بازخوانی تاریخ جنگ در آینه خاطرات:

ضرورت استانداردسازی تاریخ شفاهی و نقدی بر کتاب «راه» تاریخ شفاهی سردار محسن رضایی

ثبت و نگارش تاریخ جنگ، به ویژه دفاع مقدس، یکی از مهم‌ترین وظایف پژوهشگران و مستندسازان تاریخ معاصر کشور است. این کار حساس و خطیر، نیازمند دقت و رعایت اصول روش‌شناسی است تا حاصل، اثری قابل استناد و ماندگار باشد. هر تلاشی در این مسیر ارزشمند است؛ اما بدون رعایت «روش» علمی، حتی بهترین خاطرات نیز ممکن است به روایت‌هایی پراکنده و فاقد انسجام تبدیل شوند.

نیروی انسانی قرارگاه نجف

روایت بهمن کارگر

سردار بهمن کارگر، از مسئولان پرسنلی منطقه ۷ (غرب کشور)، مسئول پرسنلی قرارگاه نجف و معاون نیروی انسانی و آموزشی سپاه یکم ثارالله(ع)، خاطرات خود را در کتاب نیروی انسانی قرارگاه نجف روایت کرده است.

رضای انقلاب

خاطرات حجت‌الاسلام رضا مطلبی

خاطرات حجت‌الاسلام رضا مطلبی در کتابی با عنوان «رضای انقلاب» به قلم حجت‌الاسلام سعید فخرزاده روایت شده است. کتاب با مقدمه کوتاهی به قلم راوی و سپس پیشگفتار نویسنده آغاز می‌شود. در پیشگفتار درباره روش نگارش کتاب و چگونگی انجام مصاحبه‌ها طی سیزده جلسه در سال 1395 توضیح داده شده است.

اهمیت پرسش در تاریخ شفاهی

با نگاهی به کتاب میریام

کتاب میریام، خاطرات خانم رباب صدر از انتشارات مؤسسه فرهنگی- تحقیقاتی امام موسی صدر مصداق بارز تاریخ شفاهی است. نام کتاب برگرفته از نام مستعار خانم صدر در سال‌های جنگ در لبنان است.

مقدمۀ کتاب «آقاسعید»

کتاب «آقاسعید» روایتی مستند از زندگی شهید سیدمحمدسعید جعفری است که با قلم محمدمهدی همتی و به کوشش انتشارات راه‌یار منتشر شده است. این اثر در اسفند ۱۴۰۲، به عنوان یکی از آثار برگزیدۀ زندگی‌نامه مستند در بیست‌و‌یکمین دورۀ جایزۀ کتاب سال دفاع مقدس شناخته شد. در ادامه، مقدمه کتاب، از منظرتان می‌گذرد.

هنر خاطره‌سازی

تأملی در نسبت حافظه فردی و تاریخ شفاهی

کتاب «هنر خاطره‌سازی» نوشته مایک وایکینگ، پژوهشگر دانمارکی و مدیر مؤسسه پژوهش‌های شادی در کپنهاگ است. این اثر در نگاه نخست شاید در حوزه روان‌شناسی مثبت‌نگر یا مطالعات کیفیت زندگی جای گیرد؛ اما با نگاهی ژرف‌تر، می‌توان آن را اثری دانست که درک ما از «حافظه»، «زمان» و «روایت شخصی» را به شیوه‌ای بنیادین دگرگون می‌کند. این دقیقاً همان جایی‌ است که کتاب، برای فعالان و علاقه‌مندان به تاریخ شفاهی نیز خواندنی و ارزشمند می‌شود.

فرمانده لشکر مهندسی رزمی 42 قدر

روایت محمدرضا عیدی عطارزاده

کتاب «تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت محمدرضا عیدی عطارزاده» به قلم محمدرضا مشفقی خامنه و تدوین عباس عبدالملکی، توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در سال 1403منتشر شده است. جلسات گفت‌وگوی این کتاب از اردیبهشت 1399 آغاز شده و تا اسفند همان سال ادامه یافت.

اردوگاه بَعقوبه: زندگی در میان اسیران بی‌نام و نشان

نظری بر کتاب «برادرانِ قلعه فراموشان»: خاطرات طاهر اسداللهی

کتاب خاطرات آزاده و جانباز 30 درصد؛ طاهر اسداللهی با عنوان «برادرانِ قلعه فراموشان» به همت ساسان ناطق از سوی انتشارات سوره مهر در زمستان 1403 منتشر شده است. راوی متولد آبان 1344 در اردبیل است. وی 27 ماه در گردان 183 لشکر 58 تکاور ذوالفقار سرباز بوده است.

غروب روز ششم

روایت غلامحسین بشردوست

حجت‌الاسلام غلامحسین بشردوست که بعد از شهید مصطفی ردانی‌پور، تنها روحانی در جایگاه فرماندهی ارشد جنگ بود، فرماندهی قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس را در کارنامه خود دارد. کتاب «غروب روز ششم» به یاد شش روز عملیات بدر در هور نام‌گذاری شده و شامل هجده فصل گفت‌وگو با اوست. مصاحبه‌ها و تدوین کتاب به کوشش محمدمهدی بهداروند انجام شده است.

انهدام سینما کوروش فیروزآباد در انقلاب

براساس سه روایت و چهار خاطره

ساعت که از یک نیمه‌شب گذشت، به نزدیکی سینما رسیدیم. طبق طرح، صادق در کنار خیابان و کمی دورتر از سینما مخفی شد. من و جعفر و کتیرایی با دو دبه بیست لیتری پر از بنزین به کنار باجه‌ فروش بلیت سینما رفتیم و منتظر علامت صادق با چراغ‌قوه شدیم. کمتر از یک دقیقه بعد، چراغ‌قوه دو بار روشن و خاموش شد و عملیات را شروع کردیم. با سنگ، شیشه را شکستیم و وارد لابی سینما شدیم. کتیرایی دمِ در، چشمش به علامت خطر احتمالی صادق بود. من و جعفر با دبه‌ها وارد شدیم. قرار بود من در طبقه همکف بنزین بریزم و جعفر در پله‌ها و بالکن سینما...
1
...
 

شانه‌های زخمی خاکریز - 3

اول خرداد 1362 بود که به پادگان امام حسین(ع) در تهران رفتیم. البته با سه تجدیدی که در کیسه داشتم. پس از دو روز که در پادگان بیکار بودیم، همه را جمع کردند تا تقسیم کنند. بچه‌های مالک‌اشتر را برای امدادگری انتخاب کردند تا تقسیم کنند ـ در پادگان نیروها از جاهای مختلف بودند، به همین دلیل هر منطقه با نامی شناخته می‌شد. ما جزو گردان مالک‌اشتر بودیم ـ من هم شدم امدادگر!