را همان جا دفن کردهاند.