بعد از خاطرات عزت‌شاهی، بهروز رضوی «احمد احمد» را در رادیو روایت می‌کند



بعد از این که اعلام شد «خاطرات عزت شاهی» در رادیو فرهنگ روایت می‌شود، این بار خبر رسید که از شنبه شب (۹/۱۱/۸۹) کتاب «خاطرات احمد احمد» نوشته محسن کاظمی با صدای بهروز رضوی از رادیو تهران روایت خواهد شد.

به گزارش سرویس رادیو ایسنا به نقل از سوره مهر، بر این اساس «خاطرات احمد احمد» هر شب در «کتاب شب» صدای ارگ از ساعت 22 الی 22:30 روی موج اف ام فرکانس 95 قابل شنیدن خواهد بود.
محسن حکیم معانی سردبیر برنامه‌ی «کتاب شب» درباره‌ی انتخاب این کتاب گفت: «خاطرات احمد احمد» ناگفته‌های فراوانی در زمینه‌ی انقلاب دارد و آن چه در این کتاب روایت می شود هم جذاب است و هم حاوی مستنداتی ماندنی است.
او در ادامه درباره‌ی دلیل انتخاب کتاب خاطرات به جای رمان افزود:خاطراتی که در زمینه انقلاب اسلامی منتشر شده‌اند بسیار موفق بوده‌اند و اقبال عمومی نسبت به آنها هم بیشتر بوده و این مسئله‌ای کتمان ناپذیر است.
احمد احمد از مبارزین دوره رژیم پهلوی است که با گروههای مبارز بسیاری چون حزب‌الله و سازمان مجاهدین خلق همکاری و فعالیت داشته و به سبب آن چندین بار دستگیر، شکنجه و زندانی شده است. او در آخرین برخورد با مأموران ساواک از ناحیه پا تیر خورد و مصدوم و معلول شد.
کتاب « خاطرات احمد احمد » نقل وقایع و خاطرات راوی طی بیش از 70 ساعت مصاحبه و بیش از دو سال کار و تحقیق است.
فهرست کتاب «خاطرات احمد احمد » از بخشهای متنوعی تشکیل شده که عناوینی همچون اولین آموزه ها، بغضهای ترکیده ، عرصه های جدید ، بارش در کویر ،ارمغان سفر ، بوی سیب ،حصار در حصار،تندرو نغمه های امید دیده می شود.در پایان کتاب هم اسناد ، عکس های قابل توجه، و در نهایت بازتاب کتاب خاطرات احمد احمد در منظر خوانندگان این کتاب آمده است.
براساس این گزارش، به تازگی چاپ چهاردهم «خاطرات احمد احمد» در 576 صفحه، قطع رقعی و با قیمت 8 هزار و 100 تومان توسط سوره مهر منتشر شده است.



 
تعداد بازدید: 4033


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97

یک ربع یا نیم ساعت به حمله نیروهای شما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، در سنگر نشسته بودیم. چند شب بود آماده‌باش کامل داده بودند و ما می‌ترسیدیم استراحت کنیم. شبها با ترس و دلهره زیادی صبح می‌شد. داخل سنگر مسلح نشسته بودیم و از ترس نمی‌توانستیم حرف بزنیم. گاهی چرت می‌زدیم،‌ گاهی یکدیگر را نگاه می‌کردیم، گاهی سرمان پایین بود و به حمله نیروهای شما فکر می‌کردیم و از خود می‌پرسیدیم «چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین زندگی است؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟