خاطرات روون تری در پست صوتی


به شکرانه طرح تاریخ شفاهی بازدیدکننده گان پارک یورک York می توانند به خاطرات پرمعنی همشهریان خود در مورد روون تری گوش فرا دهند.


یک پست صوتی محاوره‏ای به عنوان قسمتی از طرحی در سطح شهر توسط انجمن روون تری Rowntree بنام "یوورک روون تری را بیاد دارد"در پارک روون تری ایجاد شده است.


صدها خاطره هم وطنان یورک که توسط صندوق هریتیج لاتاری Heritage Lottery Fund پشتیبانی و حمایت شده است، گردآوری شده است و پست صوتی که توسط سالن مطالعه پارک گذاشته شده است، هشت عدد از آنها را به طور برجسته مشخص می‏نماید.


افراد فقط باید یک خاطره را انتخاب کرده، پیچی را بچرخانند، یک دسته را خم کنند و بعد به قطعه منحصر بفردی از تاریخچه یورک آن گونه که فاش و آشکار می گردد، گوش فرا دهند.


این خاطرات شامل خاطرات خانمی که عشقش به تاتر جوزف روون تری Joseph Rowntree Theatre را به اشتراک می گذاشت، کارگر سابق کارخانه که چگونگی بسته‏بندی کردن یک جعبه جادویی سیاه را شرح می‏داد و فرد دیگری که توضیح می‏داد چگونه نعناع در پولوز Polos استفاده می‏شد و کارآموزی می شد که احساس دستپاچگی خود را هنگام تعمیر یک دستگاه نوار نقاله به اشتراک می گذاشت.


آشکار شدن پست دیروز با نمایشگاه کوچکی در سالن مطالعه همراه شد. این نمایشگاه کلاه ایمنی یک آتش نشان روون تری، جعبه های جادویی سیاه، منتخبی از مدارک اصلی نیروی کار و نسخه ای از آزمون‏های روان‏سنجی که برای ارزیابی کارگرانی که قصد ورود به کارخانه را داشتند، به نمایش می‏گذارد.

ترجمه: عطیه اسعد



 
تعداد بازدید: 3718


نظر شما


نغمه وقایع نگار
خیلی خیلی جالب بود ،یک احترام و ارزش برای خاطرات هر چند کوچک ، و یادآوری اینکه هر لحظه یک خاطره است.... کاش ما هم در ایران داشتیم
 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»