ضرورت دریافت بازخورد در تاریخ‌شفاهی

وقتی فعالیتی را انجام می‌دهیم، منتظریم به نحوی کارمان را مورد ارزیابی قرار دهیم. با این کار نواقص آن را برطرف کرده و بر نقاط مثبت آن می‌افزاییم. این موضوع جز به کمک بازخوردهایی که دیگران برایمان ارسال می‌کنند اتفاق نخواهد افتاد.

خاطرات حسین ریاحی

سردار حسین ریاحی، مسئول تدارکات منطقه غرب اهواز و جاده‌های سوسنگرد، مهمان دویست‌وچهل‌ویکمین برنامه شب خاطره (آذر 1392) بود. او درباره فرازونشیب اشغال سوسنگرد و محدودیت تأمین مهمات خاطره گفت.

رضای انقلاب

خاطرات حجت‌الاسلام رضا مطلبی

خاطرات حجت‌الاسلام رضا مطلبی در کتابی با عنوان «رضای انقلاب» به قلم حجت‌الاسلام سعید فخرزاده روایت شده است. کتاب با مقدمه کوتاهی به قلم راوی و سپس پیشگفتار نویسنده آغاز می‌شود. در پیشگفتار درباره روش نگارش کتاب و چگونگی انجام مصاحبه‌ها طی سیزده جلسه در سال 1395 توضیح داده شده است.

اهمیت پرسش در تاریخ شفاهی

با نگاهی به کتاب میریام

کتاب میریام، خاطرات خانم رباب صدر از انتشارات مؤسسه فرهنگی- تحقیقاتی امام موسی صدر مصداق بارز تاریخ شفاهی است. نام کتاب برگرفته از نام مستعار خانم صدر در سال‌های جنگ در لبنان است.

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 146

حادثۀ دیگر مربوط به یک گروهبان مخابرات است به نام کاسب. این گروهبان با من دوست بود. بلایی به سرش آمد که برای بسیاری از نیروهای ما ناراحت‌کننده بود. این گروهبان، روزی نفربر خود را به تعمیرگاهی که در بصره مستقر شده بود می‌برد و بعد از تحویل نفربر به مکانیکی‌ها و شرح دادن عیب و ایراد آن به خانه‌اش می‌رود.

مقدمۀ کتاب «آقاسعید»

کتاب «آقاسعید» روایتی مستند از زندگی شهید سیدمحمدسعید جعفری است که با قلم محمدمهدی همتی و به کوشش انتشارات راه‌یار منتشر شده است. این اثر در اسفند ۱۴۰۲، به عنوان یکی از آثار برگزیدۀ زندگی‌نامه مستند در بیست‌و‌یکمین دورۀ جایزۀ کتاب سال دفاع مقدس شناخته شد. در ادامه، مقدمه کتاب، از منظرتان می‌گذرد.

بخشی از خاطرات شهید سیداسدالله لاجوردی

اولین برخورد با مجاهدین خلق

یک روز، چهار نفر مجاهد خلق از بچه‌های تبریز را که با محمد حنیف کار می‌کردند، وارد زندان کردند. بچه‌هایی که ما تشنه ارتباط با ایشان و کسب فیض از عظمت روحی و مجاهدت ایشان بودیم! من صادقانه جو و شرایط زندان را برای ایشان توضیح دادم که مواظب باشید جریان ما چنین است. چون ایشان را مسلمان می‌دانستیم...

خاطرات نورعلی ‌شاهی

نورعلی ‌شاهی، رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان دویست‌وچهل‌ویکمین برنامه شب خاطره (آذر 1392) بود. او درباره دوستانش و حضور در سوسنگرد خاطره گفت. او گفت: «همراه دوستانم به اهواز رفتیم. کسی را پیدا نمی‌کردیم نشانی بسیج اهواز را بگیریم. بعد از چند متر پیاده‌روی، بالاخره رسیدیم. 16 دی 1358 به سوسنگرد رفتیم. بعد از گذراندن دورۀ آموزشی، هر کدام مسئولیتی را بر عهده گرفتیم.

سیصد و شصت و هفتمین شب خاطره - 1

سیصد و شصت و هفتمین برنامه شب خاطره، همزمان با سال‌روز شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع)، 4 اردیبهشت 1404 با روایت تعدادی از همسران ایثارگران بهداری رزمی دفاع مقدس در تالار اندیشه حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. در این برنامه خانم‌ها معصومه خطیب، اشرف‌فرد، زهرا مظلومی‌فر، فاطمه امرالله‌زاده و فاطمه حبیبی به بیان خاطرات پرداختند.

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 145

نگهبان، ساعت نگهبانی‌اش تمام شده و منتظر است نفر بعدی بیاید و پست را از او تحویل بگیرد. ولی ظاهراً چند دقیقه تأخیر می‌کند. خودِ نگهبان به سنگر او می‌رود و صدایش می‌کند. بعد برمی‌گردد سر جایش و منتظر می‌ماند. در همین‌حال یکی از نیروهای شما که عربی هم می‌دانسته از کمین خارج می‌شود و با ظاهری خواب‌آلوده خود را به نگهبان می‌رساند.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 146

حادثۀ دیگر مربوط به یک گروهبان مخابرات است به نام کاسب. این گروهبان با من دوست بود. بلایی به سرش آمد که برای بسیاری از نیروهای ما ناراحت‌کننده بود. این گروهبان، روزی نفربر خود را به تعمیرگاهی که در بصره مستقر شده بود می‌برد و بعد از تحویل نفربر به مکانیکی‌ها و شرح دادن عیب و ایراد آن به خانه‌اش می‌رود.