خاطرات حبیبالله بوربور
حبیبالله بوربور، مبارز انقلابی و عضو کمیته استقبال از امام در بهمن ۱۳۵۷، مهمان دویستوسیوسومین برنامه شب خاطره (اسفند 1391) بود. بوربور در حال حاضر، دبیرکل جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی است. او درباره شب 22 بهمن خاطره گفت. او گفت: «بعد از شب 22 بهمن امام خمینی اعلام کردند حکوت نظامی را بشکنید و به خیابانها بریزید. من و آقای قمی، نزدیک مدرسه علوی پاس میدادیم. از یک همسایه خواهش کردیم فولکس واگن خود را از کوچه بردارد و در خیابان اصلی، پارک کند.خاطرات حسین نجات
سردار حسین نجات، دوستِ شهید علیاکبر وهاج، مهمان دویستوسیودومین برنامه شب خاطره (دی 1391) بود. او درباره شهید وهاج خاطره گفت. او گفت: «آشنایی ما با شهید وهاج به 1354 باز میگردد. ما دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بودیم. وقتی بیانیه تغییر مواضع سازمان مجاهدین خلق منتشر شد، این اعلامیه تغییر مواضع در دانشگاهها تأثیر گذاشت. دانشجویان 3 گرایش داشتند؛ یا به دکتر شریعتی گرایش داشتند، یا درس شهید مطهری گوش میکردند...خاطرات غلامرضا حیدری
مهندس غلامرضا حیدری، دوستِ شهید علیاکبر وهاج، مهمان دویستوسیودومین برنامه شب خاطره (دی 1391) بود. او درباره شهید وهاج خاطره گفت. او گفت: «آشنایی ما با شهید وهاج به 1353 باز میگردد. من دانشجوی دانشگاه امیرکبیر (پلیتکنیک) بودم. در انتشارات بعثت با او آشنا شدم. حاج قاسم تبریزی هم آنجا بودند. انتشارات بعثت، پاتوق مبارزان انقلابی بود.خاطرات وجیهه قلیها
وجیهه قلیها، همسر شهید علیاکبر وهاج، مهمان دویستوسیودومین برنامه شب خاطره (دی 1391) بود. او درباره شهید وهاج خاطره گفت. او گفت: «خانه ما دو اتاق داشت. یکی از اتاقها پر از اسلحه بود. دوستانش اسلحهها را با رمز از من تحویل میگرفتند و میبردند. ضبط صوت را در کمد گذاشته بودیم. وقتی آن را روشن میکردیم، جاروبرقی را هم روشن میکردیم تا صدای نوارها بیرون نرود....»خاطرات سیدضیاء قدسیپور
سیدضیاء قدسیپور، دوست شهید علیاکبر وهاج، مهمان دویستوسیودومین برنامه شب خاطره (دی 1391) بود. او درباره آشنایی و همکاری با شهید وهاج خاطره گفت. او گفت: «آشنایی من با شهید وهاج در جلسات حاجآقا مجتبی تهرانی شروع شد. او قدرت جذب و اعتماد بهنفس بالایی داشت. به او گفتیم اگر ساواک تو را تعقیب کند، از آن طرفِ ایران بیرون میروی. شهید وهاج به حدی ارتباطات زیاد داشت، که میتوانست از دست ساواک فرار کند.خاطرات مهدی قادری
مهدی قادری، دوست شهید علیاکبر وهاج، مهمان دویستوسیودومین برنامه شب خاطره (دی 1391) بود. او درباره آشنایی و همکاری با شهید وهاج خاطره گفت. او گفت: «آشنایی من با شهید وهاج به اواخر 1355 باز میگردد. منزل ما یکی از پایگاههای تکثیر اعلامیه بود. چند دستگاه کپی و یک دستگاه تایپ داشتیم که خواهرم تایپ اعلامیهها را انجام میداد. من و خود شهید و جناب قدسیپور، تکثیر و توزیع را به عهده داشتیم.خاطرات فاطمه وهاج
فاطمه وهاج، دختر شهید علیاکبر وهاج، مهمان دویستوسیودومین برنامه شب خاطره (دی 1391) بود. او درباره متحول شدن پدرش خاطره گفت. او گفت: «مادرم و زن عموجانم همکار بودند. پدرم در خانه عموجانم با مادر آشنا شد. در همان دوران سربازی ازدواج کردند. 1352، وقتی 29 ساله بود و دو فرزند داشت، به سینما رفت. از مسجدِ روبهروی سینما، صدای مرحوم فخرالدین حجازی را شنید. ضمیر ناخودآگاهش او را به سمتِ مسجد کشید...خاطرات محمدرسول دریایی
دکتر محمدرسول دریایی، مترجم کتابهای طب سنتی، مهمان دویستوسیودومین برنامه شب خاطره (بهمن 1391) بود. او درباره آشنایی و همکاری با علیاکبر وهاج خاطره گفت. او گفت: «1353 با آقای علیاکبر وهاج آشنا شدم. یعنی درست یک سال بعد از تحولاتی که در ایشان رخ داد. به او پیشنهاد کردیم و کتابی درباره امام هادی(ع) را با هزینه او ترجمه کردیم. با هم بچههای محل را بسیج میکردیم میرفتیم و در جلسات آقای حجازی شرکت میکردیم. الحمدالله تعداد زیادی توسط همین رفت و آمدها هدایت شدند.خاطرات عبدالرسول نصیری
عبدالرسول نصیری، رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان دویست و سیو یکمین برنامه شب خاطره (دی 1391) بود. او درباره عملیات کربلای5 خاطره گفت. او گفت: عراقیها کارشناسان 5 کشور آلمان، انگلیس، آمریکا، فرانسه و شوروی را آوردند گفتند ایرانیها نمیتوانند از این موانع عبور کنند. این از موانع جنگ جهانی دوم سختتر است؛ اما رزمندگان ما عبور کردند.خاطرات علی صدقی
علی صدقی، رزمنده لشکر 27 محمد رسولالله، مهمان دویست و سیامین برنامه شب خاطره (آذر 1391) بود. او درباره عملیات بدر خاطره گفت. او گفت: 1363 عملیات بدر انجام شد. وقتی رسیدیم منطقه، میخواستیم پدافند کنیم و صبح به پاتک عراقیها پاسخ بدهیم. قرار بود شب تا صبح، امکانات خود را تجهیز کنیم. در حال آمادهسازیِ سنگر بودیم. هوا داشت روشن میشد. از پشت، گلوله دوشکا زدند. ما با امکانات کم رفته بودیم. عراق، هواپیماهایی سفارش داده بود که سقف پرواز آنها پایین بود. میتوانست نزدیکِ زمین پرواز کند و به راحتی شلیک کند...1
...
آخرین مطالب
پربازدیدها
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 2
- تاریخ شفاهی به دنیای ادبیات، تعلق ندارد
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 123
- آینده تاریخ شفاهی چگونه است؟
- خاطرات حسین نجات
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124
- آثار تاریخ شفاهی دفاع مقدس را نقد کنیم تا اشتباهات گذشته، تکرار نشود
- سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره - 3