ضبط تاریخ شفاهی قلب و روح فرهنگ کوهستان
برو جلو و مصاحبه کن...
مکس هانت[1]
ترجمه: نرگس صالحنژاد
20 خرداد 1396
عبور در گذشته: با وجود فراهم آمدن چشمگیر تکنولوژی مدرن اطلاعاتی، تاریخها و سنتهای شفاهی از طریق نسلها در غرب ایالت کارولینای شمالی عبور کرد و در جاهای دیگر در هم آمیخت. مورخانی مانند دیوید وینتراب[2] فیلمساز، در حال کار برای حفظ داستانها و درسهای آنها، قبل از درگذشت بزرگان منطقه است.
اگر در مرکز شهر اشویل[3] قدم بردارید، ملزم به اجرای برخی نمادها و سمبلهایی از میراث کوهستان غرب کارولینای شمالی هستید. از فروشگاههای جزیی صنایع دستی تا دورهگردهای آوازهخوان که ساز بانجو[4] در دست دارند، تاریخ آپاچیهای جنوبی[5] هنوز در هویت منطقه بزرگ و چشمگیر جلوهگری میکند و به طرق مختلف خود را برای بازدیدکنندگان به تصویر میکشد.
به هر حال، سنتهایی که این نمادهای زندگی کوهستانی را میسازند، بهطور چشمگیری در فرآیند نوسازی و تغییرات جمعیتی از بین میروند. بر اساس مطالعهای که مرکز جمعیت کارولینا در دانشگاه کارولینای شمالی در چپل هیل[6] انجام داد، در حال حاضر حدود نیمی از ساکنان شهر بانکوم[7]، متعلق به خارج از ایالت هستند. آمار سرشماری در سال ۲۰۱۵ نشان میدهد در چهار منطقه شهری اشویل، حدود ۲۴درصد از ساکنان ۶۵ و بالای ۶۵ سال سن دارند.
به دنبال حفظ تاریخ و فرهنگ سنتی منطقه، سازمانهای محلی و محققان در حال کار برای مستند کردن زندگی و دانش سالخوردگان غرب کارولینای شمالی هستند و اعتقاد دارند این محتوا برای حال و آینده منطقه حفظ میشود.
تاریخ شفاهی مدتهاست نقش مهم و مرکزی در ساخت فرهنگ ناحیه کوهستانی دارد، چیزی که کیران سیره[8] رئیس مرکز قصهگویی بینالمللی در ژوهانسبورگ در تنسی[9] به آن اشاره میکند: «ما از داستان به عنوان راهی برای برقراری ارتباط، درک و اشتراک دانش و خرد، برای ایجاد مفهوم و معنا در جهان اطراف خودمان و تفکر در مورد اخلاق یا درس گرفتن از محیطزیست استفاده میکنیم.»
دیوید وینتراب، رئیس مرکز غیرانتفاعی حفظ آثار فرهنگی در هندرسونویل[10] اشاره میکند که داستانهای بومیان آنی کاتوآ[11] (اجداد چروکی[12]) تا اولین مهاجران اروپایی که به این کوهستانها خانه میگفتند، داستانها به انتقال موفقیتآمیز نسلها برای زندگی و رشد در یک محیط خشن و منزوی کمک میکند. او میگوید: «ما فکر میکنیم امروز راه نجات زندگی ما دستگاههای پلاستیکی هستند، اما وسایل راه نجات زندگی ما نیستند، بلکه ارتباطات و روابط ما هستند. زمانی که شما در یک تاریخ شفاهی با سالخوردگان قرار میگیرید، این امر کمک میکند تا پایههایی را در مسیری بیابیم که مانند برداشتن یک کتاب یا جستوجوی در گوگل نیست.»
ان چسکی اسمیت[13]، مدیر مرکز تاریخ و موزه دره اسوانانوا[14] میگوید که تاریخ شفاهی و خاطرات شخصی نامها و اعدادی را به یاد میآورد: «شما متوجه میشوید که آنها فقط تاریخ و اعمال نیستند، اینها افراد واقعی، زندگی واقعی و انجام کارهای واقعی هستند.»
خاطره درمانی
گذشته از اهمیت فرهنگی، به اشتراک گذاشتن داستان زندگی میتواند به عنوان نوعی درمان برای گوینده و شنونده به خدمت گرفته شود.
پل زدن میان شکافها: روشهایی مانند زندگینامه هدایتشده[15] که توسط جیمز براین[16] در دهه ۱۹۷۰ توسعه داده شد، نه تنها به سالخوردگان برای بیان داستانهای خود با کلمات خود کمک میکند، بلکه میتواند پلی میان شکاف بیننسلها باشد، بین دانشآموزانی که خاطرات آنها و تجربیات زندگی آنها را به اشتراک میگذارند.
بر اساس گزارش مؤسسه ملی سلامت[17] تنهایی و انزوای اجتماعی میان سالخوردگان آمریکایی ارتباط مستقیمی با افزایش خطر از دست رفتن فعالیتهای شناختی دارد که منجر به آلزایمر و سرطان میشود. چارلی سونسون[18] مدیر مرکز بیرن برای مطالعات شرححالنویسی[19] و مربی زندگینامهنویسی هدایتشده، خاطرنشان میکند که دور هم جمع شدن برای به اشتراک گذاشتن تجربیات، به سالخوردگان برای ارتباط بین نسلی کمک میکند. او میگوید: «فقط نوشتن این داستانها به مغز برای خاطرات، ارتباطات و سیناپس در مغز کمک میکند که در صورت نشستن در خانه و دیدن تلویزیون به دست نمیآید.» سونسون میافزاید که مطالعات دیگر دریافتهاند بچهها با درک گذشته خانوادهشان عزت نفس بالاتری خواهند داشت و موقعیتهای اجتماعی را بهتر تنظیم خواهند کرد: «آنها چیزهایی در مورد زندگی خودشان میدانند، این که از کجا آمدهاند، چه اتفاقاتی برایشان افتاده است، چطور نجات یافتهاند و چگونه مقابله کردهاند.»
تاریخ شفاهی همچنین میتواند زمینهای برای اغلب مسائل پیش روی جوامع شمال غرب کارولینای امروزی فراهم آورد که در کتابها نمیتوان یافت. جیم وتتو[20] بنیانگذار مؤسسه آپالاچی برای مطالعات کوهستان، به مدت طولانی تاریخ شفاهی را با تلاشهای خود برای جمعآوری میراث سراسر منطقه همراه کرد؛ به عنوان روشی که با نام «بانک حافظه فرهنگی» شناخته میشود. وتتو، به عنوان دستیار پروفسور انسانشناسی در دانشگاه کارولینای غربی میگوید که این داستانها در درک چگونگی رشد محصولات، جایی که از آن آمدهاند و ویژگیهای فرهنگی که حامل آن هستند، اهمیت و اعتبار دارند: «در تحقیقات من، میانگین سنی که مصاحبه کردم ۷۰ سال بود. گاهی فردی در خانواده آنها برای انجام این مسائل وجود نداشت. ما تلاش میکردیم علاقهمندی ایجاد کنیم و مانند وسیلهای برای کمک به ترویج آن خدمت کنیم.» وتتو میافزاید که علاوه بر کمک به حفظ تنوع زیستی، دانهها با پسزمینه فرهنگی به روشنی تعریفشده و اغلب باغبان جذابتر بود که کمک میکرد، آنها در دستان اشخاص بیش از شرکتهای بزرگی مانند مونسانتو[21] حفظ شوند.
گذرگاه توقف داستانها: ایستگاههای جدید اتوبوس در جاده هایوود[22] نزدیک کارخانه نیو بلجیووم، تنها با هدف بازیافت مواد از محوطه نیوبلجیووم[23] ساخته نشدهاند، بلکه بهزودی پنلهایی در آنها طراحی خواهند شد که تاریخ اشویل غربی و مناطق اطراف را به اشتراک میگذارند. این پنلها به دست کریس جویل[24] طراحی شدهاند.
تاریخ شفاهی همچنین چندین طرح دولتی محلی را تحت تأثیر قرار داده است. در سال ۲۰۱۵ مرکز طراحی اشویل به دانشآموزانی پیوست که در دانشگاه کارولینای شمالی اشویل روی طرح تاریخ شفاهی اشویل غربی کار میکردند. ثمره این تلاش ترکیب پنلهای مزین در ایستگاه جدید اتوبوس در جاده هایوود نزدیک کارخانه نیوبلجیووم بود. جویل اشاره میکند: «چیزهایی هست که روی زندگی روزانه مردم اثر میگذارد. در ایستگاه اتوبوس، شما در واقع مخاطب را شیفته میکنید. خیلی عالی است که او از بروری[25] خارج میشود، روی صندلیها مینشیند، شروع به خواندن آن پنلها میکند و داستان دیوانهکنندهای در مورد تاریخ زیر خاک نشسته روی آن، یاد میگیرد.» جویل امیدوار است شهر درباره این طرح برای ایستگاههای دیگر هم توجه و تعمق کند. او خاطرنشان میکند: «برای بسیاری از ما که ساکنان جدید منطقه هستیم، تاریخ بسیاری وجود دارد که در حال نابودی و از دست رفتن است. بیان این داستانها به درک ما از بودن در اینجا در حال حاضر و نقطهای که شاید در آینده به آنجا میرویم کمک میکند.»
جویل میگوید که به عنوان مثال، اختلال وارد شده به جامعه خیابان بارتون[26] در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تحت فشار بینالدولی قرار گرفت و تأثیرات عمدهای روی برنامه فعلی داشت: «دانستن در مورد تاریخ یک جامعه مانند برتون استریت به مشکلاتی اشاره میکند که در حال حاضر با آن مواجهایم.» او برنامهریزان را به پرسیدن سوالاتی مانند این که «چگونه میتوانیم یک اتصال بزرگراهی داشته باشیم که در واقع جوامع را به جای جدا کردن به هم متصل کند؟» تشویق میکند.
چشمان بیننده
در حالی که ارزش حفظ تاریخ شفاهی بهطور گستردهای به رسمیت شناخته شده است، روشهای جمعآوری آن اغلب متفاوت است و به موقعیت و اهداف مصاحبهکننده بستگی دارد. اسمیت میگوید که در موزه دره اسوانانوا تمرکز بسیار محلی و بسته است. مصاحبهکنندهها از ضبط صوتی و تصویری یا یادداشتهای ساده، با توجه به موقعیت موضوع استفاده میکنند. او میافزاید: «برای شروع لیستی از سؤالات روی وبسایت ما وجود دارد که بسیار کلی و عمومی هستند: کجا و چه زمانی متولد شدهاند، والدینشان چه کسانی هستند و... اما معمولاً هنگامی که شروع به صحبت با مردم میکنید، موضوعات جدید به ذهن شما راه مییابند.»
وینتراب که از مصاحبههای زیادی در فیلمهای مستند خود استفاده کرده است، برقراری رابطه مناسب و خوب با موضوع مصاحبه را بسیار مهم میداند. او میگوید: «مردم بسیار فروتن هستند. اغلب آنها نمیخواهند زندگیشان را بیان کنند و کسی را که نمیشناسند به آن راه دهند.»
زندگی از طریق واژهها: ترون میبین[27] اصطلاحاً به عنوان «شهردار رودخانه سبز» شناخته میشد؛ یکی از چندین افسانههای محلی است که به تازگی در فیلم مستندی با کمک مرکز حفظ آثار فرهنگی ثبت شده است. دیوید وینتراب میگوید: «از آنجایی که اغلب سالخوردگان درگذشتهاند، جمعآوری و ضبط داستانهای آنها برای آیندگان به مأموریت مهمی برای حفظ هویت منطقه تبدیل شده است.»
او ادامه میدهد که گرفتن و ضبط یک مصاحبه خوب به دهن باز و گوشی فعال نیاز دارد: «من به این مسئله پی بردم که گرفتن جوابهای ارزشمند، نه از سؤالات ابتدایی بلکه از تعامل و رابطه با مصاحبهشونده به دست میآید. یکی حرفی معمولی میزند و ناگهان تمام جهان در ذهنش باز میشود.»
مسابقه با زمان
وینتراب میگوید که برای بسیاری از محققان، جمعآوری تاریخها در زمان خودش بزرگترین چالش است. در ۹ ماه گذشته، ۶ نفر از کسانی که سال گذشته با آنها مصاحبه کرده بود، از جمله برخی مشاهیر محلی مانند کال کلهون[28] و ترون میبین درگذشتهاند. کلهون از بنیانگذاران و رئیس مراسم نمایش رادیویی «بارن دنس کارولینا» بود که همزمان در بیش از ۵۰۰ ایستگاه رادیویی در سراسر کشور پخش میشد و میبین با نام مستعار «شهردار رودخانه سبز» همیشه بهخاطر حمایت هوشمندانه از کشاورزی مشهور بود. وینتراب خاطرنشان میکند: «هر زمان که یکی از این افراد را از دست میدادم، میفهمیدم چقدر کار برای انجام دادن وجود دارد و ما چقدر سریع باید آنها را انجام دهیم.» او میگوید که با وجود تمام تلاشها، مرکز حفظ آثار فرهنگی افراد بسیاری را در لیست خود دارد که منتظر مصاحبه هستند. اسمیت هم میگوید که در موزه دره اسوانانوا مصاحبههای بسیاری هست که نیاز به پیادهسازی و تهیه رونوشت از آنها وجود دارد.
گاهی اوقات، یافتن فضایی برای ذخیرهسازی میتواند بسیار دلهرهآور باشد. سیره میگوید: «ما صدها هزار داستان داریم» و میافزاید که در حال حاضر این داستانها در کتابخانه کنگره ذخیره شدهاند، در حالی که مرکز بینالمللی قصهگویی روی برخی از آنها کار میکند: «این ایده وجود دارد که این مجموعه بهطور رایگان در سطح کشور در دسترس کودکان، دانشآموزان و معلمان قرار گیرد.»
برای وتتو، که علاوه بر حفظ شغل خانوادگی در مزرعهای در شهر ینسی کار میکند، اخیراً فشارهای زمانی در جمعآوری داستانهایش او را محدود کرده است. او میگوید: «شما باید حدود دو ساعت مصاحبه بگیرید، سپس آن را پیادهسازی کنید که زمان بیشتری میبرد. من بهنوعی بیشتر در مرحله جمعآوری هستم، بنابراین داستانها و بذرهای بسیاری وجود دارد که در حال حاضر میخواهم آنها را جمع کنم.»
همراه با بسیاری از مورخان در زمان کوتاه منابع، برخی از سالخوردگان و خانوادههای آنان به گزینههایی برای مستندسازی تاریخشان تبدیل شدند.
گسترش کلمات: علاوه بر داستانهای آشیو و تاریخهای شفاهی از اطراف آپلاچی جنوبی، مرکز بینالمللی قصهگویی در ژوهانسبورگ در تنسی نیز ویژگیهای چند قصهگوی شفاهی مانند شیلا کی آدامز[29] را بیان میکند؛ کسی که بهعنوان قصهگو در محل اقامتش در سراسر سال خدمت میکند.
به عنوان مثال، شریدان هیل[30] نویسنده محلی، از شغل روزنامهنگاری منصرف شد تا خدمات خودش را به عنوان یک زندگینامهنویس شخصی در تولید کتابهایی در مورد زندگی مشتریان خود به انجام برساند. او به مشتریانش دو گزینه ارائه میدهد: یا زندگینامه کامل همراه با وقایع زندگی در بافت حوادث محلی، ملی و جهانی یا سبک خاطرهنویسی اول شخص؛ هر چند برخی از این خدمات ارزان نیستند. او توضیح میدهد: «راستش، در مورد من، این افراد میتوانند برای یک نویسنده حرفهای پرداخت کنند تا یک سال وقت بگذارد و کتابی باکیفیت برای خانواده آنها تهیه کند.» اما برای کسانی که امکانات محدودتری دارند، او توصیه سادهتری دارد: «جلو برو و مصاحبه کن، زیرا هر کسی میتواند بعداً کتاب را بنویسد و یک کپی از آنها تهیه کند؛ افزایش آرشیو یکی از مهمترین چیزها در آرشیو است.»
از مردم، توسط مردم، برای مردم
گزینه دیگری که در اختیار سالخوردگان قرار دارد انجام مستندسازی خود آنهاست. جیمز برایین در دهه ۱۹۷۰ داوطلب طراحی و توسعه سالمندشناسی شد؛ زندگینامه هدایتشده[31] روشی است که مردم را در تمام سنین و با هر پیشینهای به کشف زندگی و تجربیات خود از طریق مجموعهای از موضوعات و به اشتراک گذاشتن جلسات گفتوگو قادر میسازد. وقایع و تجربیات زندگی در قالب زیرمجموعهای از موضوعات گردآوری میشود که از پول و شغل تا هویت جنسی، مرگ و ارزشهای زندگی را دربرمیگیرد. او توضیح میدهد: «در هر موضوعی، شما ۱۰ تا ۱۲ سؤال دارید که کاملاً پاسخ داده نمیشوند، اما جرقهای در ذهن شما ایجاد میکنند یا به طریقی در ذهن شما طنینانداز میشوند که خاطرات دیگر توانایی آن را ندارند.»
کارولین مانهیمر[32] یکی از مربیان تأیید شده زندگینامه هدایتشده و مادر شهردار اشویل، ایستر مانهیمر[33] چندین گروه در حوزههای محلی مختلف ایجاد کرده است. در جلسات، موضوعات مختلف مطرح شده و داستانهای زندگی شرکتکنندگان را بیان میشوند، در حالیکه نگاهی هم به تاریخ شهر دارد. او یادآوری میکند: «یک گروه آفریقایی- آمریکایی در مرکز اصلی خیابان گروو تشکیل شده که بسیار جالب هستند، زیرا تغییرات تاریخ اجتماعی آنها بسیار محسوس است.» موضوعات توسط گروهی از دانشآموزان ثبتنام شده در مدرسههای روزنوالد[34] (اطراف ناحیه برای تخریب جامعه خیابان ایگل[35] طی نوسازی شهری دهه ۱۹۷۰) پوشش داده میشود. کارولین میگوید: «این داستان آنها، محلات آنهاست، آنها ایستگاه گاز یا ساختمانهای دیگر را به یاد میآورند. من در مورد طیفهای اجتماعی بسیار آموختم. این واقعاً برای من آموزنده بود.»
اسمیت میگوید که صرفنظر از این که یک نفر چطور و چگونه به طرف حفظ داستانهای سالخوردگان محلی میرود، وظیفه مستندسازی این زندگیها و تجربیات زندگی به حمایت جامعه نیاز دارد. او میافزاید که موزه او همیشه به داوطلبان بیشتری برای کمک به جمعآوری تاریخهای شفاهی و نوشتن آنهایی که جمع شده نیاز دارد: «این کار، فرآیند وقتگیری است، اما اگر مردم به آن مانند یک نوع کار نگاه کنند، شما را وادار میکند تا واقعاً به مصاحبه گوش دهید و عمیقاً چیزهای زیادی از نوشتن آنها یاد بگیرید. تنها با داشتن افرادی مایل به برگزاری مصاحبه با مردم ما میتوانیم با آنها صحبتهای مفیدی داشته باشیم.»
سیره میگوید که با این حال، مرکز بینالمللی قصهگویی به دنبال راههای ابتکاری و جدیدی برای به اشتراک گذاشتن مجموعه خودش با مردم میگردد. او پیشنهاد میکند که اگر کسی قصد یادگیری دارد «وبسایت را ببیند یا رویدادها را دنبال کند. به محض انجام این کار، شما حرکت و سنت ما را درک خواهید کرد.» وینتراب هم خاطرنشان میکند که مدتها بعد از پشت سر گذاشتن مردم، طنین صدای آنها میتواند تداوم یابد: «ضبط داستانهای آنها به این معنی است که هیچگاه نمیمیرند، زیرا آنچه آنها میگویند و چگونگی زندگی آنها، حالا برای دیگران در دسترس است. شوق و شور در صداها، درخشش یا غم چشمان آنها، این تاریخ را بسیار شخصیتر و با معناتر میکند.»
[2]. David Weintraub
[3]. Asheville
یکی از شهرهای بزرگ ایالت کارولینای شمالی آمریکاست. عمارت بیلتمور در این شهر قرار دارد. م
[4]. Banjo
نوعی تار. م
[5]. Southern Appalachians
[6]. UNC Chapel Hill
[7]. Buncombe County
[8]. Kiran Sirah
[9]. Jonesborough, Tenn
[10]. Hendersonville
[11]. Ani Katuah
[12]. Cherokee
[13]. Anne Chesky Smith
[14]. Swannanoa Valley Museum & History Center
[15]. Guided Autobiography
[16]. James Birren
[17]. National Institutes of Health
[18]. Cheryl Svensson
[19]. Birren Center for Autobiographical Studies
[20]. Jim Veteto
[21]. Monsanto
[22]. Haywood Road
[23]. New Belgium’s brewery
[24]. Chris Joyell
[25]. brewery
[26]. Burton Street
[27]. Theron Maybin
[28]. Cal Calhoun
[29]. Sheila Kay Adams
[30]. Sheridan Hill
[31] Guided Autobiography
[32]. Caroline Manheimer
[33]. Esther Manheimer
[34]. Rosenwald
[35]. Eagle Street
تعداد بازدید: 7802