دو خاطره درباره شهید محمدعلی رجایی
شوخی با وزیر!
در زمانی که آقای زاهدی مسئولیت امور تربیتی تهران را به عهده داشتند، سمینار وسیعی در دبیرستان البرز برگزار شد و در کنار آن نمایشگاه باشکوهی با تلاش دستاندرکاران امور تربیتی تدارک دیده شد و کارها و دستاوردهای امور تربیتی مناطق استان تهران به نمایش در آمد. در افتتاحیه نمایشگاه که آقای خوشصحبتان مسئولیت آن را به عهده داشت، آقایان رجایی و باهنر به آن محل آمده از یکیک غرفهها بازدید کردند تا نوبت به غرفة امور تربیتی آموزش و پرورش منطقه 20 (شهر ری) رسید.خاطرهای منتشرنشده از دکتر قمر آریان
شعری که به دست مصدق نرسید
صبح یکی از روزهای گرم تابستان سال 1389 بود که به محله بهجتآباد تهران رفتم؛ به خانهای که روی زنگ آن نوشته شده بود: «زرینکوب» اما بیشتر از یک دهه بود که دیگر دکتر عبدالحسین زرینکوب برای همیشه از آن خانه و از این دنیا رفته بود. دیگر در آن خانه یار همیشه همراه و همسرش تنها نفس میکشید.ماه رمضان در خاطرات آزادگان استان اصفهان
سحری و تماشای آسمان
خواندن خاطرات و روایتهای آزادگان از سالهای دوری از وطن، تلخی تحمل شکنجهها و آزار و اذیتهای نیروهای بعثی و شیرینی برادریها و ابتکارات ناشی از محدودیت را به مخاطب میچشاند اما خاطرات مربوط به ماه مبارک رمضان در اسارت، مانند روزه بدون سحری و تحمل تشنگی تا ساعتی پس از اذان مغرب، برای هر یک از ما که آن روزها را تجربه نکردهایم، غیرقابل درک است.خاطرات مجید یوسفزاده از چند عملیات
آن رزمندگان شیرازی و اردبیلی و کرمانی و تهرانی و...
یکی از عملیاتهایی که حضور داشتم، عملیات والفجر 8 بود که در واقع برای فتح فاو آنجا بودیم، با گروهی از دانشجویان دانشگاه تبریز. چون با لشکر عاشورا آمده بودیم و سازماندهی شدیم و در واحد ادوات بودیم. خبر دادند عملیات است، آمدیم و هیچ کس نمیدانست کجا قرار است عملیات شود. در حد فرمانده گردانها فقط رفت و آمد میکردند.خاطراتی از عبدالرضا زمانی گندمانی
حفاظت از جماران و دیدار با امام(ره)
روزی حاج عیسی، خادم امام با سطل کوچکی نزد من آمد و گفت چند عدد توت برای امام میخواهم. من هم به عشق حضرت امام از درخت بالا رفتم و ۱۵ دانه توت چیدم و در سطل گذاشتم. بعد از اینکه حاج عیسی توتها را برای امام برده بود، ایشان فرموده بودند: «تنها من نیستم که توت دوست دارم. کمتر بچینید تا به بقیه هم برسد.» و بار بعدی حاج عیسی تنها ۵ دانه توت برای حضرت امام چید و نزد ایشان برد.خاطراتی درباره شهید سعید سیاح طاهری
قلب او برای شادی بچههای مناطق محروم و آسیبدیده میتپید
نخستین شب خاطره دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری در سال جاری و دویستوشصتوهفتمین برنامه شب خاطره، دوم اردیبهشت 1395 برگزار شد. موضوع این برنامه تجلیل از سردار شهید فرهنگی، سعید سیّاح طاهری در قالب بیان خاطرات بود؛ بخشی از این خاطرات را در ادامه میخوانید.خاطرات مشترک عبدالحسین جلالوند و غلامرضا شیرالی از اسارت
شیرینترین شیرینی و... «برو مسیر را شناسایی کن»
عبدالحسین جلالوند، زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به عنوان رزمنده بسیجی در جبههها حاضر شده و آزاده دوران دفاع مقدس است. او حالا مدرس دانشگاه است. غلامرضا شیرالی هم بسیجی رزمنده و آزاده آن دوران است و اکنون مدیر منابع انسانی شرکت بهرهبرداری نفت و گاز کارون و رئیس هیئت ورزشی جانبازان شرکت ملی مناطق نفتخیزِ جنوب. آنان در کنار یکدیگر از روزهایی یاد کردهاند که در جنگ و اسارت پشت سر گذاشتهاند. خاطراتشان را بخوانید.خاطراتی از محمدرضا گلشنی
تدارکات تبدیل غم به شادی
محمدرضا گلشنی، در نخستین روزهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، سرباز داوطلب تیپ 3 لشکر 81 در پادگان ابوذر و منطقه سرپل ذهاب و عضو گردان 142 پیاده مکانیزه بوده است؛ اکنون بازنشسته سپاه پاسداران و فعال فرهنگی- هنری و عکاس؛ همچنین با موسسه پیام آزادگان همکاری دارد و فعال در زمینه اعزام به عتبات عالیات است. در ادامه بخشهایی از خاطرات او از سالهای دفاع مقدس و دوران اسارت در اردوگاههای ارتش بعث عراق را میخوانید.خاطرات علیرضا مرادی از بهاران غرب و جنوب کشور
ده روز مرخصی چگونه گذشت؟
سال 1360 پاکسازی جاده بانه به سردشت بود. قبل از اینکه ما به این منطقه وارد شویم، یک گردان از واحدهای نیروی زمینی در مسیر پاکسازی آمده بود؛ آن گردان توسط نیروهایی که به ظاهر کردنما بودند، مثل منافقین، سلطنتطلبها، ساواکیها، گروههایی که با انقلاب مبارزه میکردند، تحت فشار بود. به هر حال چون منطقه استراتژیکی بود و آنها مسلط بر ارتفاعات بودند، یک گردان از تیپ هوابرد ما را هم آنجا زمینگیر کرده بودند؛ آثارش هم لب جاده بود؛ ماشینها همه سوخته بود که من بعضی از عکسهایش را دارم. این شد که آن جاده دیگر از راه زمین، ناامن شد. هوانیروزِ قهرمان ما آمد؛ هلیکوپترهایش را در سقز مستقر کرد و ما یک پل هوایی ایجاد کردیم.محمدرضا جعفری از فروردینهای دفاع مقدس گفت
پذیرایی متفاوت در منطقه جنگی
محمدرضا جعفری در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، غواص، فرمانده گردان تخریب و مسئول محورِ تخریب بوده و جانباز دفاع مقدس است. در ادامه خاطرات او را از آن ایام میخوانید....
35
...