تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت احمد غلامپور

فرمانده قرارگاه کربلا

جلد دوم

محیا حافظی

11 اردیبهشت 1403


دومین[1] جلد از کتاب تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت احمد غلامپور با عنوان «فرمانده قرارگاه کربلا» به کوشش محسن رخصت‌طلب و تدوین نهایی دکتر حسین احمدی، توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در 1402 منتشر شد. این کتاب در 408 صفحه با شمارگان 1000 نسخه و قیمت 220 هزار تومان روانه بازار نشر شده است.

روی جلد کتاب، همان طراحیِ یکدستِ این مجموعه کتاب‌ها را دارد که تفاوت رنگ، آنها را از هم متمایز می‌کند. تمام عکس‌ها، اسناد و نقشه‌های بین صفحات، توضیح دارند و رنگی هستند. این مورد، علاوه بر افزایش هزینه چاپ، مانعِ یکنواختی و خستگی چشم می‌شود. همچنین به شناخت و تصویرسازی مخاطب کمک می‌کند.

جلد اول، به کوشش آقای مجید مختاری طی 32 جلسه مصاحبه و 15 گفت‌وگو در 1398 منتشر شد. جلد اول به زندگی و فعالیت‌های راوی از تولد تا پایان عملیات آزادسازی خرمشهر پرداخته است. در ادامه، گفت‌وگو به سرهنگ پاسدار؛ محسن رخصت‌طلب، از راویان فعال در کنار فرماندهانی مانند حسن باقری و حسین خرازی سپرده شد. مصاحبه‌ها در 28 جلسه انجام شده که 12 گفت‌وگو در جلد دوم آمده است. پس از پیاده‌سازی، حروف‌چینی و تدوین، پانوشت‌ها و اسناد مورد نیاز به متن اضافه و تحویل مرکز داده‌اند.

با توجه به تغییرِ ساختار کتاب، تصمیم گرفته شد چند جلسه تکمیلی نیز برگزار و به متن اولیه افزوده شود. برگزاری جلساتِ تکمیلی را دکتر حسین احمدی، تدوین‌گرِ نهایی متن، به عهده گرفت. او چند جلسه با راوی و یک جلسه با آقای محسن نوذریان؛ از نیروهای فعالِ شناسایی در قرارگاه قدس و قرارگاه نصرت، گفت‌وگو و به متن اضافه کرد. با اینکه متن حاضر با اسناد و منابعِ موجود تطبیق داده شده است، در اثرِ منتشرشده، راوی متن موجود را ملاحظه و تأیید کرده ‌است.

جلد دوم کتاب، وقایع جنگ تحمیلی از تیر 1361 (عملیات رمضان) تا اسفند 1364 (عملیات والفجر9) را در بر می‌گیرد. در این مقطع، مهم‌ترین مسئولیت‌های راوی، فرماندهی قرارگاه قدس و قرارگاه کربلا بود.

در پیشگفتار کتاب آمده است: در جلد سوم، حوادث و وقایع جنگ به روایت سردار غلامپور و نقش وی تا پایان جنگ خواهد آمد.

محسن رخصت‌طلب در مقدمه آورده: سردار غلامپور از عملیات رمضان تا والفجر مقدماتی در سِمت فرمانده قرارگاه کربلا و قرارگاه قدس سپاه نقش داشته و پس از شهادت حسن باقری و مجید بقایی اواخر 1361، به فرماندهی قرارگاه کربلا منصوب شده؛ تا پایان جنگ، فرماندهی چند عملیات را بر عهده داشته است. وی در جلسات گفت‌وگو، در پاسخ به سؤالات با همان انگیزه هدایت عملیات‌ها در جنگ به بیان حوادث و تحولات جنگ پرداخت و اِبایی از بیان ضعف و نقص عملکرد ایران و شکست بعضی عملیات‌ها نداشت.

کتاب، با گفت‌وگوی شانزدهم و روایتِ چگونگی ورود به خاک عراق، مشکلات پیشِ رو و تغییر در ساختار رزم و سازمان دفاعی ارتش عراق آغاز می‌شود. راوی می‌گوید در عملیات رمضان ما با همان ذهنیت و توان نظامی، به سراغِ دشمنی رفته بودیم که بعد از چند شکست در مقابل نیروهای ما به احیای ساختار دفاعی خود و بازنگری در رویکرد نظامی خود پرداخته و با بررسی دقیق شکست گذشته، نقاط ضعف خود و قوت ما را کشف کرده بود. او در ادامه می‌گوید: یکی از عوامل موفقیت نیروهای ایرانی در عملیات‌های گذشته، توانمندی در شناسایی جغرافیا و عمل در مناطقی بود که عراق در آنجا ضعف داشت.

راوی در گفت‌وگوی هفدهم به تاریخچه ساخت موانع در منطقه شلمچه اشاره می‌کند و مهم‌ترین مشکل عملیات رمضان را موضوع طرح‌ریزی بدون استفاده از نقاط ضعف دشمن و بدون داشتن قابلیت جغرافیایی گذشتۀ ایران می‌داند.

بخش هجدهم در خصوص عملیات‌های مسلم‌بن عقیل و محرم است. سردار غلامپور توضیح می‌دهد در عملیات مسلم‌بن عقیل قرار بود بخشی از ارتفاعات مهم منطقه برای تسلط بر منطقه مندلی عراق، که روبه‌روی بغداد بود، تصرف شود تا ارتش عراق احساس خطر کند. این عملیات با هدایت قرارگاه نجف در 9 مهر 1361 اجرا شد و با موفقیت به پایان رسید. بلافاصله بعد از مسلم‌بن عقیل، عملیات محرم در 10 آبان 1361 در ارتفاعات حمرین در شمال فکه با هدایت قرارگاه کربلا آغاز شد و با پیروزی به پایان رسید. این بخش هم با خاطره اسارت دو رزمنده پاسدار به پایان می‌رسد.

بخش نوزدهم درباره عملیات والفجر 1 و عملیات‌های پراکنده تا قبل از عملیات خیبر است. راوی به چگونگی شکل‌گیری ایدۀ «آتش به جای خون» که سرهنگ صیاد شیرازی در والفجر 1 آن را اجرایی کرد، می‌پردازد. بعد از عملیات ناموفق والفجر مقدماتی و تلفاتی که به نیروهای خودی وارد شد، مشخص شد با وجود استحکامات دشمن نمی‌توان در آن منطقه کاری انجام داد. سرهنگ صیاد شیرازی این طرح را پیشنهاد کرد. نظر او این بود که با اجرای آتش‌تهیۀ سنگین، استحکاماتِ دشمن نابود شود و بعد نیروهای پیاده حمله کنند. به این ترتیب تلفات کمتری به نیروهای خودی وارد شود. بیشتر فرماندهان مخالف بودند اما با اصرار سرهنگ صیاد، پای کار آمدند.

راوی در گفت‌وگوی بیستم درباره انتخاب منطقه هور برای عملیات و بن‌بست‌شکنی برای ورود به عراق صحبت می‌کند. نحوه اجرای عملیات خیبر؛ اولین عملیات آبی- خاکیِ جمهوری اسلامی، بحث اصلی گفت‌وگوی بیست‌ویکم است. در ضمیمه این بخش، صحبت‌های سردار محسن نوذریان؛ نیروی واحد اطلاعات، برای تشریح بهتر موضوع شناسایی هور آمده است. در گفت‌وگوی بیست‌ودوم راوی به عملیات بدر می‌پردازد. او می‌گوید فرماندهان بر اساس تجربه عملیات خیبر، عملیات بدر را طراحی کردند؛ البته دشمن در هور، هشیار بود و موانع متعددی تعبیه کرده بود. در ادامه غلامپور اشاره می‌کند که در این عملیات برای اولین بار از نیروی غواص برای  شکستنِ خط استفاده شد.

 موضوع گفت‌وگوی بیست وسوم درباره ناکامی در عملیات بدر است. راوی به مواردی مانند هشیاری دشمن پس از عملیات خیبر، ایجاد موانع و کمین در آبراه‌ها و در مقابل، تغییر نکردن وضعیت یگان‌های خودی، طرح‌ریزی نامناسب و همخوانی نداشتن وسعت منطقۀ انتخاب‌شده با توان و استعداد موجود اشاره می‌کند.

در گفت‌وگوی بیست‌وچهارم، رخدادهای قبل از طرح عملیات والفجر8 بررسی شده است. راوی در این بخش گفته با جدا شدن ارتش و سپاه از نظر فکری و عملیاتی، فرماندهان سپاه برای انتخاب منطقۀ عملیاتی جدید، جلسه برگزار کردند. در نهایت تصمیم گرفتند سراسر مرز را برای بررسی مناطقی که قابلیت اجرای عملیات بزرگ دارند، شناسایی کنند.

گفت‌وگوی بیست‌وپنجم به موضوع طرح‌ریزی، شناسایی، آموزش، نحوۀ عبور نیروها از اروند، استفاده از آتش و سایر موارد مرتبط می‌پردازد. موضوع اصلی گفت‌وگوی بیست‌وششم، فرماندهی در عملیات والفجر8 است. سردار غلامپور در تشریح وضعیت فرماندهی در این عملیات توضیح می‌دهد که بعد از ناکامی در عملیات بدر، سپاه تصمیم گرفت در عملیات‌های بعدی، مستقل عمل کند.

در گفت‌وگوی بیست‌وهفتم و پایانی کتاب، جمع‌بندی کلی از مباحث عملیات والفجر8 انجام شده است. راوی در ابتدا گفته از نظر کارشناسان نظامی، در عملیات والفجر8 کار بزرگی انجام شده است. وی در ادامه، به دستاوردهای عملیات، اشاره کرده است. او مهم‌ترین دستاوردهای نظامی را تصرف پایگاه‎ موشکی عراق در شمالِ خلیج فارس، انهدامِ بخشی از توان نظامی عراق و ایجاد جبهه‌ای جدید برای ورود به عراق ذکر کرده است.

پس از تعدادی عکس رنگی با توضیح، بخش نمایۀ اشخاص، عملیات‌ها، مکان‌ها و اصطلاحات، به ترتیبِ الفبا آمده که برای کار پژوهش‌گران در این زمینه مناسب است.

 


 
تعداد بازدید: 459


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97

یک ربع یا نیم ساعت به حمله نیروهای شما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، در سنگر نشسته بودیم. چند شب بود آماده‌باش کامل داده بودند و ما می‌ترسیدیم استراحت کنیم. شبها با ترس و دلهره زیادی صبح می‌شد. داخل سنگر مسلح نشسته بودیم و از ترس نمی‌توانستیم حرف بزنیم. گاهی چرت می‌زدیم،‌ گاهی یکدیگر را نگاه می‌کردیم، گاهی سرمان پایین بود و به حمله نیروهای شما فکر می‌کردیم و از خود می‌پرسیدیم «چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین زندگی است؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟