خاطرات بزرگان تئاتر تبریز از استاد فقید «قبه زرین» مکتوب می‌شود



به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز به نقل از روابط عمومی حوزه هنری آذربایجان شرقی، شهرام خدایی با یادآوری بر لزوم ارائه الگوهای مقتدر به جوانان گفت: تئاتر تبریز وامدار استاد قبه‌زرین بوده و اندیشه، منش و تأثیرات آثار وی هنوز هم در رگ‌های تئاتر تبریز جاری است و شناساندن ابعاد فکری، شخصیتی و هنری ایشان به فعالان امروز عرصه تئاتر کاری بس ضروری است.
وی با اشاره به برگزاری سلسله نشست‌های تخصصی در حوزه هنری آذربایجان شرقی گفت: با همکاری نشریه تخصصی «تکم» خاطره‌گویی بزرگان، پیشکسوتان و اساتید تئاتر تبریز با محوریت آثار، تأثیرات و تأثرات استاد قبه‌زرین در تئاتر تبریز جمع‌آوری و مکتوب می‌شود.
تدوین تاریخ شفاهی هنر را عامل مهمی در پویایی رشته‌های مهم هنری
خدایی، تدوین تاریخ شفاهی هنر را عامل مهمی در پویایی رشته‌های مهم هنری دانست و افزود: امید است با ادامه این نشست‌ها گام‌های استواری در زمینه معرفی بزرگان هنر به نسل جوان صورت گیرد.
خدایی همچنین خبر از انتشار شماره جدید نشریه «تکم» در سال 90 داد.
سرپرست حوزه هنری آذربایجان شرقی در ادامه از حضور اساتیدی چون مهدی لزیری، سعید ولیزاده، غلامحسین فرنود و دارا علی‌آباد در جلسات مذکور خبر داد و گفت: کار جمع‌آوری و تدوین خاطرات توسط نادر ساعی‌ور، فعال عرصه فیلم و تئاتر تبریز صورت خواهد گرفت.
استاد محمود قبه‌زرین متولد 1319 تبریز بوده و در سال 1347 گروه هنری آریا را در تبریز تأسیس کرد و از سال 1342در رادیو و تلویزیون تبریز استخدام شد.
وی در آذرماه سال 89 در بیمارستان سجاد تهران دارفانی را وداع گفت.
نشریه «تکم» تنها نشریه تخصصی تئاتر در استان آذربایجان شرقی است که از سال 83 به عنوان ویژه‌نامه رسمی انجمن نمایش تبریز چاپ می‌شود و در انتشار آن جمعی از هنرمندان تئاتر تبریز از جمله شهرام خدایی، نادر ساعی‌ور، یعقوب صدیق جمالی و رامین راستی، پیشگام و سهیم هستند.



 
تعداد بازدید: 4376


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97

یک ربع یا نیم ساعت به حمله نیروهای شما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، در سنگر نشسته بودیم. چند شب بود آماده‌باش کامل داده بودند و ما می‌ترسیدیم استراحت کنیم. شبها با ترس و دلهره زیادی صبح می‌شد. داخل سنگر مسلح نشسته بودیم و از ترس نمی‌توانستیم حرف بزنیم. گاهی چرت می‌زدیم،‌ گاهی یکدیگر را نگاه می‌کردیم، گاهی سرمان پایین بود و به حمله نیروهای شما فکر می‌کردیم و از خود می‌پرسیدیم «چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین زندگی است؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟