نظریه تاریخ شفاهی (18)

نویسنده: لین آبرامز | مترجم: علی فتحعلی آشتیانی


نظریه تاریخ شفاهی-۱۸
نویسنده: لین آبرامز
Lynn Abrams
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی


سنت‌های شفاهی
نقاط پیوند تاریخ شفاهی با سنت شفاهی، یعنی پیام‌ها یا داستان‌هایی که سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر می‌رسند، بسیار است. اما همانگونه که یان وانسینا،(1) مردم‌شناس و مورخ آفریقا، بیان کرده، اصلاً شیوة تاریخ شفاهی تفاوت‌های بی‌شماری با سنت شفاهی دارد. «آن دسته از پیام‌هایِ شفاهیِ متکی بر پیام‌های شفاهیِ گذشته را که طی دست کم یک نسل به ما رسیده باشند» سنت شفاهی می‌گویند.(2) پس سنت شفاهی به تاریخ یا وقایع معاصر ربطی ندارد، مبتنی بر یک شجره‌نامة تاریخی است و می‌توان به عنوان یک منبع تاریخی، به خصوص در فرهنگ‌های نانویسا،(3) بدان استناد یا تکیه کرد، اما غالباً تعیین زمان دقیق آفرینش یا ابداع چنین سنتی امکان‌پذیر نیست زیرا به خاطر حلقه‌های نهفته در زنجیرة انتقالش از گذشته به اکنون، ماهیتاً بی‌ثبات و متلون است.(4) از سوی دیگر، «یادآوری رویدادها و تجربه‌های رخ‌داده در محدودة عمر راوی» را تاریخ شفاهی می‌گویند که طبیعتاً تعیین جدول زمانی مشخص برای آن چندان دشوار نیست.(5) فرض ما بر این است که رویدادها و تجربه‌های یادآمده در مصاحبة تاریخ شفاهی را شخص راوی با تمام وجود خود دیده و لمس کرده است مگر آنکه خلافش را صراحتاً بیان کند.
مسلماً تاریخ شفاهی و سنت شفاهی همپوشانی‌هایی هم دارند. در بعضی از تاریخ‌های شفاهی ممکن است داستانی نقل شود که سینه به سینه به راوی رسیده اما تجربه‌ها و رویدادهایش را خود او نه دیده و نه لمس کرده است. و در سنت شفاهی نیز به گفته وانسینا ممکن است به شواهد و مدارک تاریخی استناد شود مخصوصاً جایی که بتوان صحت و سقم داستان منقول را با ابزارهای مشاهده‌ای اثبات نمود.(6) آیا می‌توان برای سنت شفاهی، به خصوص در جوامع بومی‌ای که اسناد مکتوب در آنها مرسوم نبوده یا به ندرت یافت می‌شود، جایگاهی همچون مستندات تاریخی قائل شد؟ این سؤال مدت‌هاست که ذهن بسیاری از صاحب‌نظران را به خود مشغول ساخته است. البته از مقطعی که وانسینا به چنین درکی در باب تاریخ شفاهی رسیده بود مسئلة فوق دچار تحولات چشمگیری شده است، اما نکات اصلی‌اش همچنان به قوت خود باقی مانده‌اند. سنت شفاهی ماهیتاً پویاست؛ بدین معنا که دائماً در حال سفر از نسلی به نسل دیگر و از حالی به حال دیگر درآمدن است. ترجمه‌ای که از کنش شفاهی به دست ما می‌رسد از شرایط حاکم بر لحظات و دقایق نقل ماجرا تأثیر می‌پذیرد. تاریخ شفاهی در واقع روایت تجربه‌ای از گذشته است که در هر زمانی می‌توان نقل نمود. شاید روایتی که کسی نقل می‌کند بر اثر تکرار چندین و چندباره‌اش دچار تغییر بشود اما عموماً در قالب شفاهی و طی چندین نسل به ما نمی‌رسد حتی اگر عناصر درونی آن مانند داستان‌های خانوادگی، روایت رویدادهای قابل توجه و دیگر عناصر نیز در آن وجود داشته باشند. آنچه که تاریخ شفاهی را به سنت شفاهی پیوند می‌زند شفاهیت، ماهیت کنشی، ذهنیت و خصلت تفسیری آنهاست که در واقع نسخه‌هایی از گذشته می‌باشند. هر چند سنت شفاهی را عموماً «فرایند» و تاریخ شفاهی را «شیوه» قلمداد می‌کنند، اما باید بدانیم که هر دو فقره اساساً راه و روش‌های فرهنگی انتقال دانش، معنا و تجربه به شمار می‌آیند. (7)


1 -Jan Vansina
2 -J. Vansina, Oral Tradition as History (Madison, Wisc., 1985), pp. 12-13.
3 -non-literate cultures
4 -Vansina, Oral Tradition as History, pp. 27-31. On the value of oral tradition for history see J. Vansina, Oral Tradition: A Study in Historical Methodology (London, 1965).
5 -D. Schacter, Searching for Memory (New York, 1996), p. 16.
6 -Vansina, Oral Tradition as History, p. 29.
7 -See Cruikshank, ‘Oral Tradition and Oral History’ , p. 404.



 
تعداد بازدید: 3194


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»