به بهانه ضبط تاریخ شفاهی در محضر استاد حسن امداد

گاهی اوقات انسان از تأثر انسان های بزرگ متاثر میگردد واز اینکه ناخواسته خاطراتشان را با گفتن الفاظی که یادآور گذشته هاشان می باشد وخاطرات خوش و دل بستگی هایی که به افرادی نظیر خودشان داشته اند ،اشکشان را جاری می کنند، متأثر می شود؛ این کلمات را گفتم تا مقدمه ای باشد از شخصی که در باره وی خواهم نوشت.

گزیده ای از خاطرات بازنشستگان کرمانشاه

اواخر تیرماه 1367 رئیس ستاد رده جلو لشگر 81 کرمانشاه بودم مسئولیت رکن 2 لشگر را هم به عهده داشتم ، چهارشنبه ها جهت شرکت درکمیسیون ( شورای تامین استان) به استانداری می آمدم و گزارشی از منطقه درآن جلسه ارائه می دادم دریکی از همین جلسات بود که از دفتر استانداری یادداشتی به من داد که جناب سرهنگ مهدی رادفر فرمانده لشگر پای تلفن با من کار دارد...

پای صحبت پیشکسوتان

انگار همین دیروز بود در پادگان سلطنت آباد ارتش سابق، مرکز درجه داری نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی امروز، ماه های آخر دوره تخصصی مخابرات را طی می کردیم. ساعت درس تمام شده بود همه دانشجویان رفتیم به راحت باش ده دقیقه ای بین ساعات درسی، در این ده دقیقه تنها کاری که می شد انجام داد این بود که سری به بوفه بزنیم، اگر پول داشتیم ساندویجی می خوردیم و اگر پول کافی نداشتیم با صرف یک چای رفع خستگی می کردیم.

6410؛ خاطرات 18 سال اسارت

شهید امیر خلبان حسین لشکری، در نهمین دوره انتخاب کتاب سال دفاع‌مقدس (24 آبان 1384)، به پاس روایت خاطراتش در کتاب "6410"، رتبه نخست گروه "خاطرات خودنوشت" را از آن خود کرد.

به مناسبت سالگرد واقعه 18 اردیبهشت دانشگاه تبریز-ناگفته‌هایی از شهید غلامی

موضع تحقیقی که من برای درس نهضت‌ها و جنبش‌های اسلامی انتخاب کرده بودم، موضوع شهادت شهید غلامی در حادثه‌ 18 اردیبهشت سال 57 دانشگاه تبریز بود و علت انتخاب این موضوع این بود که قبلا ساکن خیابان شهید غلامی تبریز بودم و این ذهنیتی برای انتخاب این موضوع بود.

هنرهای نمایشی اصفهان (گفت و گو با رضا ارحام صدر)

سعی مؤکد ما این بود که بتوانیم با بهره‌گیری از فرهنگ، منش و کردار مردم خودمان برنامه‌های نمایشی را تنظیم کنیم. اساساً چون مردم با آداب و سنن خودشان ارتباط و پیوند همیشگی دارند، تئاترهم باید از این زمینه‌های فکری و فرهنگی نشئت گرفته باشد. در این صورت مردم گرایش و علاقه بیشتری نسبت به هنرهای نمایشی پیدا می‌کنند کما اینکه تئاتر ما واقعاً در سراسر ایران مطرح بود و حتی نام آن در خارج از ایران و اذهان ایرانیانی که در خارج از کشور زندگی می‌کردند ماندگار شد. یعنی وقتی آنها به ایران می‌آمدند بیشتر آنها به اصفهان سفر می‌کردند و حتماً تئاتر ما را می‌دیدند و اصولاً اصفهان به نام شهر تئاتر شهرت پیدا کرده بود
...
57
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»