آشنایی با شهید حسن تاجوک در کتاب «عزیزکرده»
24 دی 1397
سایت تاریخ شفاهی ایران - «عزیزکرده» عنوان زندگینامه مستند شهید حسن تاجوک به قلم مرضیه نظرلو است. این کتاب 368 صفحهای را انتشارات صریر در سال 1397 عرضه کرده است.
درباره قالب کتاب، علاوه بر عبارت «زندگینامه مستند» که بر جلد کتاب آمده، در صفحه عنوان «مستند روایی»آورده شده است. در اطلاعات نشر کتاب هم این سطر دیده میشود: «موضوع: تاجوک، حسن، 1340 ـ 1367. جنگ ایران و عراق، 1359 ـ 1367 ـ شهیدان ـ خاطرات.»
کتاب با عکسی آغاز شده که ذیل آن آمده: «سردار شهید حسن تاجوک؛ فرمانده طرح و عملیات لشکر انصارالحسین(ع)». سپس اسامی 90 مصاحبهشونده آمده که کتاب براساس گفتههای آنان نوشته شده است. تنها منبعنگاری برای کتاب هم همین است.
کتاب «عزیزکرده» پس از مقدمه 12 فصل دارد و با 35 صفحه عکس و تصویر اسناد به پایان میرسد. نویسنده در مقدمه گزارش داده که: «این کتاب ماحصل 160 ساعت مصاحبه حضوری با دوستان، اقوام و همرزمان شهید حسن تاجوک میباشد که پس از بررسی و تطبیق با حدود صد برگ سند به رشته تحریر درآمده است. بیشتر ساعات مصاحبه به همت محمدصادق تاجوک (پسر شهید) و مرتضی نادرمحمدی پیرامون شهید و گردان مسلمبن عقیل جمعآوری شده بود و هزار صفحه متن پیادهسازی شده آماده نگارش گردید.»
صد صفحه از کتاب به سرگذشت حسن تاجوک از تولد تا اوایل جنگ تحمیلی ارتش صدام علیه جمهوری اسلامی ایران اختصاص دارد. در این صد صفحه وقایع سالهای 1357 تا 1360 در شهر ملایر و در جمع جوانانی که برای پیروزی و حفظ انقلاب اسلامی فعالاند، پررنگاند. در فصلی هم به ماجراهای ازدواج حسن تاجوک پرداخته شده است.
230 صفحه از کتاب نیز سرگذشت او را در جبهههای دفاع مقدس روایت میکند. خواننده با این صفحهها به مناطق عملیاتی سفر میکند و با نقش حسن تاجوک و رزمندگان ملایری در جبههها آشنا میشود. به قول نویسنده کتاب در مقدمه: «عزیزکرده» شرح حال مردی است که در روزهای مبارزه و پیروزی انقلاب مردانه ایستاد. در فراز و فرودهای جنگ... میدان را خالی نکرد و چون تاب جا ماندن [از شهیدان] نداشت بالاخره در اول تیرماه 1367 خودش را به رفقایش رساند.»
تعداد بازدید: 4736
![](images/sharing/print.png)
![](images/sharing/twitter.png)
![](images/sharing/email.png)
![](images/sharing/facebook.png)
![](images/sharing/google.png)
![](images/sharing/linkedin.png)
![](images/sharing/pinterest.png)
![](images/sharing/sapp.png)
آخرین مطالب
پربازدیدها
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 107
سربازی در دسته من بود به نام عصام احمد. این سرباز خیلی مؤمن بود و به جمهوری اسلامی علاقه داشت. او بیشتر اوقات درباره مسائل سیاسی و مخصوصاً جنگ با من صحبت میکرد. شبی داخل سنگر نشسته بودیم و حرف میزدیم. هنوز چند روزی به حمله شما برای شکستن محاصره آبادان مانده بود. فکر میکنم پنج یا هفت روز. من از یک ماه و نیم پس از شروع جنگ تا روز آخر در همین جبهه بودم. آن شب عصام برایم خیلی حرف زد و دردل کرد. او از این که در جبهه بود به شدت ابراز بیزاری و تنفر میکرد. میگفت: «ما چطور با نیروهای ایرانی جنگ کنیم، حال آنکه آنها مسلمانند و در کشورشان جمهوری اسلامی به پا کردهاند.![](pic/banner_box/263.jpg)
![](pic/banner_box/254.jpg)
![](pic/banner_box/169.jpg)
![](pic/banner_box/235.jpg)
![](pic/banner_box/180.jpg)
![](pic/banner_box/43.jpg)
![](pic/banner_box/25.jpg)
![](pic/banner_box/26.jpg)