نظریه تاریخ شفاهی (15)

نویسنده: لین آبرامز | مترجم: علی فتحعلی آشتیانی


نظریه تاریخ شفاهی-۱۵
نویسنده: لین آبرامز
Lynn Abrams
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی


روایت
ماهیت روایی را نمی‌توان از تار و پود شفاهیت مصاحبه جدا نمود. راه و رسمی که مردم با تمسک به آنها داستان می‌سازند و دنیای خود را به واسطة همان داستان‌ها تفسیر می‌کنند به روایت-دومین مشخصة متمایز شفاهیت-موسوم است؛ به بیان دیگر، روایت را باید قالبی برای «ترجمة دانسته‌ها به گفته‌ها» تلقی نمود.(1) تقریباً تمام تاریخ‌های شفاهی، یا دست کم اقاریری که در مصاحبه‌های غیر رسمی، غیر ساختارمند یا نیمه‌ساختارمند از راوی استخراج شده است در قیاس با قالب رسمیِ پرسش و پاسخ، به وضوح مشخصه‌های روایی خود را به نمایش می‌گذارند. داستانِ نقل‌شده را به کمک عناصر متنوعی مانند نقل قول غیر مستقیم، افزودن نظر، بازاندیشی، و گریز به دیگر ماجراها در قالب روایی می‌ریزند و به نمایش می‌گذارند. در این مسیر شاید از کدهای ساختاری مشخصی که منحصراً از فرهنگ بومیِ روایت و راوی اخذ شده نیز استفاده گردد. مثلاً اقاریر شخصی به نام آفیه(2) از بومیان قبیلة اینویی(3) در شمال کانادا را که در دهه 1990 به زبان بومی خودش، اینوکتیتوت،(4) سخن گفته است، می‌خوانید:
«من هست آفیه آوا. حالا شروع خواهد شد. از اجدادم شروع خواهد شدم. چطوری بود؟ یک دقیقه صبر کرد. باید دید از کجا شروع کرد... یا از کدوم آدم... حالا یک دقیقه صبر کرد...
حالا خانوادة اجدادی من، این جوری بوده که. خانواده آروارلوک من رو به فرزندخوندگی گرفت. آروارلوک و زنش، لاپالیک، من رو به فرزندی گرفته بودی... آروارلوک داشت یک مادر به اسم آقاق و یک پدر به اسم آتارجوآت... حالا اقوام واقعی من: کوبلو بود پدر واقعی من، و سولا هم بود مادر واقعی. من همه اجداد کوبلو یادم نبوده، اما ندونست مادر و پدرش کیا بودن... مادر واقعی من، خب پدرش نوتاراریاق بود و مادرش هم کائوکجاک...»(5)
حتی از روی متن واج‌نگاشت و برگرداندة مصاحبه نیز به راحتی می‌توانیم ساختار و شیوه مشخص نقل تاریخ خانوادگی در میان نسل ریش‌سفیدان قبیله اینویی را تشخیص بدهیم. در الگوی متداول غربی ابتدا تاریخ و محل تولد را ذکر می‌کنند، ولی در اینجا شفاهیت و روایت با مشخصه‌هایی منحصر به این قبیله دیده می‌شود. مسلماً می‌توان برخی از منابع مکتوب را مثال زد که فرم‌های روایی آنها با این نوع روایت تشابه نزدیک دارند، لذا عنصر روایت کاملاً منحصر به تاریخ شفاهی نمی‌شود. مورخان با سبک‌های روایی کاربردی توسط ثبت‌کنندگان رویدادها آشنا هستند از وقایع‌نگاران قرون وسطایی گرفته تا روزنامه‌نگاران قرن بیست و یکم. اما در اکثر جوامع، اسناد مکتوب را مکتب‌رفته‌ها، کتاب‌خوانده‌ها، مردان و غالباً افرادِ شاغل در حرفه‌های دیوانی و مذهبی تولید کرده‌اند. از این رو جمود مشترکی بر همه آنها سایه انداخته به طوری که شیوه‌های متفاوت و متمایز سخنگوییِ غیر نخبگان را حذف نموده‌اند. پس می‌بینیم که روایت تاریخ شفاهی پیوند بسیار عمیقی با شیوه‌های گفتار و یادآوری در درون جوامع دارد. نکته مهم در اینجاست که ما مورخان شفاهی باید نسبت به ماهیت رواییِ جدی منابع شفاهی هوشیار باشیم و از این رهگذر بدانیم که برای گره‌گشایی از منابع‌مان باید ابزارهای نظریه‌پردازان روایی را به خدمت بگیریم. در فصل ششم مفصلاً به موضوع روایت خواهیم پرداخت.


کنش
سوار بر مَرکب شفاهیت و روایتمندی که باشید شما را به خصوصیت سومی هدایت می‌کنند. در پله بعدی متوجه می‌شوید که تاریخ شفاهی اساساً یک کنش یا نمایش است و می‌فهمید که معنا یا تفسیر منابع شما نه صرفاً در محتوای گفته‌ها و اقاریر بلکه در نحوه بیان آنها نیز نهفته است. تاریخ شفاهی که از جنس روش‌ها یا وسایل ارتباط کلامی محسوب می‌شود نوعی پدیدة «بدنی» است زیرا چهرة ما در هنگام سخن گفتن دچار تغییراتی می‌شود، سر و دست‌مان را تکان می‌دهیم، صدای‌مان را بالا و پایین می‌بریم، و مجموعاً منظورمان را متناسب با کنش مورد نیاز عرضه می‌کنیم. همه راویان، چه آگاهانه و چه ناخودآگاه، از سبک کنشی یا نمایشی مخصوص به خود بهره می‌گیرند. سبک کنشی غالباً با ترکیب فرم روایی و فرم گفتاری خاصی شکل می‌گیرد؛ از این روست که روحانی در حین خطابة مذهبی، سیاستمدار در حین سخنرانی، کمدین در حین هنرنمایی روی صحنه، یا قصه‌گویی که در حلقة بچه‌ها نشسته است کنش واضح و قابل تشخیصی از خود به نمایش می‌گذارند. راوی تاریخ شفاهی نیز بر همین سیاق، سبک متناسب با موقعیت مصاحبه را انتخاب می‌کند. بسیار پیش می‌آید که راوی در حین مصاحبه، لهجة خود را رقیق نموده یا از گویش بومی خود امتناع می‌ورزد. لباسی که راوی برای جلسة مصاحبه پوشیده و رفتار و کردارش نیز از موارد قابل ملاحظه به شمار می‌آیند. پس نتیجه می‌گیریم که عنصر کنشی یا نمایشی مصاحبه را باید همراستا با محتوا مورد ارزیابی قرار داد. این دو غالباً از هم تفکیک‌ناپذیرند زیرا اکثر مصاحبه‌شوندگان می‌دانند که باید کنش مخصوصی از خود به نمایش بگذارند و خود را برای چنین منظوری آماده می‌کنند. مورخ شفاهی غالباً با مشاهده چنین کنش‌ها و رفتارهایی می‌تواند نکات آموزنده‌ای را کشف نماید مثلاً از تمیزی خانه و حضور چای و بیسکویت روی میز خود در حین مصاحبه به پاره‌ای از قواعد اخلاقی فرهنگ راوی پی ببرد.


1-H. White, ‘The Value of Narrativity in the Representation of Reality’, Critical Inquiry, 7 (1) (1980): 5-27; here p. 5.
2-Apphia
3-Inuit
4-Inuktitut
5-N. Wachowich, Saqiyuq: Stories from the Lives of Three Inuit Women (Montreal, 1999), p. 18.



 
تعداد بازدید: 2903


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»