هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-14
نزد فرمانده تیپ رفتم. به زیر یک دستگاه تانک پناه برده بود. اطرافش را سه نفر افسر احاطه کرده بودند. پرسید: چرا نمیروی؟ جواب دادم: من پزشک هستم و قانون ارتش ایجاب میکند مصدوم را نزد من بیاورند، نه من نزد مجروح بروم...هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-13
سالها بعد با یکی از خبرنگاران روزنامه جمهوری اسلامی به نام مرتضی سرهنگی ملاقات کردم. او با اسرا مصاحبههایی انجام میداد و خاطرات آنها را در جنگ و جبهه یادداشت میکرد. من خاطرات خود و داستان آن خلبان را برایش بازگو کردم...هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-12
روز 24 مهر 1359 مرا با واحد سیار پزشکی به قرارگاه «ب» تیپ بیستم اعزام کردند. چند روز قبل از من دکتر نعیم وارد آنجا شده بود. این قرارگاه در حد فاصل منطقه جفیر و پادگان حمید قرار گرفته بود...هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-11
پخش خبر درگذشت امام خمینی... آنها گفتند: «برای ما محرز گردید که خمینی از دنیا رفته است.» در آن موقع از شنیدن این خبر یکه خوردم. رادیو تهران را گرفتم. داشت خبر را تکذیب میکرد و سخنرانی جدیدی را از امام پخش مینمود.هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-10
افراد واحد سیار پزشکی زیر سایه شاخهها نشسته بودند. با وجود این که بسیار گرسنه بودند، اما دیگر حاضر نشدند از آنها غذایی بخواهند. ما خود را با بذلهگویی تسلی میدادیم. در آن حال متوجه شدم که دوستانم به چیزی که روی خاک افتاده بود خیره شدهاند.هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-9
جاده خاکی ناهمواری را طی کرده و پس از 40 دقیقه به نزدیکی نقطه مرزی رسیدیم. در 3 کیلومتری نوار مرزی بین دو کشور نشانههای استقرار نیروهای مهاجم را پیش از حمله مشاهده کردم. هنگام عبور از منطقه، با یک ستون زرهی مواجه شدیم.هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-8
ساعت 12 و ربع ظهر روز 22 سپتامبر 1980/ 31 شهریور 1359، 13 فروند هواپیمای عراقی از پایگاه شعیبه، مجاور یگان ما، به سمت مرزهای ایران به پرواز درآمدند و یک ساعت بعد همگی آنها به پایگاه خود بازگشتند. قبلاً تصور میکردم که این پرواز صرفاً یک پرواز آموزشی است. ولی...هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-7
رسانههای تبلیغاتی، اخبار و گزارشاتی در زمینه اقدامات آشوبگرانه و حرکتهای تجزیهطلبانه که پس از پیروزی انقلاب ایران صورت گرفت، منتشر میساختند. رسانهها به منظور زمینهسازی برای تجزیه ایران ترکیب «ملتهای ایران» را به جای «ملت ایران» به کار میبردند.هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-6
وزارت تبلیغات به چاپ و انتشار تصاویر رنگی متعدد صدام و همچنین تهیه و توزیع مدالهایی با عکس صدام اقدام کرد. دانشآموزان مجبور شدند هنگام ورود به مدرسه این مدالها را بر روی سینههایشان نصب کنند...هنگ سوم: خاطرات یک پزشک اسیر عراقی-5
رژیم بعث عراق در سال 1980 هزاران خانواده عراقی را به بهانه اینکه اصلیت آنان ایرانی است و مسئول انجام بسیاری از عملیات خرابکارانه در عراق میباشند، به ایران تبعید کرد. این تبعید با قساوت و ددمنشی کمنظیری انجام گرفت. عده کثیری از افراد بیگناه دستگیر و روانه زندان شدند. و اموال منقول و غیرمنقولشان مصادره گردید....
25
...