خاطرات سیده زهرا حسینی

سیده زهرا حسینی، امدادگر دوران دفاع مقدس و راوی کتاب دا، مهمان صدوهشتادونهمین برنامه شب خاطره بود. او درباره چگونگی به دست آوردن اسلحه در خرمشهر و شهادت دوستانش خاطره گفت. او گفت نزدیک مسجد جامع زیر پایم لرزید و پیکر شهناز حاجی‌شاه و شهناز محمدی که محافظ اسلحه‌ها بودند، را تحویل خانواده آنها دادیم. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات معصومه رامهرمزی

معصومه رامهرمزی، امدادگر دوران دفاع مقدس و نویسنده کتاب «یکشنبه آخر» و «بر بال ملائک» مهمان صدوشصتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره ساختن سنگر در نزدیک خانه خاطره گفت. او گفت ما سه خواهر بودیم و یک برادر که می‌خواستیم در شهر بمانیم. به اصرار، خانوده را متقاعد کردیم که در شهر بمانیم. تصمیم گرفتیم از آبادان به خرمشهر برویم و وارد گروه غذارسانی به رزمنده‌های خرمشهر شدیم. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات رضا سلطانی

رضا سلطانی، مهمان صدوچهل‌وهشتمین برنامه شب خاطره (اردیبهشت 1385) بود. او درباره شهید علی صیاد شیرازی، سرلشکر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران خاطره گفت. او گفت یک بار کفش‌های شهید صیاد شیرازی نبود و از من سراغش را گرفت... این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات محمدرضا گلشنی

محمدرضا گلشنی، رزمنده و آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان صدوهشتاد‌وپنجمین برنامه شب خاطره (شهریور 1388) بود. او درباره شب‌های قدر ماه رمضان و پنهانی بیدار ماندن در دوران اسارت خاطره گفت. او گفت ما پتو را روی سرمان می‌کشیدیم و یواشکی العفو می‌گفتیم. قدر این شب‌های قدر که آزادانه الاهی العفو می‌گویید را بدانید. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات محمدرضا اسلاملو

محمدرضا اسلاملو، کارگردان و مستندساز دوران دفاع مقدس، مهمان صدوچهل‌وهشتمین برنامه شب خاطره (اردیبهشت 1388) بود. او درباره شهید سید مرتضی آوینی خاطره گفت. او گفت رفتم متنی که آماده کرده بود، را بخوانم چون گفته بودند ممکن است تُن صدا خوب باشد؛ اما حس و حالِ پشت صدا مهم است. دو سه بار خواندم و می‌گفت این‌طور نیست. گفتم خودت بخوان. خواند و عجب صدایی داشت. چون با تمام جان نوشته بود و با تمام جانش می‌خواند. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات محمدرضا گلشنی

محمدرضا گلشنی، رزمنده و آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان صدوهشتاد‌وپنجمین برنامه شب خاطره (شهریور 1388) بود. او درباره ماه رمضان و افطار دوران اسارت خاطره گفت. او گفت از نان‌هایی که به ما می‌دادند حلیم و شکلات درست می‌کردیم. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات رضا سلطانی

رضا سلطانی، مهمان صدوچهل‌وهشتمین برنامه شب خاطره (اردیبهشت 1385) بود. او درباره شهید علی صیاد شیرازی (۲۳ خرداد ۱۳۲۳–۲۱ فروردین ۱۳۷۸) سرلشکر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و ماجرای قول کمکی که به برادران مستقر در شهر سردشت داده بود خاطره گفت. او گفت در هلی‌کوپتر به سمت سردشت نوری وجود نداشت و گم شدیم... این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات حسین علایی ‎

حسین علایی، از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دوران دفاع مقدس، مهمان صدوچهل‌وهفتمین برنامه شب خاطره (اسفند 1384) بود. او درباره شهادت حمید باکری در عملیات خیبر و کنار پل جزیره جنوبی خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم. تاکنون 333 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده اول اردیبهشت 1401 برگزار می‌شود.

خاطرات رسول ملاقلی‌پور ‎

رسول ملاقلی‎پور (۱۷ شهریور ۱۳۳۴ - ۱۵ اسفند ۱۳۸۵)، کارگردان سینما، مهمان صدوچهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره (آذر 1384) بود. او درباره فردای شب پناه گرفتنش در یک سنگر که پر از جسد عراقی‌ها بود و سپردن آدرس و شماره تلفن‌ها به رودخانه کارون خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات رسول ملاقلی‌پور ‎

رسول ملاقلی‎پور (۱۷ شهریور ۱۳۳۴ - ۱۵ اسفند ۱۳۸۵)، کارگردان سینما، مهمان صدوچهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره (آذر 1384) بود. او درباره ماجرای تیراندازی عراقی‌ها به خاکریز و پناه گرفتنش در یک سنگر خاطره گفت.
...
11
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 98

آن روز صبح که از سنگر بیرون آمدم جنازه آن افسر و گروهبان راکه به خاطر نماز خواندن گزارش کرده بودند دیدم: ستوان یکم عبدالرضا و گروهبان حسن. این گروهبان خبرچین بود که خبرها را به ستوان عبدالرضا می‌داد. من واقعه آن شب را نتوانستم برای کسی بیان کنم. خیلی دلم می‌خواست به آن پاسدار موتورسوار بگویم ولی فارسی نمی‌دانستم. متأسفانه نام آن پاسدار را نمی‌دانم اما می‌توانم هر دو پاسدار را از صورتشان بشناسم. آنها واقعاً انسان بودند. برای همین رفتار آنها خیلی به دلم نشست.