تاریخ شفاهی جنبش موقت جمهوری‌خواهان ایرلند

استیون مک‌کفری[1]
مترجم: نرگس صالح‌نژاد

28 شهریور 1396


درباره تصویر: مراسم تشییع قربانی اعتصاب غذا، پستی اوهارا[2] از کتاب «شاهد دیوانه: تصاویر مشکلات» (انتشارات تاریخ ایرلند) اثر شون هیلن.[3] خشم نسبت به چشم‌انداز سخت‌گیری بیشتر در مرز ایرلند منجر به فروپاشی دولت ائتلافی ایرلند شمالی شد.

 

کتاب‌های تاریخ عموماً امور عصر حاضر را پوشش نمی‌دهند، اما گاهی اوقات نمی‌توانند از آن اجتناب کنند. سال ۱۹۹۸ زمانی بود که هر گونه گزارشی از مناقشات کار را برای رسیدن به قرارداد بلفاست و دستیابی به صلح مشکل می‌کرد، اما امروزه برای پایان یافتن مناقشات هیچ تضمین قابل قبولی وجود ندارد.

با گذشت تقریباً ۲۰ سال، ما هنوز در انتظار اجرای بخش‌های کلیدی معاهده صلح بین دولت‌های بریتانیا و ایرلند هستیم. اکنون برکسیت[4] باعث شده اختلافات عمیق ایرلند شمالی دوباره مطرح شوند. دو کتاب تازه دلایلی برای این نگرانی به دست داده‌اند: از خاکسترها: تاریخ شفاهی جنبش موقت جمهوری‌خواهان ایرلند[5] به قلم نویسنده آمریکایی رابرت دبلیو وایت[6] و نیروی داوطلب اولستر پشت نقاب[7] به قلم آرون ادواردز[8] که زاده بلفاست[9] است و در مدرسه نظامی سلطنتی سندهرست[10] درس می‌دهد.

وایت توضیح می‌دهد چگونه تحقیقات او در حوزه جمهوری‌خواهی توجه مقامات ایرلندی و آمریکایی را جلب کرده است و این در حالی است که می‌گوید شایعاتی نیز شکل گرفته مبنی بر این که او در سازمان سیا کار می‌کند. او در مقدمه کتابش می‌نویسد: «از آنجایی که واقعیت گاهی خسته‌کننده می‌شود، داستان وجود دارد. بر خلاف عقاید برخی، من نه الان و نه هیچ وقت دیگر عضو نیروهای دفاعی[11] (موقت، مستمر، واقعی یا هر نوع دیگری) یا هر سازمان شبه‌نظامی دیگر نبود‌ه‌ام؛ از جمله سازمان آزادی‌بخش فلسطین[12] یا مائومائو[13] که با فعالان آن مصاحبه کرده‌ام.»

این کتاب‌ها با نگاهی به گذشته، تاریخ گروه‌های جمهوری‌خواه و وفاداران دولت بریتانیا را بازنویسی می‌کنند، اما هر کدام با نکاتی درباره آینده پایان می‌یابند که می‌باید زنگ‌ها را به صدا درآورند.

نقض صلح

از زمان انجام همه‌پرسی سال 2016 در بریتانیا- به‌جز ایرلند شمالی- برای تصمیم به ترک اتحادیه اروپا، طرفداران برکسیت حرف‌‌های کسانی را که معتقد بودند قیام ممکن است به صلح آسیب برساند، نادیده انگاشتند، اما خشم نسبت به چشم‌انداز سخت‌گیری بیشتر در مرز ایرلند منجر به فروپاشی دولت ائتلافی ایرلند شمالی شد و حتی با این که بازگشت به خشونت در مقیاس درگیری‌های گذشته تقریباً از جایی که ما ایستاده‌ایم، غیرممکن به نظر می‌رسد، تاریخ نسبت به نگرش‌ نبرد چریکی هشدار می‌دهد.

کتاب وایت از سال 1170م شروع می‌شود و نشان می‌دهد چگونه گذشته ایرلند با حرکت‌های خشونت‌آمیز و درنگ‌های صلح در هم آمیخته است. با در نظر گرفتن یک دیدگاه طولانی مدت، دستاوردهای روند صلح جاری برجسته می‌شوند و این به ما یادآوری می‌کند که از میان بردن ثبات سیاسی و حتی قدرنشناسی نسبت به نبود خشونت، یک اشتباه است.

کتاب «از خاکسترها» ذکر می‌کند که چگونه حملات به جنبش حقوق مدنی در دهه 1960 ناگهان موجب سربرآوردن نسل جدیدی «در ارتباط با معترضان دائمی جنبش جمهوری‌خواهی ایرلند» شد. این کتاب با هدایت جمهوری‌خواهان، در تاریخ درگیری‌های بعد از آن سال‌ها گام برمی‌دارد. این کتاب از مصاحبه‌هایی که در طول دهه‌های مختلف انجام شده بهره گرفته و برای بررسی تنش‌ها و تغییرات ایجاد شده درون جنبش جمهوری‌خواهی، به‌طور گسترده آثار منتشر شده پیشین را نیز به کار گرفته است. در فصل‌های پایانی از مصاحبه‌شونده‌های گمنام خواسته شده به شماری از سؤالات در مورد جنبش جمهوری‌خواهی از جمله این پرسش پاسخ دهند: «چه کسی جنگ را برد؟» شرکت‌کنندگان شین‌فین[14] که امسال در دو انتخابات ایرلند شمالی حمایت‌هایی را به دست آوردند، مسیر سیاسی را پیش گرفته‌اند.

آیا جنگ تمام شده است؟

در مقابل، یک صدای جمهوری‌خواه مخالف چنین پاسخ می‌دهد: «من می‌گویم در حال حاضر هیچ برنده‌ای وجود ندارد، این که جنگ تمام شده باشد، چیز دیگری است.»

کتاب «نیروی داوطلب اولستر: از پشت نقاب» تاریخ سازمان شبه‌نظامیان وفادار است که بخش مهمی از آن از طریق مصاحبه با اعضای این سازمان تهیه شده است.

این کتاب روایتی از آشفتگی‌های دهه 1960 است و این که چگونه نیرو‌ی شبه‌نظامی داوطلب اولستر در سال 1965 برای «فشار آوردن بر حزب حاکم اتحادگرا که در برابر جمهوری‌خواهان ایرلند ضعیف و در دیدگاه‌های خود درباره کاتولیک‌های شمالی و جمهوری ایرلند بسیار لیبرال به نظر می‌رسید» دوباره به وجود آمد، اما این «دنیایی نیمه‌حقیقی و کژپندارانه» بود که جریان‌های اصلی اتحادگرا در هسته مرکزی تکوین شبه نظامیان وفادار مدرن تغذیه‌اش می‌کردند. این کتاب در سرفصل‌های خود بخش‌هایی را به مدعاهای اعضای نیروی داوطلب اولستر درباره تیراندازی به دیوید ارواین[15] از شناخته‌شده‌ترین اعضای صلح‌طلب این ‌سازمان و در مقابل بخش‌هایی را نیز به حرف‌های دیگر اعضای این گروه برای قتل مارتین مک گینس[16] در مراحل بعدی مناقشات اختصاص داده است. اگرچه این تهدیدات عملی نشدند، اما با توجه به نقشی که این دو مرد در تأمین صلح داشتند، این قتل‌ها می‌توانستند تأثیرات عمده‌ای بر فرایند صلح داشته باشند.

این کتاب همچنین آشکار می‌کند که چگونه یکی از اعضای رده بالای اورنج اوردر[17] خطاب به بیل رایت[18] قاتل طرفداران اتحاد، نامه می‌نویسد و از او «و رفقایش» برای نقشی که آنها در سال 1995 در رژه درام‌کری[19] در بخش عمدتاً کاتولیک جاده گارواهی[20] در پورتاداون[21] ایفا کردند، تشکر می‌کند.

شواهد سازش

در همین حال، حجم گسترده‌ای از شواهد در حوزه عمومی برای سازش و تبانی بین نیروهای امنیتی و وفاداران وجود دارد. اغلب این شواهد از اسناد بریتانیایی و تحقیقات رسمی گرفته شده‌اند. از طرف دیگر، در کتاب «از خاکسترها» مطالبی درباره مأمور بریتانیایی، استیک‌نایف[22] ارایه شده است. تحقیقی که در این باره در دست انجام است ممکن است کارهای درون‌سازمانی ارتش جمهوری‌خواه موقت ایرلند و نقش مأموران را بیشتر نشان دهد.

در ارتباط با شواهدی که از سازش‌ها در کتاب «نیروی داوطلب اولستر» بیان شده، اهمیت اندکی برای نقش دولت در ایجاد انگیزه خشونت از سوی وفاداران لحاظ شده است. در مقابل، کتاب «پشت نقاب» بر آن دسته از رهبران وفادار به اتحاد با بریتانیا تمرکز دارد که برای ایجاد صلح در آینده تلاش می‌کنند. آنها موفق به تضمین آتش‌بس شدند، اما ادعا کردند ناکامی در پیوند دادن مجدد شبه‌نظامیان به جامعه با اقداماتی نظیر حذف موانع اشتغال، باعث شده که بازداشتن گروه‌هایی مانند نیروی داوطلب اولستر از فعالیت، بویژه در مناطق محرومی که وفاداران سکونت دارند، سخت‌تر شود. «جای شگفتی نیست که عضویت در نیروی داوطلب اولستر در مناطقی که دو غول بیکاری بالا و سطح تحصیلات پایین به ‌عنوان شتاب‌دهنده‌های نارضایتی‌ها عمل می کنند، در حال افزایش است.»

این کتاب از «40 سال خرده‌فرهنگ شبه‌نظامی‌گری» می‌گوید که همچنان برخی جوامع را تهدید می‌کند. این کتاب همچنین از موانع پیش روی تلاش‌ها برای ایجاد یک حزب سیاسی وفادار موفق می‌گوید و به نقد نقش رهبری حزب اتحاد دمکراتیک ایرلند  شمالی[23] می‌پردازد.

با وجود مشارکت شبه‌نظامیان وفادار در جرایم و خشونت‌های سازمان‌یافته، واکنش گسترده‌تر دولت این بوده که گروه‌های وفادار را تشویق کند «خواستار بودجه‌ای شوند که باعث اقتدار بیشتر شبه‌نظامیان نسبت به قبل ‌شود.» نویسنده با نوعی «احساس نومیدی» می‌نویسد: «برای بسیاری از مردان جوان (و زنان)، نقش آنان بیشتر شبیه جانی آدیر[24] یا بیلی رایت[25] بوده است تا روری مکیلروی[26] یا جروج بست.»[27]

احساس خوشبینی سال 1998 مدت‌هاست که از بین رفته است. در حال حاضر برکسیت برخی از اعضای حزب اتحاد دمکراتیک را وسوسه کرده است تا به دنبال تغییر در جهت تحکیم مرز ایرلند و تقویت وابستگی اقتصادی ایرلند شمالی به بریتانیا باشند. در عین حال، جمهوری‌خواهان در تلاش هستند تا از هر فرصتی برای طرح یک قانون اساسی جدید بهره گیرند.

خشونت جمهوری‌خواهان

برکسیت زمانی رخ داد که خشونت گسترده جمهوری‌خواهان به پایان رسیده بود؛ اگرچه گروه‌های مخالف کوچک و خطرناک همچنان باقی مانده بودند. شبه‌‌نظامیان وفادار پراکنده شده و فرار کردند، در حالی که سیاستمداران وفادار که موضوعاتی مانند عدم پیشرفت تحصیلی در جوامع خود را مطرح می‌کردند، نادیده گرفته شدند. در غیاب فرآیند رسمی مقابله با میراث دوران مناقشات، ما هنوز درک کاملی از عوامل بروز درگیری‌ها یا صلح در ایرلند نداریم.

ادغام مجدد نیروهای شبه‌نظامی شکست خورده است؛ شکست در عدم توافق برای مقابله با میراث این مناقشات و همچنین ناتوانی در مصالحه برای دستیابی به اولویتی مشترک میان همه احزاب سیاسی در ایرلند شمالی. آیا این شکست‌ها تصادفی هستند؟ منافع چه کسانی حفظ شبه‌نظامیان و تضعیف صلح را اقتضا می‌کند؟ تاریخ در اینجا دوباره به داستان کاری ناتمام بدل شده است.


[1] Steven McCaffery

استیون مک‌کفری سردبیر دیتیل نیوز و تحلیل‌گر وب‌سایت در بلفاست است.

[2] Patsy O’Hara

[3] Melancholy Witness: Images of the Troubles (History Press Ireland) by Seán Hillen

[4] Brexit

خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا که به‌طور گسترده‌ای با تکواژ مرکب برکسیت از آن نام برده می‌شود، به خروج آتی بریتانیا از اتحادیه اروپا اشاره دارد. پس از رای بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا، شین‌فین، بزرگ‌ترین حزب ناسیونالیست در سراسر ایرلند و شاخه سیاسی ارتش جمهوری‌خواه ایرلند سابق، خواهان جدایی ایرلند شمالیاز بریتانیا شد. در همه‌پرسی ۲۰۱۶ برای خروج، مردم ایرلند شمالی به ماندن برای پیوستن به جمهوری ایرلند رای داده بودند.

[5] Out of the Ashes: An Oral History of the Provisional Irish Republican Movement

[6] Robert W. White

[7] The Ulster Volunteer Force (UVF) – Behind the Mask

[8].Aaron Edwards

[9].Belfast: پایتخت ایرلند شمالی

[10]. Royal Military Academy Sandhurst: مدرسه نظامی سلطنتی سندهرست، نام یک دانشکده افسری بریتانیایی است که در سال ۱۹۴۷ تأسیس شده‌ است.

[11].Óglaigh na hÉireann: عبارتی به زبان ایرلندی که به انواع نیروهای نظامی ایرلند اطلاق می‌شود.

[13].Mau Mau: شورش مائو‌مائو همچنین مشهور به حرکت مائو‌مائو، شورشی مسلحانه با هدف اولیه حق دستیابی به زمین‌های کشاورزی برای اکثریت سیاه‌پوست کنیا بود که نهایتاً به استقلال کنیا از استعمار امپراتوری بریتانیا انجامید.

[14] Sinn Féin

 شین‌فِیْن از احزاب جمهوری‌خواه ایرلندی است که در سرتاسر جزیره ایرلند فعال است. شین‌فین در سال ۱۹۰۵ توسط آرتور گریفیث تأسیس شد. شین‌فین از احزاب اصلی هم ایرلند شمالی و هم جمهوری ایرلند است.

[15] David Ervine

[16] Martin McGuinness

جیمز مارتین پاسلی مک‌گینس، سیاستمدار نامدار و فرمانده ارتش جمهوری‌خواه ایرلند که برای مدتی جنبش زیرزمینی شبه‌نظامی خود برای آشتی با بریتانیا را رهبری می‌کرد. او برای مدتی، سمت معاون وزیر اول دولت محلی ایرلند شمالی را عهده‌دار شد.

[17] Orange Order

این موسسه یک سازمان بریتانیایی پروتستان است که در درجه اول در ایرلند شمالی مستقر است. همچنین حضور چشم‌گیری در اسکاتلند دارد. این سازمان در سال 1795 در منطقه آرماگ، در طول یک دوره درگیری بین فرقه‌های پروتستان و کاتولیک، به‌ عنوان یک شبکه ماسونی برای حفظ نسل رسمی پروتستان تاسیس شد.

[18] Billy Wright

[19] Drumcree parade

[20] Garvaghy Road

[21] Portadown

[22] Stakeknife

 کد یک جاسوس که در سطح بالایی در سازمان ارتش جمهوری‌خواه ایرلند نفوذ کرده بود. گزارش‌ها حاکی از این است که او مدت 25 سال برای سازمان اطلاعات بریتانیا کار می‌کرد.

[23] Democratic Unionist Party

[24] Johnny Adair

سربازی بریتانیایی در بلفاست.

[25] Billy Wright

[26] Rory McIlroy

[27] George Best



 
تعداد بازدید: 7598


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.