سیصدوپنجاه‌وچهارمین شب خاطره -1

سیصدوپنجاه‌وچهارمین برنامه شب خاطره، 5 بهمن 1402 در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی با عنوان «خانواده ابدی» برگزار شد. راویان این برنامه معصومه اسکندری، منصوره اسکندری، جواد اسکندری، محسن اسکندری و فاطمه عربی بودند که به مشاهدات و حوادث تلخ روز ترور خانواده اسکندری توسط منافقین و ماجراهای پس از آن پرداختند. همچنین کتاب «خانواده ابدی» به کوشش معصومه رامهرمزی با موضوع ترور این خانواده، معرفی شد. اجرای این شب خاطره را مونا اورعی برعهده داشت.

«مدرسه تاریخ شفاهی»-1

از تاریخ شفاهیِ«واقعه‌محور» تا «هرمنوتیک» و «حولیات»

به گزارش سایت تاریخ شفاهی، اولین جلسه آنلاین «مدرسه تاریخ شفاهی» عصر شنبه، 16 تیر 1403 با سخنرانی دکتر مرتضی نورائی درباره «تاریخچه و چشم‌اندازهای تاریخ شفاهی» به همت انجمن ایرانی تاریخ برگزار شد. دکتر نورائی گفت: تاریخ شفاهی دهه‌های اول، واقعه‌محور بود. سپس نوع دیگری از تاریخ‌های محلی زاده شد که هرمنوتیک یا بر اساس تفسیر افراد از وقایع بود. یعنی تفسیر افراد در مصاحبه اهمیت داشت؛ نه عین واقعه. در کنار بحث خودِ واقعه و تفسیر آن، تاریخ شفاهی به سمت این رفت که حولیات وقایع را درنظر بگیرد. یعنی وقایع ریزی در حاشیه یک اتفاق، رخ داده که منجر به یک واقعه بزرگ شده است.

نشست نقد کتاب «کاش این گلوله شلیک نمی‌شد»

نشست نقد و بررسی کتاب «کاش این گلوله شلیک نمی‌شد» اثر آقای اصغر کاظمی، دوشنبه چهارم تیر 1403 به همت مرکز مطالعات فرهنگ و هنر ادبیات پایداری حوزه هنری برگزار شد. طبق برنامه مقرر بود با حضور مجری برنامه آقای حسین جودوی و منتقدان آقایان سردار سعید محمدعلی و حجت‌الاسلام سعید فخرزاده، کتاب نقد و بررسی شود اما به دلیل عدم حضور سردار محمدعلی، حجت‌الاسلام فخرزاده به تنهایی و برخی از حضار از جمله جعفر گلشن روغنی، درباره قوتها و کاستی‌های کتاب سخن گفتند.

سیصدوپنجاه‌وسومین شب خاطره -3

راوی سوم شب خاطره وحید مصدری در ابتدای خاطرات خود گفت: شب اول عملیات کربلای5 دو نفر از دوستان ما که در گردان الحدید بودند برای گرفتن توکل‌ها رفتند. دو گروهان غواص بودیم؛ الحدید و القدر. قرار بود ما پشت سر گروهان الحدید برویم. الحدیدی‌ها هم زودتر توکل‌ها و جزایر را بگیرند و ما که گروهان القدر بودیم عبور کنیم. ابتدا دژ و سپس نونی‌ها را در پشت دژ بگیریم. روبه‌روی آب‌گرفتگی شلمچه، 11 کیلومتر دژ به شکل شمالی جنوبی بود.

نشست «دانش روانشناسی و نیاز پژوهشگری تاریخ شفاهی»

مصاحبه‌گر تاریخ شفاهی باید مثل یک لوح سفید عمل کند

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، دومین نشست «این‌گاه: نشست‌های تاریخ شفاهی و امروز» با محوریت «تاریخ شفاهی و شخصیت مخاطب؛ دانش روانشناسی و نیاز پژوهشگری تاریخ شفاهی»، به همت حوزه هنری اصفهان در خانه هنرمندان این شهر برگزار شد. دکتر مریم قاسمی، به بررسی جایگاه مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده در تاریخ شفاهی پرداخت و گفت: «مصاحبه تاریخ شفاهی در بسیاری از رشته‌های علمی، به عنوان روش پژوهش مورد استفاده قرار می‌گیرد.

سیصدوپنجاه‌وسومین شب خاطره -2

راوی دوم برنامه؛ وحید مرندی بود که در ابتدای سخنانش گفت: سال 1361 در عملیات فتح‌المبین مسئولیت پشتیبانی، ارسال مایحتاج رزمندگان و حمل آن را بر عهده گرفتم. پس از بازگشت از جبهه با دوستان خود قرار گذاشتم که برای دفاع اسلحه‌ به دست بگیرم و وارد خط مقدم شوم؛ اما خانواده‌ام با من مخالفت کردند. چون دو برادرم در کودکی فوت کرده بودند و تک پسر خانواده بودم. بالاخره با طرح مسئله کمک‌رسانی به جبهه، موافقت خانواده را گرفتم. آنها فکر می‌کردند که دوباره بابت پشتیبانی به جبهه می‌روم؛ اما می‌خواستم در عملیات شرکت کنم. با دوستانم به مسجد شهید رجایی کرج رفتم و از آنجا به پادگان اعزام شدم.

سیصدوپنجاه‌وسومین شب خاطره -1

سیصدوپنجاه‌وسومین برنامه شب خاطره، در 7 دی 1402 با روایت غواصان خط‌شکن گردان حضرت زینب(س) لشکر 10 سیدالشهدا(ع) در عملیات‌های کربلای 4 و 5، در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. در این برنامه حاج احمد قاسمی، وحید مرندی و وحید مصدری به بیان خاطرات خود پرداختند. همچنین کتاب «بالاتر از ارتفاع» نوشته زهرا زمانی معرفی شد.

نویسنده کتاب «مسکوی کوچک افغانستان»:

لزومِ روایت خاطرات شهدای فاطمیون از زبان خانواده‌ها

به گزارش سایت تاریخ شفاهی، «شب خاطره رزمندگان و شهدای فاطمیون در اصفهان» و آیین رونمایی از کتاب «مسکوی کوچک افغانستان» شامل زندگی‌نامه مادر شهید احمدشکیب احمدی، شهید مدافع حرم از لشکر فاطمیون، عصر روز جمعه، 18 خرداد 1403، به همت حوزه هنری استان اصفهان، در عمارت تاریخی سعدی برگزار شد.

سیصدوپنجاه‌ودومین شب خاطره -3

راوی سوم برنامه حاج محمد طالبی در ابتدای سخنانش گفت: خداوند برای سرباز معطل نمی‌ماند. خداوند برای کاری، گیر نمی‌کند که نیازش به بندگانش باشد؛ ولی توفیقات را تقسیم می‌کند که چطور طرف بتواند کاسه گدایی‌اش را قشنگ پر کند. چطور بتواند از این توفیقات استفاده کند و بهره ببرد. ما با رفقا، شهید زمانی و شهید مصطفوی زندگی کردیم. شهید زمانی با گریه به من گفت: «من چطور زنده بمانم وقتی می‌گویند قطعنامه پذیرفته شده و جنگ تمام شده!» رفت مشهد، بعد از چهار روز از پذیرش قطعنامه بچه‌‌ها تماس گرفتند که شهید زمانی را پیدا کنید.

سیصدوپنجاه‌ودومین شب خاطره -2

راوی دوم شب خاطره دکتر موسی زارع، متولد تیر 1350 و اهل اسلام‌آباد غرب بود. او بچۀ جنگ است؛ یعنی از اولین بمبارانی که در غرب کشور اتفاق افتاد درگیر جنگ شد. خودش می‌گوید مثل خیلی از نوجوان‌های آن دوره عاشق رفتن به جبهه بوده، اما باید صبر می‌کرد تا به سنی برسد که بتواند اسلحه به دست بگیرد. او 30 ماه از عمرش را در جبهه‌ها بوده و مفتخر به جانبازی است. راوی در ابتدای سخنانش گفت: در شلمچه مجروح شده بودم.‌ چند ماهی در حال استراحت بودم که یک روز شهید جلال نصرتی به منزل ما در اسلام‌آباد آمد...
1
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 107

سربازی در دسته من بود به نام عصام احمد. این سرباز خیلی مؤمن بود و به جمهوری اسلامی علاقه داشت. او بیشتر اوقات درباره مسائل سیاسی و مخصوصاً جنگ با من صحبت می‌کرد. شبی داخل سنگر نشسته بودیم و حرف می‌زدیم. هنوز چند روزی به حمله شما برای شکستن محاصره آبادان مانده بود. فکر می‌کنم پنج یا هفت روز. من از یک ماه و نیم پس از شروع جنگ تا روز آخر در همین جبهه بودم. آن شب عصام برایم خیلی حرف زد و دردل کرد. او از این که در جبهه بود به شدت ابراز بیزاری و تنفر می‌کرد. می‌گفت: «ما چطور با نیروهای ایرانی جنگ کنیم، حال آن‌که آنها مسلمانند و در کشورشان جمهوری اسلامی به پا کرده‌اند.