نظریه تاریخ شفاهی (16)

نویسنده: لین آبرامز | مترجم: علی فتحعلی آشتیانی


نظریه تاریخ شفاهی-۱۶
نویسنده: لین آبرامز
Lynn Abrams
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی


ذهنیت
به دانشجویان رشتة تاریخ می‌آموزند که همه منابع دارای ماهیت ذهنی هستند، یعنی از نقطه‌نظر خاصی بیان شده‌اند، و به آنها می‌فهمانند که منظر یا نقطه‌نظر انسان‌ها نقش مؤثری در تفسیر منابع ایفا می‌کند. پس ذهنیت، دست کم در این معنا، صرفاً به تاریخ شفاهی تعلق ندارد، اما وقتی ذهنیت را «تعریف یا تفسیر چیزی از طریق ذهن» معنا کردیم، دست روی خصوصیت اصلی تاریخ شفاهی گذاشته‌ایم. مورخ شفاهی صرفاً به جستجوی «حقایق» نمی‌پردازد، بلکه آشکارسازی واکنش‌های عاطفی، کشف دیدگاه‌های سیاسی و ذهنیتِ نهفته در وجود انسان نیز برایش اهمیت دارند. ما در پیِ پادزهری برای گزارش‌های تعمیم‌داده‌شده از رویدادها یا محک زدن آن دسته از روایت‌هایی هستیم که به دست قدرتمداران و فاتحان نوشته شده‌اند، به همین علت است که تجربه‌های شخصی انسان‌ها را می‌کاویم. مورخ شفاهی برای پرده‌برداری از روی ذهنیت انسان‌ها حاضر است از جانش مایه بگذارد. ما ابتدا می‌پرسیم «چه شد؟» و پس از شنیدن روایت راوی از رویداد، از او می‌پرسیم «آن موقع چه احساسی داشتی؟» مصاحبه‌شونده‌مان را تشویق می‌کنیم تا رویداد گذشته را «از منظر خودش» بیان نموده و «نظر یا احساس کنونی‌اش» را به ما بگوید. در نتیجه، تاریخ شفاهی بین معنای رویداد در ذهن افراد، مردم یا کل ملل دنیا و ذهن مورخ پل می‌زند. پورتلی در سخن مشهوری گفته است:«تاریخ شفاهی فقط از کنش‌های مردم در گذشته به ما خبر نمی‌دهد، بلکه خواست مردم، باوری که در حین بروز کنش داشتند، و نظر کنونی‌شان دربارة آن کنش‌ها را آشکار می‌سازد».(1) راوی در این ماجرا به طوری جدی در خویشتن خویش می‌اندیشید و همین امر نیز مصاحبة تاریخ شفاهی و منابع تولیدشده در این مسیر را عملاً از تمام منابع مورد رجوع مورخان متمایز می‌نماید.


خاطره
ذهنیت‌مدار بودن منابع شفاهی بدین معناست که در ردیف اسناد خاطره‌ای طبقه‌بندی می‌شوند. در واقع بسیاری دیگر از اسناد تاریخی نیز کم و بیش به دنبال کنکاش در خاطرات شکل می‌گیرند؛ مانند خلاصه مذاکرات جلسات دولتی، سندهای حقوقی، رپرتاژهای مطبوعاتی، خاطرات منتشرشده و یادداشت‌های روزانه.(2) تا پیش از اختراع ضبط صوت، مردم یادداشت‌های خود را یا در حین واقعه یا بعد از آن می‌نوشتند. اما این اسناد به شکل مکتوب خود برای مورخان ارزش مراجعه دارند و آنان نیز غالباً فراموش می‌کنند که خاطره و نقیصه‌هایش ممکن است در این اسناد تأثیری به جای گذاشته باشند. لذا احتمال بی‌دقتی و پیش‌دواری در هر منبع مستندی منتفی نیست. البته مورخان شفاهی به این قضیه نه به دیده مسئله یا تهدید بلکه به دیده فرصت باید بنگرند. خاطره علیرغم تغییرپذیری، ناپایداری و نارسایی‌هایش، محور اصلی رویه و تحلیل‌های ماست. می‌خواهیم بدانیم چرا مردم خاطرات‌شان را به یاد آورده و یا فراموش می‌کنند، چه تحریفات یا اشتباهاتی از آنان سر می‌زند و «علت» این وقایع را از آنها بپرسیم. کاربرد خاطره توسط مورخان شفاهی در چنین بستری است که آن را از سایر گونه‌های پژوهش‌های تاریخی جدا می‌سازد.

اعتراضات دیرینة منتقدان هم بر همین مبناست که گفته‌اند نقایص و ضعف‌های خاطره در مسیر مواجهه با تاریخ شفاهی برملا می‌شود؛ منظورشان این است که خاطره در طول زمان از تغییر و دگرگونی و حتی «آلودگی» به میکروب‌های بیرونی مصونیت ندارد. اما آنچه که در این مسیر، علاقة مورخان شفاهی را به سمت خود می‌کشانَد کیفیت وقوع این «آلودگی» است. راوی در واقع اندیشه‌ها، مضامین، گفته‌ها و کل «خاطرات» مربوط به رویدادهای گذشته را از خانواده، جامعه یا گسترة فرهنگی خود «وام می‌گیرد». روشی که پاسخگو با توسل به آن دست به چنین کاری می‌زند بسیاری از ابعاد خاطرات جمعیِ محله‌ها، گروه‌ها و ملت‌ها را آشکار می‌سازد. از تداوم و تعامل نظریه‌های مذکور یک رشته فرعی در حوزة مطالعات تاریخی زاییده شده که موضوعش خاطرات جمعی است. هیچ یک از بخش‌های حرفة تاریخ علاقه‌ای به نحوة یادآوری خاطرات توسط جوامع-از خانواده گرفته تا ملت‌‌ها-و نبش قبر گذشته برای تببین روند تطور هویت‌شان ندارد.

ما برای زیر و رو کردن حقایقِ رویدادها و تجربه‌های گذشته هنوز هم به راویان‌مان متکی هستیم، به ویژه در مواردی که اطلاعات مورد نیاز ما در هیچ جای دیگری پیدا نمی‌شود. با این وجود، نقطه مشخص جداکننده یا وجه مشخصة تاریخ شفاهی از سایر منابعِ خاطره‌ای-مانند خاطرات مکتوب یا خودزیست‌نامه‌ها-در جایی است که می‌فهمیم خاطره اصالتاً یک فرایند فعال و پویاست. تاریخ شفاهی را باید رویدادی تعریف کنیم که روایت خاطره‌ای به واسطة ارتباطِ شکل‌گرفته بین مصاحبه‌گر با راوی، عملاً در بستر واقعی زمان و در واکنش به مجموعه‌ای از ارجاعات بیرونی که به مصاحبه تزریق شده‌اند-مانند پرسش‌های مصاحبه‌گر، آشنایی راوی با بازنمایی‌های رسانه‌ای رویدادهای گذشته، الهامات شخصی و سرنخ‌هایی مانند عکس و یادگاری‌های خانوادگی- به وجود می‌آید. ما در فصل پنجم نگاه دقیق‌تری به طرز کار خاطره و چگونگی تهییج مورخ شفاهی خواهیم انداخت.


1 -Portelli, ‘What Makes Oral History Different?’ p. 50.
2 -diaries



 
تعداد بازدید: 2931


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»