برد ایمان – 5

شهره ابری
محسن مطلق

19 مهر 1399


16 تیر 65

بسمه‌تعالی

الهی! خودت می‌دانی که از فرط خجالت قلمم نمی‌گردد و اصلاً نمی‌دانم چگونه از تو معذرت بخواهم. فقط می‌گویم که الهی! به عزّت و جلالت، یعنی به حسین‌ات(علیه‌السلام) مرا ببخش.

امروز متأسفانه نمازهایم اصلاً حال نداشت. و همچنین نمازم را دیر خواندم. خدا می‌داند امروز چقدر سعی کردم؛ ولی از هیمن الان با خدایم و ائمه و خون شهدا تجدید عهد می‌کنم که:

از شهواتم کم کنم، ان‌شاءالله.

سکوت و کم‌حرفی در طول روز، ان‌شاءالله.

ذکر از راه تفکّر، ان‌شاءالله.

توسّل را زیاد کنم، ان‌شاءالله.

حسین جان! کمکم کن در راه تو باشم.

15 و 16 مهر

الهی! اگر بر این احوال بی‌حال من نظر نکنی، وجودم خالی از تو شود. تو غفور و مهربانی؛ نور هدایت ائمه را از وجود ما مگیر.

دوست دارم سوره زُمر را بارها و بارها بخوانم در زندگی من، لطف و کرم تو به آسانی دیده می‌شود. به‌عینه می‌توانم ببینم تسبیح ملکُ و ملکوتت را. مرا نیز در این تسبیح، سهمی بدار تا آنگاه مستقیم گام بردارم.

خدایا! می‌دانم که امروز توشه‌ای برنداشتم؛ ولی تو راهنمای من باش.

14 آبان ـ ساعت 20/9 شب ـ مهران

بارالها! اگر مرا لذتی در ماندن و زندگی باشد و اگر شوق رسیدن و وصل شدن، در وجودم گم گردیده، از غفلتی است که بی‌حضور درک تو پدید آمده و نفهمیدنم لقایت را.

خدایا! تو خوب می‌دانی که محنت ماندن را فقط و فقط به عشق «مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّد وَ آل مُحمَّد وَ مَماتی مَماتَ مُحمَّد وَ آل مُحمَّد» می‌پذیرم؛ چرا که حَیات من آنیست که موجب خشنودی تو باشد. و از وجود ائمه که تو آنها را برای هدایت من فرستادی، بهره گیرم.

مگر تو مرا بنده بخوانی و این برایم لذّتی بی‌نهایت است.

یادداشتهای شهید سیّدقاسم ذبیحی‌فر

66/1/15

بسمه‌تعالی

هشدار: آیا وقت آن نرسیده گرویدگان ظاهری، از باطن به خدا بگروند و دلهاشان به یاد خدا خاشع گردد و به آنچه از حق نازل شد، توجّه کنند و مانند کسانی که پیش از این برایشان کتاب آمد (یهود و نصاری) نباشند و دوره طولانی بر آنها گذشت و دلهاشان رنگ قساوت گرفت و بسیاری فاسق و نابکار شدند.

الهی! خجلم که اینگونه با تو رفتار کردم. روز را گذراندم و دست تهی به شب رساندم؛ تهی از رضایت کاملت. در حال به پیشواز سال نو می‌روم که خبر شهادت بهترین دوستان معنویم به من می‌رسد. در حال واماندگی، با روحی پرتلاطم و مشوّش، به این تقدیر راضی می‌شوم؛ فقط بدان امید که تو خود کمک کنی و همراه با سال نو، تفکّرات و اندیشه نو و شور و شوق رسیدن به لقای دیگری، مرا عطا کنی. قلبم را نو کنی تا ذکرت را نو کنم و فکرم را نو کنی تا کردارم را نو کنم.

بحمدالله، امسال زیاد خود را محاسبه کردم و این باعث شناخت بیشتر من شد.

خدایا! چگونه با زبان و قلم ناتوانم شکرت کنم؟!

بسمه‌تعالی

قرآن مجید، الگوهای زیادی برای زندگی به انسان می‌دهد و این الگوها بعضاً جهت عمل به آن است و بعضی دیگر را نهی از عمل بدان کرده است.

تمام الگوها علاوه بر اینکه برای شناخت بیشتر انسانهاست، ولی بعضی از آنها صرفاً به خاطر آگاهی ماست و هیچ‌گاه نباید به مرحله عمل برسد. و دیگر الگوهای قرآنی که به تأیید رسیده، در راستای عمل بدان است.

در قرآن، الگوی خیر و شر، به طور کامل آورده شده؛ به طوری که حتّی بعد از معرّفی یک الگو، خصوصیتهای کُلّی و جزئی آن را در می‌یابیم و برای هضم آن نیز شاهد مثال و محمل نیز هستیم. مثلاً اگر در مورد نفاق بحث می‌کند، بعد از تشریح آن، نفاق را در اعمال منافقان ترسیم می‌کند.

در سوره قلم، ابتدا اشاره به این مطلب می‌کند که بس شنیدنی است. این الگو که در اینجا مطرح می‌شود، برای شناخت ما انسانهاست؛ خصوصاً توصیه به مسلمین و مؤمنین می‌شود تا شناخت کامل از نفاق و منافق داشته باشند و در جامعه با آنان دوستی نکنند و همچنین خود دچار نفاق نگردند؛ چه دانسته و چه ندانسته.

برد ایمان - 4



 
تعداد بازدید: 3080


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 118

بعد از شهید شدن آن پاسدار، ما به طرف نیروهای شما آمدیم ولی در همین راه میدان مین قرار داشت که فرمانده گروهان؛ سرگرد عبدالوهاب و فرمانده گردان سرهنگ ستاد علی اسماعیل عواد روی مین رفتند و به همراه چند نفر دیگر کشته شدند. به هر زحمت و مشقتی بود خودمان را به نیروهای شما رساندیم. فرمانده دسته ما ستوان بدری و معاون فرمانده گردان سرگرد عبدالکریم حمادی زنده ماندند و همراه ما اسیر شدند. در موضع شما نیروهای زیادی از شما دیدم همه ادوات و تانکهای آنها سالم بود.