بازگشت چند روزه به همدان
پس از آمدن به تهران با شهید کلاهدوز تماس برقرار کردم. ایشان مرا به مدرسهی رفاه معرفی کرد. به نظرم هفدهم بهمن بود که به مدرسهی رفاه رفتم. در آنجا پس از چندروز کارتی به نام محمود نیستانی به من دادند.فرار سربازان
از کرمانشاه که گذشتیم هوا بارانی شد. برفپاککن خودروی انصاری از کار افتاد. روی شیشهی ماشین گِل مینشست. ناچار برای اقامهی نماز و صرف شام در مسافرخانهای در کامیاران ایستادیم. هنوز تصاویر شاه و فرح و حتی فوزیه و رضاخان بر در و دیوار مسافرخانه بودزندگی نامه و خاطرات اکبر فتورایی
متولد بیست و هفتم اسفند 1318 در ارومیه و ساکن همین شهر هستم. دوران تحصیلم را در چند مدرسهی مختلف طی کردم و در سال 1338 دیپلم گرفتم. در سال 1337 افسری به مدرسهی ما یعنی دبیرستان فردوسی آمده بود تا تعدادی را جذب دبیرستان نظام کند.انتخاب مدرسهی علوی
دو سه روز بعد از استقرار حضرت امام در مدرسهی رفاه، بعضی از مؤسسین و هیئت امنای این مدرسه مثل: آقایان هاشمی، شهید باهنر، بادامچیان و آقای توکلی که در ضمن مسئولیت مدرسهی علوی را هم به عهده داشتند، تشخیص دادند که مدرسهی علوی از نظر مسائل امنیتی مطمئنتر است؛ستاد استقبال
از آن روز که شورای انقلاب کار خود را آغاز کرد، به دربندانی که از مسائل ریز و درشت دچار بود. انبوهی از مسائل، به اعتصابهایی مربوط بود که هم در فلج کردن رژیم گذشته نقشی تعیینکننده داشت؛ هم با غفلتی میتوانست برای مردم و انقلاب مشکلساز شود.بازگشت خمینی کبیر
یکی دو روز بعد از انقلاب بود که به همراه خانوادهام از پل سیدخندان میگذشتیم. مسجدی به نام مسجد امام جعفر صادق (ع) در آنجا هست که من گفتم برویم ببینیم به ما اسلحه میدهند. جلو رفتم و گفتم: «آقا به ما اسلحه میدهید؟»هجرت سرنوشت ساز
حدود یک ساعت گذشت و امام تشریف آوردند، وضو گرفته بودند. وقتی نشستند به تهجد مشغول شدند و آرامش خاصی داشتند. اما همگی ما نگران بودیم که وقتی وارد مرز می شویم نکند هواپیمای ما را بزنند.برگزاری مراسم جشن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در دوران اسارت
حکایت برگزاری مراسم جشن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در دوران اسارت برای آزادگان سرافراز ایران اسلامی شنیدنی است، آن هم از زبان فرزندان مقاوم و مومن ایران. با خاطرات آزادگان افتخارآفرین از مراسم جشن و سرور فجر پیروزی در اردوگاه های اسارت همراه می شویم:زندگی نامه و خاطرات علی طاهری
ماه محرم بود و ما کماکان در زندان ساواک به سر میبردیم. در سلولهای مختلف، زمزمههایی از زندانیهای مختلف شنیده میشد که زیارت نامهی امام حسین(ع) را میخواندند. از آنجا که درب باز بود، این صداها در هم میطنید و طنین زیبایی را در آن فضای پرخفقان ایجاد میکرد.آن دیدار آخر
هدف عملیات والفجر هشت فتح شهر بندری فاو بود چرا که از لحاظ نفتی اهمیت داشت و به مناسبت 22 بهمن در 21 بهمن شصت و چهار عملیات شروع شد که گردان ها و تیپ های زیادی در این عمیات شرکت کردند؛...
57