خاطرات محمدرضا گلشنی
21 فروردین 1403
محمدرضا گلشنی، از آزادگان دوران دفاع مقدس مهمان دویستوبیستودومین برنامه شب خاطره (اسفند 1390) بود. او در مورد فعالیتهایی که اسرا در اردوگاه انجام میدادند خاطره گفت: ما از اوایل دی در تدارک فعالیتهای دهه فجر، بودیم. مسابقات و گروههای سرود و تواشیح داشتیم. در گروه تواشیح که 5 نفر بودند، 5 لحن، از قاریان متعدد قرآن تلاوت میشد. گروه تئاتر داشتیم که در آن ورزشکارانی از رشتههای تکواندو، جودو، بوکس و کاراته حضور داشتند. آنها حینِ اجرای نمایش، حرکات تخصصیِ رزمی اجرا میکردند و این در نوع خود بینظیر بود. این نمایشنامهها، در عینِ رزمی بودن، سمبلیک بودند و اهداف اعتقادی را همزمان دنبال میکردند. برای جبران کمبود امکانات هم، از چیزهایی مثل ریشهای پتو به عنوان مو، یا پوست پیاز برای رنگ کردن استفاده میشد. همه اینها در حالی بود که خیلی از فعالیتها مثل ورزش در اردوگاه ممنوع بود. ما در آنجا هم ورزش را دنبال میکردیم، هم شوخیهایمان به جا بود و هم اعتقاداتمان پا برجا بود؛ چرا؟ چون با این کارها در آن مدت طولانی اسارت، کم نیاوریم. همینطور هم شد و کم نیاوردیم.
در ادامه این روایت را ببینیم.
تاکنون 355 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 6 اردیبهشت 1403 برگزار میشود.
تعداد بازدید: 1561








آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 7
سه ـ چهار روز از عملیات گذشت. بچهها از سمت راست کوه بالا کشیده بودند. ارتفاعات شیلر در حال فروپاشی بود. من چند بار با یکی از رانندههای آمبولانس زیر خیمه آتش دشمن نشستیم و زیارت عاشورا خواندیم، در حالی که خشم خمپارهها در اطرافمان شعله میکشید. یک بار که آمدند و آمبولانس خواستند، فهمیدم این بار جنازه شهید «حاجیپور» را باید ببریم. حاجیپور فرمانده تیپ عمار بود. شجاعت او را از زبان بچهها زیاد شنیده بودم. حاجیپور با موتور میرفته که زده بودندش.






