مروری بر بیستسالگی تاریخ شفاهی در ایران
مرجعیت علمی و صنفی؛ چشمانداز انجمن تاریخ شفاهی ایران
گفتوگو و تنظیم: مریم اسدی جعفری
24 اردیبهشت 1403
اگر کسی در خانهاش کتابخانه شخصی داشته باشد، معمولاً یک یا چند عنوان کتاب تاریخ شفاهی در بین آنها دیده میشود. موجِ کتابدوستان در دهههای اخیر، به سمت حوزه تاریخ شفاهی، گرایش پیدا کرده و تمام این روندِ رو به صعود، مدیونِ فعالان این عرصه است. «دکتر مرتضی نورائی» استادتمامِ گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، از اولین افرادی است که در مسیر معرفی، پایهگذاری، ترویج و جریانسازی تاریخ شفاهی در کشور، نقش داشته است که با ایشان به گفتوگو نشستهایم:
*آقای دکتر، آشنایی شما با تاریخ شفاهی به چه سالی برمیگردد؟
آشنایی من با بحثهای تاریخ شفاهی، دهۀ هفتاد آغاز شد. در بشاگرد، میان سالهای 1370 تا 1374 تحقیقاتی داشتم. در آن منطقه از روشهای مصاحبه فعال، برای گردآوری اطلاعات در حوزه جامعهشناسیِ تاریخی در میان قبایل و عشایر استفاده میکردم.
*تصورم این بود که ادامه تحصیل شما در انگلستان، باعث ورود شما به فضای تاریخ شفاهی شده است.
چنانکه ذکر شد، از قبل کارهای غیرمتمرکزی بود، اما سال 1375 برای ادامه تحصیل به انگلستان رفتم و آنجا با مکتب تاریخ شفاهی به طور وسیع آشنا شدم. کتابهای موجود در این زمینه را خواندم و مطالعات روششناسیِ تاریخ شفاهی را بهطور تخصصی از آن زمان شروع کردم.
*وقتی به ایران آمدید، از چه شیوهای برای معرفی و توسعه تاریخ شفاهی استفاده کردید؟
البته پروژهای به نام تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، قبل از آن انجام شده بود، ولی داخل ایران، مقوله تاریخ شفاهی جستهگریخته ترجمه یا در شرف تولید بود. در 25-24 اردیبهشت 1383 نخستین کارگاه آموزشی سراسری تاریخ شفاهی در دانشگاه اصفهان را با حضور استادان، علاقهمندان و محققان برگزار کردیم.
* این کارگاهها بسترِ تشکیل انجمن تاریخ شفاهی بود؟
بله. البته از ابتدا به فکر تشکیل انجمن نبودیم. فقط به این فکر بودیم که اطلاعات مربوط به تاریخ شفاهی را در کشور منتشر و گسترش دهیم. خوشبختانه از سال 1383 که این کارگاهها را شروع کردیم، مورد استقبال قرار گرفت و افراد متعددی از علاقهمندان به تاریخ شفاهی، حضور پیدا کردند. رفتهرفته این کارگاهها ادامه پیدا کرد و تا امروز، 13 بار در قالب همایش در اصفهان، تهران، مشهد و ساری برگزار شده است. به تدریج، حلقههای تاریخ شفاهی به ویژه با تمرکز بر موضوع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در کشور تشکیل شد. کمکم، مؤسسات و مراکز تاریخ شفاهی در کشور تأسیس شد و رویه تاریخ شفاهی به عنوان سازوکار بازانگاری گذشتۀ نزدیک در سطح کشور مقبولیت یافت. رفتهرفته تا اواخر دهه 80 ادامه پیدا کرد و باعث شد تاریخ شفاهی، رونق روزافزونی پیدا کند. پروژههای دولتی در حوزه تاریخ شفاهی شروع شد. نویسندگان توانستند از آنها استفاده کنند و اسبابِ کارآفرینی بهویژه برای دانشجویان رشته تاریخ فراهم شد. تا امروز که با شما صحبت میکنم، نام حدود 10هزار نفر احصا شده که در سطح کشور در سطوح مختلف، مشغول کار تاریخ شفاهی هستند و این موفقیت پس از 20 سال باعث خوشحالی است.
*انجمن تاریخ شفاهی تقریباً از چندمین جلسه کارگاههای تاریخ شفاهی، رسمیت یافت؟
جلسه دوم یا سوم. در مجموع، 7 یا 8 نفر از پژوهشگران جوان و با انگیزه در این جلسات حضور داشتند و پیگیر برگزاری سالانه آن با هدف ترسیم ضرورتهای روز تاریخ شفاهی و ابعاد روششناسی علمی آن بودند. همزمان هم در دانشگاههای مختلف، به خصوص دانشگاه اصفهان، برای تبدیل تاریخ شفاهی به یک رشته تحصیلی اقدام کردیم. سال 1386 رشته تاریخ محلی را در دانشگاه اصفهان، تأسیس کردیم که دو واحد تاریخ شفاهی در مقطع دکترای این رشته گنجانده شد. این رشته از سال 1386 تا 1395 ادامه داشت. در این میان به دانشجویان، تاریخ شفاهی تدریس میکردیم و حتی از آنها پروژه میخواستیم. فارغالتحصیلان و استادان متعدد صاحب تألیف در این عرصه تربیت شدند. اکنون حدود 30 نفر از این دانشجویان در سراسر کشور، مدرس دانشگاه هستند. حتی در دانشکده علوم پزشکی دانشگاه اصفهان، دکتر محمدرضا فیروزکوهی، دانشجوی دکترای پرستاری، پایاننامه خود را با موضوع تاریخ شفاهی پرستاری در جنگ، با اینجانب گرفت. این پایاننامه، یکی از بهترین پایاننامهها شد. مقالات آن، همچنان جزو پرارجاعترین مقالات است و کتابی که وی در این زمینه منتشر کرد، پدیدهای در حوزه تاریخ شفاهی محسوب میشود. پس تاریخ شفاهی و تاریخ محلی به موازات هم، به پربارتر شدنِ دانشِ علاقهمندان تاریخ شفاهی کمک کردند. تاکنون، تعداد زیادی از دانشجویان رشته تاریخ دانشگاه اصفهان و سایر دانشگاهها، پایاننامههای ارشد و دکترای خود را با محوریت تاریخ شفاهی کار کردهاند.
*در واقع، انجمن تاریخ شفاهی، در یک روال تدریجی شکل گرفت.
بله. نشستهایی در سطح محلی، منطقهای و ملی تحت عنوان انجمن تاریخ شفاهی هم به همین منوال شکل گرفت. انجمن، الزاماً یک سیستم فنی نداشت، اما در ارتباط با همه قطبهای تولید تاریخ شفاهی کشور فعال بود. با رصدهای انجمن درباره مشکلات و اشکالات موجود در حوزه تاریخ شفاهی، سعی کردیم نشستها و کارگاههای سطح ملی بعدی را با توجه به موضوعات و ضرورتهای مطرح برای پژوهشگران، تشکیل دهیم. در ابتدای مسیر قصد داشتیم، افراد کار تاریخ شفاهی انجام دهند تا همه با آن آشنا شوند، اما امروز همه میدانند تاریخ شفاهی چیست. امروزه هر کسی حداقل یک کتاب تاریخ شفاهی مطالعه کرده و با این دانش تاریخی آشنا شده است.
*گام بعدی برای علمیتر کردن و گسترش تاریخ شفاهی چه بود؟
در سایر دانشگاهها درسهایی تعریف شد که پایه بحث تاریخ شفاهی شدند. سپس، در سال 1385 یا 1386 در سازمان اسناد و کتابخانه ملی، کارگاههای آموزشی تاریخ شفاهی راهاندازی کردیم که 5 دوره برگزار و مجموعه سخنرانیهای آن منتشر شد. در این دوره، تولیدِ متن در بحثهای روششناسی و مطالعه موردی در حوزه تاریخ شفاهی در دستور کار قرار داشت که باعث شد مجموعهای از شفاهیکاران در ایران تربیت شوند. برای مثال حوزه هنری همدان، تبریز، مازندران و مشهد و اخیراً کرمان تاریخ شفاهی را در استان خود فعال کردند. در کل، افراد خیلی خوب و قابلی پیشرفت کردند و خدا را شاکرم که توانستیم، این افراد را با استعداد خودشان تشویق کنیم تا وارد عرصه تاریخ شفاهی شوند.
*آیا قبل از شکلگیری انجمن تاریخ شفاهی ایران، فعالیتی در زمینه تاریخ شفاهی انجام شده بود؟
کارهایی به شکل انفرادی در مرکز آرشیو سازمان اسناد ملی وجود داشت، اما از سال 1383 به سمت علمی شدن و توسعه فنی پیش رفت و از کارهای پراکنده، به یک جریان تبدیل شد. اعضای انجمن تاریخ شفاهی به همراه سایر نویسندگان حوزۀ هنری در سال 1392 با مقام معظم رهبری دیدار داشتند. در سال 1395، دستورالعمل مصوب هیئت وزیران مبنی بر تدوین تاریخ شفاهی ادارات دولتی صادر و ابلاغ شد و بر اساس آن بخشی از بودجه فرهنگی وزارتخانهها و مؤسسات، مشمول پروژههای تاریخ شفاهی شد. تصور میکردیم با گرفتن این دستورالعمل از هیأت وزیران، تاریخ شفاهی به مراکز متعدد علمی و دانشگاهی وارد شود؛ حتی برای مقاطع ارشد و دکترا سرفصل نوشتم تا تاریخ شفاهی به عنوان رشتهای جداگانه تدریس شود، اما هنوز ناهمواریها و ناهمراهیهای بسیاری وجود دارد.
*در بخش اول مصاحبه اشاره کردید که در گام اول، به دنبال معرفی و گسترش تاریخ شفاهی در ایران بودید. حالا که به این هدف دست پیدا کردهاید، گام یا چشمانداز بعدی چیست؟
از سال 1390 با توسعۀ نسبی تاریخ شفاهی ناگزیر به سمت آسیبشناسی تاریخ شفاهی رفتیم و سعی کردیم آثار منتشره را در حیطه موضوع، سازوکارها، روششناسی و مسیرِ تاریخ شفاهی، آسیبشناسی کنیم. مجموعه یادداشتها و مقالاتی هم منتشر کردم تا تاریخ شفاهی را هر چه بیشتر، به سمت تخصصیشدن، فنیتر، معتبرتر و مستندشدن ببرد. دوستان انجمن نیز هرکدام به سهم خود در این زمینه فعال بودند. تاریخ شفاهی، تاریخ آینده است. پس تاریخ شفاهی به ذات، تاریخ خاتمهیافتهای است که بیشتر، به عنوان ممر تاریخی برای تولید محتوا در آینده کاربرد دارد و در حوزۀ مستندات، به استنادات تبدیل میشود. پس ذات تاریخ شفاهی از این منظر، حلقۀ اتصال و وابسته به بعد است. یعنی از نظر فنی، هر کسی ممکن است در روایتهای تاریخ شفاهی، ادعاهایی داشته باشد یا حتی صحبتهای خودش را پس از بیان یک روایت، پس بگیرد! در مجموع معتقدیم تولیدات تاریخ شفاهی از نظر فنی، تخصصی و چشمانداز، به غنیتر شدنِ مستنداتِ آیندۀ تاریخنگاری حرفهای یا دانشگاهی کمک خواهد کرد. به این دلیل، تاریخ شفاهی فرآیند وسیعی است. در واقع تاریخ شفاهی، «تاریخ دمِ دست»، «تاریخ بیواسطه» و «تاریخ نزدیک» است که راویان و کارگزاران آن هنوز زنده هستند. یعنی فرآیند زندگی راویانی که تاریخشان نوشته شده، هنوز تمام نشده و مشغول کارهای دیگری هستند. از این رو، تاریخِ زنده است و چراییها را به مورخِ آینده نشان میدهد.
شفاهیکاران در بسته پرسشیشان، سؤالات احتمالی مورخان آینده را جواب میدهند. برای مثال، ما در پروژهای با دو طیف سربازان وظیفه و بسیجیان داوطلب درباره دفاع مقدس مصاحبه کردیم و آنچه از روایتهای آنها استخراج شد، دو بال دفاع مقدس را نشان داد که با هم تفاوت داشتند. چشماندازهایی که شفاهیکاران درست میکنند، مواد اولیه خوبی برای مورخان آینده است. ضمن اینکه گذشتهی نزدیک را زیر چتر ثبت، ضبط و روشنایی هم میبرند. من فکر میکنم، میکروفونسپاری همه جا، لازم و خوب است، یعنی خاطرات هر کس در قالب تاریخ شفاهی و مصاحبه فعال ثبت شود، برای آینده مفید است. ما نمیدانیم چه قسمتهایی از گذشته، برای فهم زمانه خودشان، مورد پرسش نسلهای آینده خواهد بود. از این رو، دامنه وسیعی از تنوع رخدادهای کنونی، باید با روش کارآمد تاریخ شفاهی ثبت شود.
*حتی به این قیمت که مصاحبه، با شیوه درستی پیش نرود؟
بله. روایت از موجودیت موضوع آنها، بهتر از نبود یا هیچ است. روایت نادرست یا کمدرست و ضعیف، میتواند راستیآزمایی شود. وقتی هیچ روایت یا نقلی نباشد، چه کاری میتوان کرد؟!
*چرا به این امر، قائلید؟
در مقاله اولم نوشتم که شفاهیکاران، یک شعار دارند: «زود، دیر میشود». اگر صبر کنیم که یک نفر را پرورش دهیم تا اصول مصاحبه و روش تحقیق و تاریخنگاری را یاد بگیرد و برای انجام مصاحبه برود، ممکن است بسیاری از فرصتها یا افراد را از دست بدهیم. چون خیلی از آنها به اصطلاح، آفتابِ لبِ بام هستند و خیلی از فرصتها از دست میرود. ضمن اینکه هزینه آموزش برای سطوح عالی بالا و برای همه علاقهمندان میسر یا در دسترس نیست. این یک اصل است که مستخرجات مصاحبۀ فعال، همه در یک سطح نیستند.
* اگر مصاحبههای تاریخ شفاهی را به هر کسی بسپاریم، راستیآزمایی مصاحبهها چه میشود؟
مورخان آینده، بعدها راستیآزمایی را انجام خواهند داد. یکی از مورخان میگوید: علم تاریخ، موتور آرزوهای آینده است. همه دوست دارند، آرزوهایشان را برای این علم بگویند و ما باید متوجه این موضوع باشیم. حتی کسی که مورخ حرفهای است، آرزوهای خودش را در متنِ تاریخ میآورد. افراد مختلفی میتوانند حرف بزنند؛ افراد مختلفی میتوانند ثبت و ضبط کنند. به هر حال اگر این اشخاص برای انجام مصاحبه اقدام نکنند، شاید اصل موضوع از بین برود و راوی فوت کند و فرصت کلاً از دست برود.
* ما سلسله مصاحبههایی درباره حقوق مادی و معنوی در آثار تاریخ شفاهی انجام دادیم که در خلال آن، به اهمیت نقش انجمن تاریخ شفاهی در مدیریت این موضوع اشاره شد. حالا سؤال این است که آیا آسیبشناسیها و نقدهایی که به کتابهای مختلف در انجمن وارد میشود، به ناشران نیز منعکس خواهد شد؟ آیا انجمن تاریخ شفاهی، ضمانت اجرایی دارد یا فقط در فضای علمی این حوزه فعالیت میکند؟ آیا نهادهای فعال تاریخ شفاهی به پیشنهادات انجمن برای بهبود کیفیت آثارشان توجه میکنند؟
ما در انجمن تاریخ شفاهی، قوه اجرایی نداریم. نهایتاً ممکن است در دعاوی یا اعتبارسنجی پروژههای تاریخ شفاهی، به کانونهای معتبر مربوطه ارجاع داده شود. به نظرم سازمانهای فعال در حوزه تاریخ شفاهی که طرحها و پروژههای خود را با پول بیتالمال پیش میبرند، باید کار را به دست کسانی بسپارند که به تاریخ شفاهی، مسلط باشند و یک ناظر برای پروژهها بگذارند. برای مثال، وقتی یک کتاب منتشر میشود، توسط چه کسی تأیید میشود؟ مصاحبهگر، از کجا مدرک گرفته و در چند کارگاه یا دوره شرکت کرده است؟ آثار یا کتابهای قبلی او توسط کدام ناظر، تأیید شده است؟ این همان «مرجعیت علمی» است که من فکر میکنم، مؤسسات فعال تاریخ شفاهی باید روی آن اصرار داشته باشند. برای پروژههای تاریخ شفاهی، باید یک نفر یا مؤسسهای غیر از افراد دستاندرکار پروژه، ناظر طرح باشد. در طرحهای تاریخ شفاهی موضوعمحور، هر کسی میتواند یک کتاب هزار صفحهای به شما تحویل بدهد و نام آن را تاریخ شفاهی بگذارد، در حالی که بعد از بررسی، متوجه میشویم حتی برای یک صفحهاش هم تولید محتوا نکرده است. یک کتاب 800 صفحهای برای من فرستاده شده بود که نه ناظر و نه مؤسسه، متوجه نشده بود که از صفحه 450 به بعد، فقط پیوست چیده شده است. یعنی بیش از 50 درصد از کتابی که تحویل مؤسسه داده شده بود، اوراقی بود که پشت سر هم گذاشته و چاپ کرده بودند. چرا باید بودجههای دولتی به این صورت هدر رود؟! پینوشت و ضمیمه، معنی خود را در یک اثر دارد. استانداردهای علمی باید در طرح و قرارداد، درج شود. شاید برای مثال اگر 10 درصد از سهم پروژه را برای ناظر متخصص معتبر در نظر بگیریم، به آثاری باکیفیتتر و معتبرتر دست خواهیم یافت.
*آیا انجمن تاریخ شفاهی قصد دارد پیشنهاد نظارت بر پروژهها را در قالب یک فراخوان ارائه کند؟
انجمن تاکنون به این سمت نرفته است. قرار است، به مناسبت ورود به دهه سوم حیات انجمن، جلسهای داشته باشیم تا سیاستهای این دهه را مشخص کنیم، اما آنچه که در صدر اهمیت قرار دارد، «صنعتیسازی تاریخ شفاهی» است. بحث دیگر اینکه پس از این توسعه کمی و تا حدودی کیفی تاریخ شفاهی در کشور، باید روی «مرجعیتی برای تاریخ شفاهی» تأکید داشته باشیم.
ما میتوانیم، دو نوع مرجعیت در انجمن تاریخ شفاهی داشته باشیم: یکی مرجعیت علمی و دیگری مرجعیت صنفی. مرجعیت علمی این است که افراد صاحب تألیف و باسابقه و پیشکسوتان حوزه تاریخ شفاهی در کنار انجمن، برای افزایش استانداردهای تاریخ شفاهی در سطح کشور تلاش کنند. دومین مرجعیت، مرجعیت صنفی است. طیف وسیعی از شفاهیکاران در ایران فعال هستند که بایستی چارچوبی برای قراردادها و مستخرجات آنها در نظر بگیریم. برای مثال سال 1398 در انجمن، ارزیابی کردیم که یک پروژه موضوعمحور یا فردمحور، برای هر نفر مصاحبه، چقدر هزینه دارد؟ اگر این یک نفر تا 50 نفر افزایش پیدا کرد، چگونه باید به پرداختی مجری اضافه کرد؟ نتیجه برآورد، اینگونه شد که منطقه خارج از تهران، هر نفر مصاحبه 800 هزار تومان و در تهران، بین یک میلیون و 200 تا یک میلیون و 500 هزار تومان هزینهبر است. هزینه آمد و شد، زمان لازم برای انجام مصاحبه، هزینه پیادهسازی و تدوین، در این ارزیابی مدنظر قرار گرفته است. اگر از شفاهیکاران به عنوان یک مرجعیت صنفی دفاع نکنیم، حقشان ضایع میشود. در قرارداد باید قید شود که اگر تعداد مصاحبهشوندگان بیشتر شد، هزینه باید به تعداد نفرات، افزایش پیدا کند. در ضمن، مبلغ 800 هزار تومان برای شفاهیکاران دارای مدرک کارشناسی است. اگر کارشناسی ارشد یا دکترا باشند، درصد شفاهیکار بیشتر خواهد شد. در نهایت، وقتی انجمن مرجعیت صنفی پیدا کند، در نتیجه میتوان تصور کرد که مقبولیت آثار نیز بیشتر شود. به بیان دیگر به همان میزان که تأکید صنفی بر مصاحبهگر یا مجری طرح تاریخ شفاهی است، بر نتایج نیز خواهد بود. آیا کارفرما از نتیجه ارائه شده، میتواند گلهمند باشد و در مورد سطح استاندارد برونداد، معترض باشد؟ چه مرجعی برای این نوع دعاوی میتوان در نظر گرفت؟ به هرحال، مراجعی مثل انجمن تاریخ شفاهی باید بتوانند، زمینههای این پشتوانۀ تصمیمسازی را فراهم کنند.
*اگر انجمن تاریخ شفاهی به سمت صنفی شدن برود، جنبه سیاسی هم پیدا میکند؟
علوم انسانی در کل، سیاسی است و بحثی در این زمینه نداریم. بستگی به این دارد که سیاست را در چه ببینیم. اگر انجمن تاریخ شفاهی، وجهه صنفی بگیرد و مصاحبهگران شناسنامهدار بشوند، امکان پیگیری قانونی هم پیدا میکنند. در برخی موارد، مصاحبهگران از حد خود پیشتر رفته و از مصاحبهها که متعلق به سفارشدهنده است، بدون اجازه برای نگارش مقاله یا موارد دیگر استفاده کردهاند. هنگام انعقاد قرارداد، باید مشخص شود که مالکیت دادههای مصاحبه، از آنِ کیست و مجری برای برداشت از این دادهها باید از چه کسی اجازه بگیرد. منظور از «صنعتی شدن تاریخ شفاهی»، همان صنفی شدن است. یعنی تولیدات تاریخ شفاهی، باید یک استاندارد پایه داشته باشد تا شفاهیکاران از آن بهره ببرند. مرجعیت صنفی، هم به نفع مؤسسات و شفاهیکاران و هم به نفع پیکرۀ تاریخ شفاهی است تا اینقدر دچار آسیبهای حاشیهای نشود. مسأله بعدی درباره تاریخ شفاهی در سطح بینالملل، این است که بدانیم تمام محوریت تولید در تاریخ شفاهی، آرشیوسازی است نه تألیف! یعنی هر سازمانی که قرارداد پروژه تاریخ شفاهی بست، باید شفاهیکار یا کارفرما را ملزم به ارائه نسخهای از مواد خام آرشیوی صوتی یا تصویری مصاحبهها به سازمان اسناد و کتابخانه ملی کند، چون سازمان اسناد ملی ایران به نوعی، متولی تاریخ شفاهی کشور می تواند باشد.
*حتی اگر بودجه پروژه را سازمان اسناد نداده باشد؟
بله. یا حداقل در آرشیو خودشان نگه دارند. ما در کشور، آرشیوهای متعددی داریم و هر کدام در زمینهای کار میکنند. آرشیوهای صوتی از مصاحبههای تاریخ شفاهی باید در این آرشیوها وجود داشته باشد تا مستندات شفاهی برای سایر پژوهشگران و برای آیندگان باقی بماند. اگر در آینده مورخی این آرشیو را گوش کند، یک یا دهها کتاب از دل آن بیرون خواهد آمد. همچنین در صورت تمرکز مستندات در آرشیوهای سراسری، تولیدات تاریخ شفاهی میتوانند، توسط هر خواننده و در هر مرحلهای راستیآزمایی شوند. یکی از نکاتی که در بحث صنعتیسازی تاریخ شفاهی باید مورد توجه قرار گیرد، این است که نسخه آرشیوی تمام پروژهها باید توسط مصاحبهگران به سفارشدهنده تحویل داده شود. توجه به قراردادهای تاریخ شفاهی، به نفع دو طرف خواهد بود و در سطح منافع ملی دیده میشود تا محصولات قابلی بیرون بیاید.
*عدم آگاهی متولیان تاریخ شفاهی، به آرشیوسازی دقیق تاریخ شفاهی لطمه زده است. اگر این سازمانها با انجمن تاریخ شفاهی ارتباط عمیقتری بگیرند تا فعالیت خود را به روال علمی نزدیک کنند، نتیجه مطلوبتری خواهند گرفت.
امیدواریم که اهمیت مرجعیت علمی و صنفی انجمن تاریخ شفاهی، به گوش همه برسد. چون آرشیوسازی به منافع ملی - میهنی ربط پیدا میکند. راههای عملی وجود دارد که مرجعیت علمی – فنی و صنفی انجمن تاریخ شفاهی را سامان دهیم. البته در تلاشیم بحث مرجعیت علمی تاریخ شفاهی را در «دوفصلنامه پژوهشهای تاریخ شفاهی» شکل دهیم. همچنین در دانشگاه اصفهان از من خواسته شده، «هسته تاریخ شفاهی ایران» را در این دانشگاه تعریف کنم که مراحل نهایی خود را طی می کند. از این راه میتوانیم، دانشجویان پسادکترا را جذب کنیم و در مأموریت علمی این دانشجویان، به موضوعات روششناسی وارد شویم. البته امیدوارم در نشست چهاردهم که قرار است، 25 اردیبهشت امسال (1403) در دانشگاه اصفهان با موضوع «تاریخ شفاهی در ترازو» برگزار شود، این موضوعات مطرح و مورد توجه قرار گیرد.
*از وضعیت کنونی «دوفصلنامه پژوهشهای تاریخ شفاهی» بگویید.
سه سال پیش، سردبیری این فصلنامه که پیش از این تحت عنوان نشریه علمی تخصصی تاریخ شفاهی منتشر میشد، به اینجانب واگذار شد تا مسیر مجله را به سمت علمی _ پژوهشی ببریم تا تریبون و پشتوانهای برای دانشجویان رشته تاریخ و به ویژه، پژوهشگران و نویسندگان نوقلم شود. همانطور که میدانید، یکی از مشکلات دانشجویان دکترا برای دفاع پایاننامههای تاریخ شفاهی، این است که مقالاتشان در مجلات، به سختی چاپ میشود. دانشجویی داشتم که روی تاریخ شفاهی نوجوانان دبیرستانی فعال اصفهان در انقلاب اسلامی کار کرد و یک سال طول کشید تا مقالهاش چاپ شد و برای دفاعش به مشکل برخورد. در آن زمان، ما و دوستان سازمان اسناد، تصمیم گرفتیم این دوفصلنامه را علمی _ پژوهشی کنیم تا مقالات دانشجویان دکترا مورد حمایت قرار گیرند. ضمن اینکه حتی مقالات متوسط را هم چاپ میکنیم و این سیاستها را تا امروز دنبال کردهایم. البته متأسفانه، بسیاری از مقالههایی که به دبیرخانه دوفصلنامه پژوهشهای تاریخ شفاهی ارسال میشوند، در سطح نازلی قرار دارند.
*ریشه ضعف مقالهنویسی در حوزه تاریخ شفاهی را در چه میدانید؟
یکی از نکات و مشکلات تاریخ شفاهی، این است که بیشتر فقط به سمت استخراج مصاحبه رفتهاند و عمدتاً مقالهنویس به مفهوم علمی نیستند. مقالهنویسی، امر مهمی است تا یک موضوع علمی بر اساس آن، علمی بودنِ خود را اثبات کند و ما از این نظر، دچار مشکل هستیم. یعنی در سطح کشور، مقالهنویس علمی در حوزه تاریخ شفاهی، خیلی کم داریم و تاریخ شفاهی از این نظر در رنج است. در دوفصلنامه، ملاکهای فنی خاص خودمان را داریم و مقالهها حتماً باید ارجاعمند باشند تا بتوانند روایت خودشان را بسازند. به هر حال، مقالههای خوبی از گوشه و کنار کشور به دست ما میرسد.
*شاید نیازمند برگزاری کارگاه مقالهنویسی ویژه تاریخ شفاهی هستیم.
بله. گهگاهی کارگاه مقالهنویسی تاریخ شفاهی برگزار کردهایم، اما از آنجا که بیشترین شفاهیکاران در حوزه هنری و سازمان اسناد هستند، بهتر است بیشتر چنین کارگاههایی در آنجا برگزار شود. سازمان اسناد و کتابخانه ملی هم میتواند بانی برگزاری این کارگاهها به طور ادواری باشد.
* حوزه هنری بیشتر تمایل به چاپ کتاب دارد.
این یک نکته مهم است. سازمانهای دیگر هم همینطور هستند. به هر حال اگر مؤسسهای قصد ارتقای رتبه علمی خود را داشته باشد، وقتی برای یک کتاب قرارداد میبندد، در نهایت باید از شفاهیکار بخواهد یک مقالهای مستخرج یا یک گزارش پژوهشی از روند آمادهسازی و تحلیل مشکلات و مسائل موجود بر سر راه اثر، ارائه بدهد. ما گزارش پژوهش را نیز در دوفصلنامه پژوهش تاریخ شفاهی منتشر میکنیم. این مؤسسهها هستند که باید متوجه ضرورت مقالهنویسی باشند. البته میدانیم که یکی از دلایل دوری از مقالهنویسی در تاریخ شفاهی، این است که یک مقاله، چندین بار داوری میشود تا مقاله، غنیتر شود. شاید به همین دلیلِ زمانبر بودن و زیر ذرهبین رفتن، از نگارش مقاله دوری میکنند.
*آیا شیوه مقالهنویسی در تاریخ شفاهی با رشتههای دیگر علوم انسانی متفاوت است؟
مقاله تاریخ شفاهی، یک مقاله تاریخی با بیشتر مختصات آن است. برای مثال اگر موضوع مقاله شما مطالعه موردی است، باید ارجاعاتتان به مصاحبهها باشد. به فرض، 20 تا 30 مصاحبه کردهاید و آن را با پیشزمینه مطالعه کتابخانهای - آرشیوی تلفیق میکنید. اگر مقاله موضوعمحور باشد، الزاماً نیازی به ارجاع به مصاحبهها نیست. شما میتوانید، از ارجاعات به کتابها و تألیفات مختلف، به عنوان ادبیات تحقیق استفاده کنید.
*دوفصلنامه پژوهش تاریخ شفاهی علمی _ پژوهشی شده است؟
باید شمارههای بیشتری از مجله منتشر شود تا امتیازات لازم برای علمی – پژوهشی شدن دریافت کنیم. اکنون شماره 6 مجله زیر چاپ است. سپس سراغ اخذ درجه علمی آن خواهیم رفت.
*اکنون که در آستانه بیستمین سالگرد تأسیس انجمن تاریخ شفاهی قرار داریم، آیا از جایگاه کنونی آن راضی هستید؟
در همه حال، جایگاه اثرگذار و کم و بیش، رضایتبخشی است. در عین حال، دغدغههای موجود کم نیستند. جلسهای در اسفند سال گذشته داشتیم که اعضای جدیدی به اعضای هیأت مؤسس اضافه شدند. امیدواریم با اضافه شدن اعضای جدید، بتوانیم یک دستورالعمل تنظیم کنیم و بر اساس آن، کارگاهها و نشستهایی برگزار کنیم. احتمالاً بیشترین تلاشمان در حوزه مرجعیت صنفی و علمی تاریخ شفاهی خواهد بود. امیدارم تشکیل هسته تاریخ شفاهی در دانشگاه اصفهان، اصلیترین بخش کاری ما برای آینده باشد.
تعداد بازدید: 1015