گزیدهای از خاطرات سیداحمد زرهانی
روز 31 شهریور 1359
روز 31 شهریور 1359 خسته و کوفته تصمیم گرفتم با هواپیما برگردم تهران، ساعت 2:30 یا 3 بعدازظهر از فرودگاه اهواز پرواز داشتم. به اتفاق سیدمحمد کیاوش، نمایندهی مجلس، از استانداری رفتیم فرودگاه اهواز. در فرودگاه به ما گفتند: «چند لحظه پیش میگهای عراقی آنجا را بمباران کردهاند!»؛ جنگ تحمیلی با تجاوز عراق آغاز شد.یک عکس و سه خاطره
ممنوعیت انتشار عکس ایشان در روزنامهها و مجلات به خصوص روزنامههای کثیرالانتشار کیهان و اطلاعات در دستور کار قرار گرفت و دیگر به هیچ نشریهای اجازه انتشار عکسی از ایشان داده نشد. با تبعید امام خمینی به بورسا(ی) ترکیه در آبان ۱۳۴۳ و سپس نجف، این سانسور تشدید شد تا حدی که به مدت ۱۵ سال خبری از انتشار عکس امام در مطبوعات نبود تا این که در اقدامی خاص و معنادار، نخستین بار روزنامه کیهان در نیمتای بالای صفحه اول خود در ۷ شهریور ۱۳۵۷ عکسی از امام منتشر کرد و نوشت: «مذاکره برای بازگشت حضرت آیتاللهالعظمی خمینی». اینچنین بایکوت خبری امام درهم شکست.گزیدهای از خاطرات آیتالله عبدالله محمودی
آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
با شروع جنگ تحمیلی تا هشت روز بعد از آغاز جنگ، خانوادهام را با بچههای کوچک در منزل نگه داشتم تا زمانی که دیدم جایز نیست بیش از این در شهر بمانند، چون دشمن از مرز عبور کرده بود و ترکش خمپارهشان مانند تگرگ به داخل منزل میآمد. بر من واجب بود که آنها را به جایی بفرستم. لذا آنها را به شیراز فرستادم تا زا آنجا به قم بروند و خودم عازم پلیس راه شدم. پلیس راه یکی از مراکز تجمع نیروها حتی افراد غیرمسلح بود. عراقیها هم وارد مرز شدند و یکی از روستاها را تصرف کردند و تا نزدیک جاده اهواز آمدند.سیصد و بیست و چهارمین شب خاطره -4
خاطراتی درباره سیدِ آزادگان
در همان آغاز زندگی در نیمه دوم دهه چهل که بنده در نجف اشرف خدمت ایشان بودم، بعد از جنگ ششروزه اعراب و رژیم صهیونیستی، امام بزرگوار در محکومیت رژیم صهیونیستی و فراخوان جهان اسلام برای حمایت از فلسطین در تجاوز شش روزه سال 1947 پیامی صادر کردند. آن سال، حقیر در خدمت اخوی بزرگوار و همسر مکرمه ایشان عازم مکه مکرمه شدیم. در مرز عربستان، شبانگاه مأمورین سعودی برای جستوجوی اتوبوس بالای اتوبوس رفتند و وسایل را بررسی و تفتیش کردند.برشی از خاطرات آیتالله موسوی اردبیلی
قطعنامۀ 598
«قطعنامه یک بحث مفصلی است که من یک بخشی از آن را عرض میکنم. شاید دو سه شب پیش از پذیرش قطعنامه بود که یک شب، ظاهراً ما پنج نفر بودیم. آقای خامنهای، آقای هاشمی، آقای موسوی ـ نخستوزیر ـ و بنده؛ احمد آقا هم آنجا بود. قرار شد برویم پیش حضرت امام تا ببینیم که نظرشان چیست. البته بعد از سقوط فاو بود که اوضاعمان یک مقدار در هم ریخته بود.سیصد و بیست و چهارمین شب خاطره -3
رونمایی از کتاب «سلام آقا سید»
در سومین بخش از برنامه شب خاطره، از کتاب «سلام آقا سید» که خاطرات خودنوشت آزاده سرافراز «علیرضا محمودی مظفر» است رونمایی شد. پیش از رونمایی از کتاب، محمودی مظفر به بیان خاطراتی از دوران اسارت پرداخت: دوران اسارت هر روزش پر بود از خاطره؛ خاطراتی از دلتنگیها برای خانواده، نگرانی به خاطر عزیزان و انتظار برای دیدار مجدد آنها.سیصد و بیست و چهارمین شب خاطره -2
خاطراتی درباره اردوگاه موصل
وقتی ما در اردوگاه موصل 1 در خدمت مرحوم ابوترابی بودیم، میدیدیم که ایشان از زمان بیدارباش در صبح تا زمان پایانی شب، همواره مشغول پیگیری امور مربوط به اسرای ایرانی بودند و جز زمان نماز و صرف غذا فرصت دیگری برای امور شخصی نداشتند. فردی در اردوگاه بود که مرحوم ابوترابی هر موقع او را میدید، به وی سلام میکرد اما جوابی نمیشنید؛ تا اینکه بالاخره بعد از 6 ماه آن فرد پاسخ میدهد و عرض میکند شما بالاخره من را از رو بردید. مرحوم ابوترابی هم قسم میخورند که من فقط برای اینکه وظیفه خود را انجام داده باشم به شما سلام میکردم و هیچ قصد دیگری نداشتم.سیصد و بیست و چهارمین شب خاطره -1
سوگنامه شهید چمران برای سید آزادگان
سیصد و بیست و چهارمین برنامه شب خاطره، روز پنجشنبه ششم خرداد 1400 به صورت حضوری در محوطه باز حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه مهندس مهدی چمران، حجتالاسلام محمدحسن ابوترابیفرد و آقای سعید اوحدی خاطرات خود را بیان کردند. اجرای این شب خاطره را که در آن از کتاب «سلام آقا سید» هم رونمایی شد، داوود صالحی بر عهده داشت.برشی از خاطرات حجتالاسلام خراسانی
مخالفت با بنیصدر
من از روزی که بنیصدر به ریاست جمهوری انتخاب شد، مخالف او بودم چون او را در مسیر امام و نظام نمیدیدم. بنیصدر چنان خودش را انقلابی جا زده بود که کمتر کسی به خودش حق میداد حتی جلوی چهار تا جوان با او اظهار موافقت نکند، چه برسد به اینکه بخواهد مخالفت نماید و حتی کسی جرأت مخالفت علنی با بنیصدر را نداشت. اما قبل از اینکه نفاق بنیصدر آشکار شود و در همان اوج محبوبیتش، هر کجا که میشد شدیداً علیه او صحبت میکردیم، وقتی بنیصدر در ماه رمضان به مشهد رفت، استقبال فوقالعادهای از او شد.سیصد و بیست و سومین شب خاطره -2
راهکار اشک شهید چیتسازیان
دومین میهمان این برنامه شب خاطره، سرکار خانم زهرا پناهیروا، همسر شهید علی چیتسازیان بودند. او گفت: شهید چیتسازیان هفت سال در جبهه حضور داشتند و همرزمان ایشان خاطرات فراوانی از رشادتهای او دارند؛ اما روی دیگر سکه زندگی این بزرگوار زندگی شخصی ایشان است. من در اواخر سال 1364 بود که نام ایشان را به عنوان خواستگار شنیدم که منجر شد به یک خاطره بهاری....
30
...
آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 6
کلبهای در اختیارمان گذاشتند. اینجا دیگر همه کاری میکردیم. حتی حدود 15 روز مشغول سولهزنی بودیم ضمن کار سولهزنی وقتی مسئول گروه ـ نصرتی ـ آمد و گفت که زود آب و گل درست کنید و روی پلیتها بریزید که برق نزنند، تازه فهمیدیم که اطرافمان پر از دمکرات است. کار زیاد بود و هیچکس بیکار نمیماند. همه در کنار هم با تلاش کار میکردند و این در گرمای 30 ـ 40 درجه بود با پشههای فراوانی که دائم نیش میزدند.






