سالهای تنهایی - 36
باید کاری میکردیم تا حزب بعث در آینده نیز به کارهایی که انجام میدادیم، پی نبرد. به همین سبب، کتابهای دستنویس با ارزشمان را که از مطالب خدابخش سود برده و نوشته بودیم و چیزی حدود هفتاد جلد میشد، بوسیدیم و...سالهای تنهایی - 35
طرح فرار را «الطارق» نام گذاشته بود. طبق محاسبات باید از روی دیواری به روی دیواری دیگر میپریدیم و از روی آن، در وسط یک راهرو که بین دو دیوار بود و عرضی تقریباً دو متر داشت، فرود میآمدیم...سالهای تنهایی - 34
در یک شب تابستانی، به قدری عرصه بر ما تنگ شد که یکی از بچهها با ناخن شروع به کندن زیر در کرد و درز آن را کمی گود کرد. اول خودش و سپس به ترتیب بقیه برای نفس کشیدن، بینی و دهان خود را به آن میچسباندیم و...سالهای تنهایی - 33
متعجب و غافلگیر ماندیم. از قرار معلوم که بعدها متوجه شدیم دنبال رادیو میگشتند و فکر کرده بودند احتمالاً رادیو باید در اتاق نفر ارشد باشد؛ غافل از این که آن شب، خدابخش در اتاق شماره یک بود و...سالهای تنهایی - 32
مقداری پوست انار را در یک حلب خالی روغن ریخت و بعد از اضافه کردن کمی آب، آن را برای چند روز گذاشت تا بماند. در اولین آزمایش، با اتصال سیمهای رادیو به آب پوست انار، متوجه شدیم رادیو خِرخِر میکند...سالهای تنهایی - 31
به دلیل مقررات تدوین شده، موضوع خدابخش را از دوستانمان که دو گروه شده بودند، مخفی نگه داشتیم، ولی بعد از یک هفته مطالعه و بررسی وضعیت آنان، شرح ماجرای از دست دادن عمو و وارد شدن خدابخش را برایشان نوشتیم...سالهای تنهایی - 30
در نهایت، بنا شد هیئتی متشکل از سه نفر انتخاب شود؛ این هیئت – به نام «هاد» - موظف بود درخواستها و پیشنهادها را دریافت کند و آنهایی را که به مصلحت جمع و مطابق با شئون اسلامی میداند، به فرمانده آسایشگاه ابلاغ کند.سالهای تنهایی - 29
سرهنگ وقتی دید حریف ما نشده است، بیدرنگ گروه کماندویی و ضد شورش را وارد عمل کرد و ناگهان تمام محوطه و پشتبام، از افراد مسلسل و باتوم به دست که لباسهای مخصوص و ماسک ضد گاز اشکآور داشتند، پر شد...سالهای تنهایی - 28
گاهی از طبقه بالا، صدای دعوا و جر و بحث شنیده میشد. باعث تعجب ما بود که چگونه با وجود این انسان بزرگ و عالم، بچههای بالا با هم سازش ندارند. سرانجام طاقت نیاوردیم و روزی با ایشان در میان گذاشتیم. دکتر از دو برادر یاد کرد و گفت...سالهای تنهایی - 27
از جمله مسائلی که با مشورت بهطور جدی دنبال شد، موضوع فرار بود که با توجه به اطلاعاتی که در طبقه بالا کسب کرده بودیم و جهت بررسی راههای مختلف، شش نفر از ما با تشکیل دو یا سه جلسه در هفته، موارد را مورد مطالعه قرار میدادیم....
30
...