خـاطـرات احمـد احمـد (15)

خـاطـرات احمـد احمـد (۱۵)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى هاله‏هاى ابهاموقتى به شهربانى رسيديم، ديگر مرا نزد برادرم نبردند و به اين ترتيب از او جدا شدم. گويا برادرم در اين مدت با آنها وارد مذاكره شده و فهميده بود كه مشكل از طرف من است. ساعتى بعد به برادرم مى‏گويند كه آزاد است برود و او مى‏پرسد: «داداشم چه مى‏شود؟» به او مى‏گويند: «او حالا حالاها اينجا مهمان است، شما برويد.» حاج مهدى با قيافه حق به جانب مى‏گويد: «او...

خـاطـرات احمـد احمـد (14)

 خـاطـرات احمـد احمـد (۱۴)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى ازدواج «نه» دستگيرى «آرى» شغل معلمى و حضور بين بچه‏ها، از علايق شخصى من بود. از اين رو حضور و فعاليت در عرصه‏هاى سياسى، مانعى براى حفظ اين علاقه نبود.من در چند مدرسه به تعليم ورزش مشغول بودم و با معلمين و دانش‏آموزان زيادى ارتباط داشتم. لازم بود كه در اين مناسبات به عنوان يك فرد مسلمان و معتقد، شعائر و ظواهر اسلامى را حفظ كنم. اين امر نوعى تبليغ مثبت براى...

خـاطـرات احمـد احمـد (13)

خـاطـرات احمـد احمـد (۱۳)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى همگام و همراه با حزب ملل‏اسلامى بعد از پذيرش رسمى من در تشكيلات حزب ملل‏اسلامى(1)، در جلساتى مخفى حضور پيدا كردم. سه جلسه اول فقط در حضور آقاى ميرمحمد صادقى و در منزل يا مسجد برگزار مى‏شد. او در اين نشستها درباره، ارتباطات تشكيلاتى و جايگاه من در اين تشكيلات صحبت كرد. در همين جا بود كه فهميدم فقط مى‏توانم با يك نفر بالادست خود آشنا باشم و نيز بايد در كلاسهاى...

خـاطـرات احمـد احمـد (12)

خـاطـرات احمـد احمـد (۱۲)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى عرصه‏هاى جديددعوتى آشنا ولى پنهان پس از ديدار با حضرت امام و اطلاع از نظر ايشان نسبت به فعاليتهاى انجمن حجتيه، به طور عملى از آن كناره‏گيرى كردم. با اين حال در اين انجمن با افرادى مانند آقاى سيدمحمد ميرمحمد صادقى، جواد منصورى، حسين صادقى، هادى شمس حايرى و... آشنا شدم كه هر يك بعدها به گونه‏اى در مسير مبارزه قرار گرفتند. برخى از آنها افراد نخبه، نابغه، خالص و...

خـاطـرات احمـد احمـد (11)

خـاطـرات احمـد احمـد (۱۱)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى  زنان پيشگام در مبارزهپس از اطلاع از سرنوشت برخى از افراد مؤتلفه، دغدغه اصلى خانواده‏ها و اعضاى هيئت كه آزاد بودند، رهايى و خلاصى افراد در بند، يا دست كم فراهم كردن شرايط بهتر در زندان براى آنها بود.يك ماه پس از شهادت چهار تن از عاملين قتل منصور (بخارايى، امانى، صفار هرندى و نيك نژاد) ساير اعضاى مؤتلفه با شدت گرفتن نگرانى خانواده‏ها نسبت به سرنوشت زندانيان،...

خـاطـرات احمـد احمـد (10)

خـاطـرات احمـد احمـد (۱۰)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى تشييع جنازه شيخ جواد فومنىمرحوم آيت‏الله شيخ جواد فومنى، از روحانيون مشهورى بود كه در جنوب شهر تهران، پيشرو حركتهاى مبارزاتى و سياسى بود. او با زبان تند و صريحى كه داشت، ابايى از گفتن حقايق و افشاى مفاسد رژيم نداشت. به‏خاطر مبارزات علنى و تبليغ بى پرده و صريح عليه رژيم شاه، چند بار دستگير و به اداره اطلاعات شهربانى فراخوانده شده بود.او به خاطر روحيات سازش...

خـاطـرات احمـد احمـد (9)

خـاطـرات احمـد احمـد (۹)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى صحنه لحظه‏اى آرام شد. با سرعت به طرف آن جوان رفتم و او را از زمين بلند كردم. چند نفر ديگر نيز آمدند. من دست چپش و يكى دست راستش و دو نفر هم پاهايش را گرفتند و بلند كرده و حركت داديم. از وسط خيابان به طرف پياده رو مى‏رفتيم كه دوباره سرهنگ ارتش دستور آتش داد. كسى كه مقابل من پاى اين مجروح را گرفته بود، خم شد و افتاد. بعد فردى هم كه در كنار من، دست راست مجروح را گرفته بود،...

خـاطـرات احمـد احمـد (8)

خـاطـرات احمـد احمـد (۸)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى قيام جاوداندوم فروردين سال 1342 به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام صادق عليه‏السلام، حضرت آيت الله العظمى گلپايگانى مراسم سوگوارى در مدرسه فيضيه برگزار كردند كه مورد تهاجم كماندوها و مأمورين رژيم شاه قرار گرفت. درنتيجه اين حمله، تعدادى از طلاب شهيد و مجروح شدند. اين فاجعه موجب تأسف قاطبه مردم ايران به‏خصوص علما و روحانيون شد. علما و مراجع عظام، بازاريان، اصناف،...

خـاطـرات احمـد احمـد (7)

خـاطـرات احمـد احمـد (۷)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى ديدار با حضرت امام خمينىاوج‏گيرى مخالفتها با لايحه «انجمنهاى ايالتى و ولايتى» موجب آشنايى من با نام حضرت امام شد. از آن روز من عاشق و شيفته اين پير فرزانه شدم. برادرم مهدى اين راه را بهتر از من رفت، زيرا او با عضويت در هيئتهاى مؤتلفه، خود را كاملاً تحت انقياد و اطاعت رهبر مردمى انقلاب درآورده بود و به دفعات توانسته بود به محضر ايشان برسد و از رهنمودهاى او بهره...

خـاطـرات احمـد احمـد (6)

خـاطـرات احمـد احمـد (۶)به کوشش: محسن کاظمیانتشارات سوره مهردفتر ادبيات انقلاب اسلامى گريز از تحريمهدف انجمن حجتيه، مبارزه با بهاييت بود و براى نيل به اين هدف از روشهاى خاص خود استفاده مى‏كرد. انجمن از سياسى شدن افراد عضو به شدت جلوگيرى مى‏كرد و سعى داشت كه موجبات ناراحتى حكومت را فراهم نسازد. گرچه در آن روزها كه فرقه ضاله بهاييت با سرعتى زياد به اشاعه افكار انحرافى خود مى‏پرداخت و مبارزه با آن يك ضرورت بود، ولى اين همه واقعيت نبود؛ چراكه سرمنشأ...
...
55
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97

یک ربع یا نیم ساعت به حمله نیروهای شما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، در سنگر نشسته بودیم. چند شب بود آماده‌باش کامل داده بودند و ما می‌ترسیدیم استراحت کنیم. شبها با ترس و دلهره زیادی صبح می‌شد. داخل سنگر مسلح نشسته بودیم و از ترس نمی‌توانستیم حرف بزنیم. گاهی چرت می‌زدیم،‌ گاهی یکدیگر را نگاه می‌کردیم، گاهی سرمان پایین بود و به حمله نیروهای شما فکر می‌کردیم و از خود می‌پرسیدیم «چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین زندگی است؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟