تاریخ زنده: بررسی چهل سال تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس-6

زبان و بیان در تاریخ شفاهی

مریم رجبی

28 فروردین 1398


به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، جلسه سوم نشست «تاریخ زنده: بررسی چهل سال تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس» با حضور غلامرضا عزیزی و فائزه توکلی، عصر سه‌شنبه 30 بهمن 1397 در سالن قصر شیرین موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.

متنی که به زبان علمی نزدیک‌تر باشد

مصطفی نیک‌نام، مجری نشست بود و با سؤالاتی در مورد نثر تاریخ شفاهی جلسه را آغاز کرد. غلامرضا عزیزی، رئیس پژوهشکده اسناد و کتابخانه ملی ایران در پاسخ گفت: «من فکر می‌کنم که یک یا دو مسئله در سؤال‌های شما با هم آمیخته شده است. این که آیا تاریخ شفاهی تاریخ است یا ادبیات؟ بحث دوم شما بحث متن نیست، بحث زبان و نحوه بیان است. در قسمت اول باید بگویم که تاریخ شفاهی ادبیات نیست. ادبیات ویژگی و شکل خودش را دارد. شما در ادبیات بسته به متنی که تولید می‌کنید، از روش‌های خاص خودتان استفاده می‌کنید. آنجایی که مرز ادبیات و تاریخ نزدیک می‌شود، به عنوان مثال رمان‌های تاریخی هستند که با آنها سروکار داریم. در رمان تاریخی شاکله و ریخت آن بحث، ادبیات است اما موضوعی در تاریخ را دست‌مایه نوشتن رمان قرار داده است. در رمان تاریخی افراد و شخصیت‌ها ساخته و پرداخته ذهن نویسنده یا آن چیزهایی که در زندگی روزمره دیده و از آنها الهام گرفته نیست، بلکه واقعه‌ای که در قسمتی از تاریخ اتفاق افتاده است را دست‌مایه کرده و با آرایه‌های ادبی و فنون داستان‌نویسی آن را ساخته و پرداخته کرده است، فراز و فرود و قهرمان و ضدقهرمان برایش گذاشته است، حتی در بعضی مواقع از واقعه تاریخی عدول کرده و از کنار آن رفته است، زیرا نیت کسی که رمان تاریخی می‌نویسد، نوشتن تاریخ نیست، نوشتن رمان است و اگر قرار باشد رمان هم داستان خسته‌کننده شرح جنگ با زبانی خشک باشد، قطعاً طرف‌داران خودش را در این حوزه خاص ندارد. پس اولین بحث ما بحث زبان است و بحث‌ دیگرمان بحث بیان است.

در بحث بیان که عرض کردم، مثل رمان تاریخی است و به نظر می‌رسد که ما در بحث زبان اختلافی نداریم. اگر قرار باشد اثری ادبی را هرچند که متنی در مورد فضیلت علم بر ثروت باشد بنویسیم، شاید هر کدام‌مان زبانی را به کار ببریم؛ شخصی با زبان مطایبه و طنز و دیگری جدی‌تر بنویسد. یا آن کسی که از لحاظ ادبی از ما قوی‌تر است، واژگان پخته و قوی و قدیمی به کار ببرد و متنی فاخر تولید کند. حتی کتاب‌های تاریخیِ صرفی را دارید که با نثر مسجع نوشته شده‌اند. نثر است، اما آهنگین است. نثر است، اما خواندنش دشوار است. نثر است، اما از تمام آرایه‌های ادبی که می‌توانسته متن را در دوره‌ای فاخر کند، استفاده شده است. برخلاف آن در دوره دیگری شما متون تاریخی دارید که به زبان کاملاً ساده و همه‌فهم است و از افعال مهجور و فراموش‌شده و واژگان دشوارفهم و کم‌کاربرد استفاده نکرده است، ولی هر دو تاریخ نوشته‌اند. مثلاً کسی می‌خواهد یک متن تاریخ شفاهی تولید کند که به زبان علمی نزدیک‌تر باشد. وقتی می‌گوییم که به زبان علمی نزدیک‌تر باشد، یعنی به دنبال آرایه‌های ادبی نباشد، دنبال مسجع کردن و وزن اضافه کردن نباشد، دنبال این نباشد که در یک جمله، تمام کلمات سین یا شین داشته باشند و آهنگی پشتش باشد. الان خواندن دُرّه نادری و مُجمل‌التواریخ‌والقصص برای کسی که دیپلم دارد هم سخت است و متوجه نمی‌شود و باید حتماً راهنمایی داشته باشد. از این دست متون تاریخی در کتاب‌های ما کم نیست. اینکه من با چه زبانی بگویم، با زبان راحت و همه‌فهم و زبانی که کمتر از نثر مصنوع و مسجع و آهنگین استفاده کرده باشد، به نظر من هیچ فرقی ندارد. اگر شما متن یا مصاحبه‌ای برای تاریخ شفاهی تولید کرده‌اید و مصاحبه‌شونده شما بسیار فاخر صحبت می‌کند، به عنوان مثال اگر شما با آقای کزازی صحبت کنید، زبان او زبان دیگری است و شما اگر بخواهید، متن او را تولید کنید، متن او جور دیگری خواهد شد. او زبان، واژگان و نحوه بیان خاص خودش را دارد. اما این هم هست که من بخواهم از نحوه بیان و ادبیات وام بگیرم و تاریخم را با ادبیات قاطی کنم و به عکس. گفتم که در رمان‌های تاریخی دارد این کار اتفاق می‌افتد. شما در هرکدام بخواهی از دیگری استفاده کنی، ناگزیر لطماتی را دارد و ناگزیر صدماتی را وارد می‌کند.

معمولاً در رمان‌های تاریخی، شما تاریخ را قربانی می‌کنید، زیرا مجبور می‌شوید چیزهایی را وارد داستان کنید و چیزهایی را از متن تاریخ بیرون بکشید. مجبورید بزرگ‌نمایی کنید، مجبورید در بیان چیزی غلو کنید. هر سریال تاریخی که تلویزیون پخش کرده است، از صبح روز بعدش عده‌ای از مورخان اعتراض کرده‌اند که اینها چه است که گفته و نوشته و آورده‌اید؟ به نظر من چون متنی هنری تولید می‌شود، مجبورند قسمت‌هایی از تاریخ را قربانی هنرشان، نحوه نمایش، زبان و بیان نمایش، جذب مخاطب و... کنند. در متن‌های تاریخی که به زبان ادبی تولید می‌شود، من در چند مورد دیده‌ام که اگر زبان ادبی را بخواهیم خیلی به کار ببریم و از آرایه‌های زیبای فارسی برای پروراندن کلام‌مان استفاده کنیم، در جاهایی به متن و انتقال مفهوم لطمه می‌زنیم. برای زیبایی بیان جملات دوپهلو، معماگونه، چندمفهومی می‌گذارند. به تاریخ لطمه می‌زنند، چون می‌خواهند زبان‌شان قشنگ شود. شما می‌خوانید چیزی متوجه می‌شوید و من می‌خوانم چیز دیگری متوجه می‌شوم و با همان برداشت‌مان از آن واقعه، کنار می‌رویم.»

چالشی در این سال‌ها

در ادامه فائزه توکلی، دبیر کارگروه تاریخ‌شفاهی انجمن ایرانی تاریخ و نویسنده کتاب «تاریخ شفاهی: مباحث (مبانی) نظری، روش‌شناسی» گفت: «تجربیات عملی من به گونه‌ای بوده که به این رسیده‌ام که ما باید مباحث نظری و روش‌شناسی تاریخ شفاهی را درست بشناسیم و انجام دهیم تا تحقیقات‌مان تحقیقات مستند و صحیحی باشند. نظر اساتید من در دانشگاه‌ها، مانند دکتر نورایی، دکتر عزیزی و استادان دیگر این است که متون تاریخ شفاهی چون حالت خشک و رسمی دارند باید به صورت سؤال و جواب باشند و این موضوع با کتابی که اخیراً منتشر شده، به چالش کشیده شده است؛ کتاب «صداهایی از چرنوبیل» که جزو آخرین کتاب‌های حوزه تاریخ شفاهی است. این کتاب برنده جایزه نوبل ادبیات سال 2015 است و نویسنده‌اش شخصی روسی به نام سوتلانا الکسیویچ است. حادثه چرنوبیل که همان بحث انفجار نیروگاه چهار اتمی منطقه اوکراین است را از زبان کسانی که باقی مانده‌اند، به تصویر کشیده است. برنده شدن این کتاب در جایزه نوبل، حوزه تاریخ شفاهی را در این که ما با آن به عنوان متن کاملاً رسمی، یعنی سؤال و جواب مواجه شویم، به چالش کشانده است. نویسنده، خاطراتی که از افراد در قالب همین سؤال و جواب‌ها ثبت کرده، آورده است و در ابتدای تمام فصل‌ها نوشته شده «مونولوگ‌ها» و روایت‌هایی که نقل شده بسیار تأثیرگذار است. آن افرادی که از این حادثه جان سالم به در برده‌اند اما دچار نقص ‌عضوهای فراوان شده‌اند، بعد از گذشت سال‌ها به سخن آمده‌اند و بسیاری از مسائل را تبیین کرده‌اند. حتی حیوانات و خاک و آب و محیط زیست آنجا آلوده شد. اینها تحت عنوان «صداهایی از چرنوبیل» است. من حتی متن انگلیسی‌ کتاب را هم نگاه کردم و دیدم که عبارت oral history را آورده است و این نبود که فقط به عنوان «صداهایی از چرنوبیل» استناد کرده باشد.

بنابراین حوزه تاریخ شفاهی ابداع خودمان نبوده است. نحوه بیان و ادبیاتی که شهید آوینی هم در مستندهایش به کار می‌برد، کاملاً تاریخ شفاهی است. ما وقتی در مورد صدا صحبت می‌کنیم، در مقابل آن، نوشتار است. به عنوان مثال شخصی در پروژه هاروارد آقای لاجوردی گفته «چیز» و آنها همان کلمه را نوشته‌اند، درصورتی‌که گفتار وقتی در قالب نوشتار می‌آید، باید از قواعد نوشتاری استفاده کند. این امانت‌داری نیست. ما با مخاطبانی مواجه هستیم که بعداً این متون قرار است توسط آنها مطالعه شود. شما اگر این کتاب را ببینید، متوجه خواهید شد که چیزی از امانت‌داری آن نسبت به حوزه تاریخ شفاهی کم نشده است. بیانات ادبی به صورت مونولوگ است و این کاملاً مستند است و شما می‌بینید که فضاها چگونه است.

روش حوزه تاریخ شفاهی کاملاً تحقیق کیفی است. ما دو نوع تحقیق داریم، تحقیق کمّی که در آن با آمار و عدد و ارقام مواجه هستیم و دیگری به صورت کیفی است که ما با انسان‌ها مواجه هستیم. ما باید در تجارب ذهنی افرادی که در کُنه حوادث شرکت داشتند و کنش‌گر بودند، رسوخ کنیم و فقط از طریق سؤالات حوزه تحقیق کیفی است که می‌توانیم به حوزه درونی فرد ورود داشته باشیم و احساسات او را به تصویر بکشیم. به عنوان مثال من با خانم جزایری که جزو سه نفر آخری بود که از زندان قصر آزاد شدند، اشک ریختم یا با خانم رضوانه میرزا دباغ که سال‌ها در زندان شکنجه شد و دارای امراض گوناگون شده است یا با مادرش، خانم دباغ که از او به عنوان مادر انقلاب یاد می‌شود. خانم رضوانه دباغ بعد از گذشت سال‌ها هنوز نمی‌توانست صحبت کند. او قبل از من به هیچ کسی اجازه مصاحبه نمی‌داد و نمی‌دانم به چه علت قبول کرد که با من مصاحبه کند. راوی در جاهایی احساساتش را بیان می‌کند و مصاحبه‌گر باید این‌همانی کند. من واقعاً اشک می‌ریختم، نه این که تظاهر باشد. من دقیقاً همان روایت‌ها را آوردم و سؤالات را نیز حذف کردم، چون کتاب خاطرات عزت‌شاهی، اثر آقای محسن کاظمی جزو اولین الگوهای من بود. بعد از گذشت دوره‌ای که کتاب‌های تاریخ شفاهی بیرون آمدند، اساتید گرامی حوزه تاریخ شفاهی گفتند که فقط متن سؤال‌ها و جواب‌ها باشد، درصورتی‌که من در این جلسه به صورت مستند خدمت‌تان گفتم که مونولوگ‌ها هم صدا و تاریخ حساب می‌شوند و جایزه می‌برند.»

توکلی در ادامه گفت: «کتاب «اطلس نبردهای ماندگار» کامل‌ترین کتاب مستند و علمی است که من در حوزه جنگ دیده‌ام. این کتاب اطلاعات کامل تمام نبردها را با نقشه‌ها و تصاویر و پدافندها و آفندها آورده است و چون عملیات‌ها بین ارتش و سپاه مشترک بوده، من این کتاب را به لحاظ اطلسی و برای این که نظم و نثری به حوزه تاریخ شفاهی دفاع داده شود، پیشنهاد می‌کنم. اما کانتکستی که ما می‌خواهیم متن کتاب را در آن تولید کنیم، خیلی مهم است. ما برای نوبل ادبیات از همین الان می‌توانیم از کتاب‌های سوژه‌محور استفاده کنیم. تاریخ شفاهی سوژه‌محور و ابژه‌محور است. ابژه‌های‌مان که شامل نبردهای مختلف زمینی و هوایی است و کاملاً می‌توان تاریخ شفاهی کسانی که بازماندگان جنگ هستند و عزیزانی که زنده و در قید حیات هستند را ثبت و ضبط کرد. از کسانی که ادبیات بسیار قوی دارند و می‌توانند به سوژه‌های ما بپردازند هم بخواهیم که بنویسند و چه اشکالی دارد اگر آن کتاب‌ها را برای نوبل ادبیات ارسال کنند. انعکاس کتاب‌های ما در خارج از کشور بسیار کم است. کتاب‌هایی که در داخل نوشته می‌شوند، با ادبیات قوی انگلیسی و فارسی برای مجامع بین‌المللی ارسال شوند. این پیشنهاد کاربردی من در حوزه آثار و تولیدات تاریخ شفاهی است. ما هم در قالب ادبیات می‌توانیم تأثیرگذار باشیم. ما هنوز هم می‌بینیم که در مورد جنگ‌های جهانی فیلم جدیدی ارائه می‌شود یا کتابی جدید بیرون می‌آید. یک خاطره کوچک را پردازش می‌کنند و به صورت تولید سینمایی درمی‌آورند. ما باید نوشته‌ها و تولیدات تاریخ شفاهی‌مان را برای مجامع بین‌المللی بفرستیم؛ هم سوژه‌ها و هم موردهایی که به صورت ابژه‌ای کار کرده‌ایم. اگر به صورت ابژه‌ای بخواهم خدمت‌تان بگویم، مثالم کتاب خاطرات زندان، کار آقای سعید غیاثیان است. گوشه‌ای از خاطرات زندان سی تا چهل نفر را نوشته‌ است. این کار جذابیت خاص خودش را دارد، ولی من از این تعجب کردم که چرا شرح مبارزات این افراد را نیاورده است. این کتاب گزیده‌ای از خاطرات زندانیان سیاسی و عذاب‌هایی است که به تک‌تک زندانیان در بدو ورود به زندان‌های کمیته مشترک می‌دادند. ما باید آن را در قالب کامل‌تری چاپ کنیم، ولی شاهد چاپ بعدی کتاب نیستیم. مقوله‌بندی در کتاب‌ها خیلی مهم است. نویسنده باید زندگی‌نامه تک‌تک این افراد را به صورت پی‌نوشت می‌آورد که این فرد اصلاً متولد کجا بوده و در چه پروسه‌ای وارد عرصه مبارزه شده است و سپس به زندان و شکنجه ‌رسیده است؛ ولی الان مانند انسانی که شما تنها دستش را گرفته‌اید و سر و بدن و پایش را ول کرده‌اید.»

تاریخ شفاهی و قهرمان‌پروری

در ادامه جلسه سوم نشست «تاریخ زنده: بررسی چهل سال تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس» غلامرضا عزیزی گفت: «ما دو جور تاریخ شفاهی داریم، یکی فردمحور است و دیگری موضوع‌محور. شما در تاریخ شفاهی فردمحور یک کتاب درمورد حضور من از تولدم تا امروز می‌خوانید، قطعاً این شخص‌محوری به ذهن‌تان می‌آید، زیرا گوینده من هستم. اتفاق‌ها و رویدادها از دریچه ذهن من دیده می‌شوند، ولی این همان چیزی است که اتفاق افتاده و بدون غلو است. در قهرمان‌پروری شما می‌آیید نقش یک نفر را پررنگ‌تر از آنچه که بوده می‌کنید. ما در کارهای تاریخ شفاهی‌مان این کار را نمی‌کنیم. ما نمی‌آییم بگوییم که شهید همدانی این چهار خصوصیت را داشت و چون من دارم تاریخ شفاهی ‌او را می‌نویسم، بگذار شش خصوصیت دیگر هم به آن اضافه کنم؛ نه، این کار را نمی‌کنیم و قهرمان‌پروری اتفاق نمی‌افتد؛ به این دلیل که سوژه ما فرد است و از ابتدا تا انتهای کار درمورد این فرد کار می‌کنیم. اگر پروژه‌های تاریخ شفاهی موضوع‌محور را ملاحظه بفرمایید، مثلاً تاریخ شفاهی مسجد ابوذر تهران یا کتاب‌هایی از این دست، چون سوژه چند نفر هستند، احساس قهرمان‌پروری و این که یک نفر می‌خواهد زبده شود و به بالا کشیده شود، به شما دست نمی‌دهد. در کتاب‌هایی که فردمحور هستند هم این موضوع عامدانه نیست و قهرمان‌پروری اتفاق نیفتاده است، چون محور بحث و اتفاقات از دریچه چشم یک نفر روایت می‌شود. اینها مواردی است که من دیده‌ام و شاید شما نقض آن را دیده باشید.»

عزیزی در ادامه در باب قهرمان‌پروری درمورد شهیدان گفت: «نحوه بیان است که فرق می‌کند. وقتی ما داریم درمورد قهرمان‌پروری صحبت می‌کنیم، بحث نقش شخصیت یا به قول شما قهرمان در تاریخ پیش می‌آید. درباره نقش شخصیت یا قهرمان در تاریخ ما می‌آییم تمام رویدادهای کشور و تمام علل و عوامل مربوط به ورود و حدوث وقایع را به نقش شخصیت ربط می‌دهیم. ما ایرانیان هنوز این کار را داریم و وقتی داریم در مورد نادر صحبت می‌کنیم، هزار افسانه درست می‌کنیم. به نظر من در کتاب تاریخ شفاهی شهید عباس دوران این اتفاق نیفتاده است و تمام جنگ منوط به ایشان نشده است. اگر این اتفاق در اثر بیفتد، ما می‌گوییم که قهرمان‌پروری کرده‌ایم؛ به عنوان مثال ما نگفتیم که وقتی عباس دوران شهید شد، کمر نظام شکست. با نوشتن حرف‌هایی از این دست، می‌توانیم بگوییم که غلو شده است. بحث شهدا را کنار می‌گذاریم. ما درباره بستگان و آشنایان‌مان می‌بینیم که به مجرد این که شخصی فوت می‌کند، عزیز می‌شود. یعنی ما یک غلو درونی در ارتباط با ازدست‌رفتگان‌مان داریم و دیگر مشکلات و ایرادهایش را نمی‌بینیم و اگر ایراد هم داشته باشد، خدا این روحیه را به ما داده است که تنها خوبی‌هایش را می‌بینیم. گاهی اوقات غلو می‌کنیم و هرچه فکر خوب داریم به چیزی که خوش‌مان می‌آید، اضافه می‌کنیم.

ما در هر دورانی تاریخ‌نگاری حکومتی و رسمی داریم که همان قرائت رسمی از تاریخ است. در تمام جنگ‌ها هم قهرمان‌سازی در ابتدا و طول جنگ شده است؛ به چه دلیل؟ به دلیل این که همه باید شرکت می‌کردند. در دوران مشروطه مثلاً خانم‌ها به آقایان نامه می‌نویسند که اگر شما عرضه ندارید، ما وسط بیاییم. حالا نمی‌دانیم که واقعاً آن نامه‌ها را خانم‌ها نوشته بودند یا خیر؟ در تمام وقایع جنگ و انقلاب‌ها به یک قهرمان نیاز داشته‌ایم که منِ مورخ تاریخ شفاهی ایجاد نکرده‌ام و آن در قرائت رسمی است و فرق می‌کند. عرض من این است که شما وقتی که دارید قهرمان را توصیف می‌کنید، قهرمان‌پروری نکرده‌اید، موقعی قهرمان‌پروری می‌کنید که شخصی مانند عزیزی را برمی‌دارید و از آن چیزی که هست، بزرگ‌تر نشانش می‌دهید.»

فائزه توکلی هم در ادامه گفت: «ما بحثی تحت عنوان «پارادایم» داریم که معنای دیگرش الگو‌واره می‌شود. در نشستی که در بنیاد شهید درمورد تاریخ شفاهی برگزار شده بود، بحث پارادایم‌ها را که بر اساس وصیت‌نامه شهدا کار کرده بودم، ‌ارائه دادم. از طریق تحلیل گفتمان متن وصیت‌نامه‌ها متوجه شدم که الگوواره آنها امام حسین(ع) بوده است. الان ما در دوره‌ای هستیم که می‌آیند ما را متهم می‌کنند و می‌گویند که شما با داعش فرقی ندارید! لازم است در این شرایط که سر شهید حججی را گوش تا گوش بریده‌اند، او را بزرگ و قهرمان کنیم تا ثابت کنیم این فرد از ما ایرانی‌ها بوده و ما داعش نیستیم و داعشی‌ها بودند که این کار را با شهید ما کردند. بحث تعامل با دنیا هم خیلی مهم است. از دهه 1970 که بحث استعمارگری به صورت سلطه مستقیم کنار زده می‌شود، بحث استعمار فرهنگی جلو آورده می‌شود. در دهه 1970 می‌بینند که هر یک دلاری که در حوزه فرهنگ و رسانه هزینه کنند، معادل صد دلار حوزه نظامی‌گری است. من این را بر طبق آمار خدمت‌تان می‌گویم. مراکز جاسوسی کشورهای ذی‌نفع بابت تخریب شیعیان در منطقه و به آتش کشاندن خاورمیانه میلیاردها دلار هزینه کرده‌اند و این جزو واقعیت‌هاست؛ الان هم می‌بینید که ما در منطقه با چه آشوبی مواجه هستیم. تاریخ شفاهی باید وسیله‌ای باشد برای این که ما بتوانیم درمورد افرادی که کنش‌گرهای مشخصی در منطقه سوریه هستند و ناظر بر تصرف آنجا توسط داعشی‌ها هستند و دیدند که آنها می‌خواهند به مرزهای ما یا مناطق دیگر نزدیک شوند، قهرمان‌پروری‌ کنیم. من معتقدم که می‌شود از تاریخ شفاهی به عنوان ابزار فرهنگی و در این سمت استفاده کرد.»

تاریخ زنده-1: شکوفایی و اوج تاریخ شفاهی در ایران

تاریخ زنده-2: تاریخ شفاهی هم همان تاریخ است

تاریخ زنده-3: چرا تاریخ شفاهی مطرح شد؟

تاریخ زنده-4: گام بعدی در تاریخ شفاهی

تاریخ زنده-5: مصاحبه‌گر تاریخ شفاهی باید حرفه‌ای باشد



 
تعداد بازدید: 4744


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 117

تا ساعت نه‌ونیم صبح همه افراد سرشناس آمدند و بعد از چند دقیقه چهار اتومبیل فورد سفید رنگ وارد محوطه شد. در کمال تعجب دیدم که از این اتومبیلها عده‌ای با گرمکن ورزشی سرخ رنگ و کلاه پیاده شدند که هر کدام را دو نفر محافظ مسلح حراست می‌کرد. نوزده نفر با سر و وضعی که گفتم پیاده شدند. تقریباً نیم ساعت بعد تمام کسانی که آنجا بودند به اتفاق آن نوزده نفر به طرف میدان تیر کاخ به راه افتادند. این میدان تیر مخصوص اعضای گارد کاخ ریاست جمهوری صدام بود.