رعایت لحن در تاریخ شفاهی
محمدمهدی عبداللهزاده
07 خرداد 1396
سوم خرداد سال جاری، فرصتی بود تا در جلسۀ شبی با خاطره در محضر رهبر معظم انقلاب شرکت داشته باشم. چند نفر در این جلسه خاطره گفتند. آقای ابوالفضل کاظمی، راوی کتاب «کوچۀ نقاشها» وقتی خاطره میگفت، مثل این بود که دارد خودش کتابش را میخواند. به عبارتی در کتاب «کوچۀ نقاشها» آقای کاظمی مثل خودش حرف زده است و این بدان معنی است که خانم راحلۀ صبوری، مصاحبهگر و تدوینگر این اثر، لحن راوی را به خوبی رعایت کرده و امانتدار خوبی بوده است.
برادر دیگری نیز در این جلسه خاطره گفت. کتاب خاطرات این برادر را نیز حوزۀ هنری منتشر کرده است، ولی به نظرم، لحن کتاب خاطراتش با لحنی که امروز خاطره می گفت، متفاوت بود. راوی در این جلسه راحت و بدون تکلف سخن میگفت، ولی در خاطراتش انگار یک ادیب سخن میگوید. ممکن است به نظر آید شرایط جلسه موجب این تفاوت شده است، شاید این سخن درست باشد؛ باید در شرایط دیگری نیز روایت راوی را تجربه کرد تا بتوان با اطمینان بیشتری قضاوت کرد.
در تاریخ شفاهی، مورّخ تلاش میکند با گفتوگوهای هدفدار و روشمند به راوی کمک کند تا خاطرات خود را بازسازی، بیان، ارزشیابی و تحلیل کند. فایلهای صوتی حاصل از جلسات مصاحبه با دقت و وسواس علمی پیادهسازی شده و پس از تطبیق متن پیاده شده با فایلهای صوتی، تدوینگری آشنا به مبانی علمی تاریخ شفاهی متون حاصل را تدوین کرده و در اختیار علاقهمندان قرار میدهد.
مایکل استنفورد در این مورد میگوید: بنیاد اصلی تاریخشفاهی، بر آن قرار دارد که در نگارشِ تاریخ، مورّخ باید از گفتهها و گزارشهایی بهره جوید که بازیگران و دستاندرکاران یک موضوع آن را نقل میکنند. گردآوری اطلاعات مربوط به هر موضوع با استفاده از مصاحبههای روشمند، میتواند ابعاد ناشناخته و ناپیدای موضوعات تاریخی را روشن سازد. زبان گفتاری تاریخ شفاهی بهدور از دغدغههای زبان نوشتاری، به پردهبرداری از لایههای پنهان و مغفولماندة حادثه کمک میکند. همچنین آرایش یافتههای تاریخی در قالب سخن و گفتار شفاهی، متمایز از زبان نوشتاری است؛ هر چند زبان گفتار در تاریخِ شفاهی سرانجام به صورت نوشته درمیآید. تأکید، تشدید، تمایل، توجه، تنفر و بسیاری از احساسات درونیِ دیگر ـ که در زبان گفتار نسبت به نوشتار بیشتر مجال بروز مییابد ـ میتواند یکی از دلایل اقبال گسترده به تاریخ شفاهی باشد.[1]
به نظر میرسد متون تولیدی مورّخ تاریخ شفاهی نباید توسط فردی غیر از تدوینگر ویراستاری گردد، زیرا چه بسا ویراستار برای روانی و زیبایی متن، نوع کلمات و کاربرد علائم نگارشی را تغییر دهد. در این صورت ویراستار به هدف خویش نائل شده، ولی لحن متن حاصل با لحن متن مصاحبه متفاوت شده است و دیگر دارای دلالتهای تاریخشناسانۀ اصلی خود نیست.
برخی دوستان در مورد حیطۀ عمل ویراستار تاریخ شفاهی معتقدند: ویراستار، متن تاریخ شفاهی را با زبان معیار و دستور زبان فارسی مطابقت میدهد. ویراستار باید حدود دست بردن به متن را با مشورت راوی و مصاحبهکننده رعایت کند. لحن راوی به وسیله ویراستار باید ساده و روان، از زبان عامه و گفتاری به متن نوشتاری تبدیل شود. ویراستار همواره باید در کلیت اثر بکوشد و اشراف کافی به مطالب داشته باشد. ویراستار برای حذف بعضی از کلمات و اصطلاحات باید از شیوهنامه ناشر مورد نظر استفاده کند. این شیوهنامه تکلیف ویراستار را معین میکند. چرا که گاهی با تغییراتی که ویراستار ایجاد میکند، باعث میشود راوی بگوید متن مورد نظر با گفتمانی که او بیان داشته بسیار متفاوت و نامفهوم بوده است.[2]
به نظر میرسد در متون تاریخ شفاهی باید لحن را رعایت و از لهجههای رایج در کشور صرف نظر کرد. زیرا در صورتی که متن حاصل با لهجۀ مناطق خاصی از کشور تولید گردد، برای افرادی که به آن لهجه آشنا نیستند، قابل استفاده نخواهد بود. برای مثال افرادی که با لهجۀ اصفهانی، یزدی و... خاطراتی روایت کردهاند، تدوینگر باید نزدیکترین واژههای مناسب را از زبان فارسی معیار برای هر کلمه انتخاب و جایگزین کند. این موضوع در مورد استفاده نکردن از گویشهای محلی در روایت تاریخ شفاهی بیشتر ضرورت دارد، زیرا فهم لهجهها برای افرادی که به یکزبان سخن میگویند به مراتب راحتتر از فهم گویشهایی مثل سمنانی، سرخهای، گیلکی، بلوچی و کردی خواهد بود.
بنابراین با توجه به کثرت گویشها و لهجهها در زبان رسمی کشور به نظر میرسد استفاده از فارسی معیار که مورد تأیید فرهنگستان زبان و ادب فارسی است، گزینۀ مطلوبتری است. امری پذیرفتنی است که راویان با استفاده از لهجۀ منطقۀ خویش سخن گویند و تدوینگر کلمات نامأنوس در فارسی معیار را در پینوشتها توضیح دهد.
یکی از مواردی که سبب میشود لحن راوی را رعایت کرد، استفاده از علائم نگارشی است. زیرا بخش کوچکی از وظیفه صوت را «علائم نگارشی» مثل علامت سؤال(؟) تعجب(!) و مکث کامل(.) انجام میدهند. در این مورد نیز برخی گفتهاند: نشانههای سجاوندی را باید دقیق به کاربرد؛ این دقت در متنهای علمی و تخصصی بیشتر است، نویسندگان و ویراستاران پخته و کارکشته به این علائم، توجه فراوانی دارند، چنان که دربارة گوستاو فلوبر گفتهاند: تمام صبح را صرف میکرد که یک ویرگول را در جای خود قرار دهد و تمام بعدازظهر آن روز را صرف میکرد تا آن را بردارد.[3] به نظر آقای محمدرضا عمرانپور هم لحن، عبارت از نگرش و احساس گوینده یا نویسنده به محتوای پیام است و از طریق فضاسازی زبان ایجاد میشود.[4] آقای سیروس شمیسا نیز در مورد لحن میگوید: «لحن ایجاد فضا در کلام است. شخصیتها در زبان، خود را بیان میکنند و به خواننده میشناسانند. از این رو لحن، مفهومی نزدیک به سبک دارد. شخصیتها را از طریق لحن آنان میشناسیم و با آنان رابطه ایجاد میکنیم. البته گاهی یک شخصیت واحد ممکن است لحنهای مختلفی داشته باشد.»[5]
لحن سخن شخصیتهای متفاوت با هم تفاوت دارد. یک پزشک مثل یک پزشک صحبت میکند و یک حقوقدان مثل حقوقدان. فرد آرام از کلمات و جملات، به نحو خاصی استفاده میکند و یک فرد عصبی در فضایی مخصوص حرف میزند. لحن میتواند گونههای متعددی داشته باشد.
آقای محمدرضا عمرانپور این تقسیمبندی را درباره لحن انجام داده است: لحنهای عارفانه، عاشقانه، رندانه، زیرکانه، ستایشآمیز، احمقانه، هیجانی، غافلگیرکننده، شاد، حقبهجانب، تحقیرآمیز، التماسگونه، استدلالی، خرافی، قاطع، متکی بهنفس، ترحمآمیز، عاطفی، حماسی، تحسر و اندوه، کتابی، رسمی، غیررسمی، مؤدبانه، علمی، برانگیزاننده، تسلیبخش و غیره.[6]
هر فرد، آگاهانه یا ناخودآگاه، از لحن خاصی استفاده میکند. استفاده از لحنهای متفاوت عامل شناخت هویت و روحیه راویان است. لحن کلام بیان میکند که هدف گوینده تمسخر است یا جدی سخن گفته، بر موضوعی تأکید میکند یا آن که آن موضوع دارای اهمیت نیست. برای همین است که ممکن است لحن افراد در یک متن بر اساس اهداف راوی تغییر کند. به تعبیری، لحن، آهنگِ احساسات گوینده است و با استفادۀ حساب شده از «علائم نگارشی» و کلمات معین میتوان تا اندازهای لحن راوی را به متن منتقل کرد.
آقای احمد سمیعی در مورد انتقال لحن گفتار به نوشتار خوشبین نیست و میگوید: هر زبانی ابتدا به صورت گفتاری برای پیامرسانی به کار رفته است. وقتی گفتار به شکل نوشتار درمیآید، عناصری چون مکث، تکیه، آهنگ، تأکید آوایی و لحن در گفتار وجود دارد که در پیامرسانی یا بیان عواطف دخیلاند و این عناصر در نوشتار به ندرت، آن هم با نشانههایی بیرون از دستگاه الفبایی منعکس میشوند.[7]
آقای قاسم صحرایی نیز میگوید: کلمه، ابزار شکل دادن به لحن است و چگونگی ترکیب و تألیف آن در کلام بسیار اهمیت دارد. زیرا نویسنده از طریق آهنگ و موسیقی کلمه در جمله، ساختمان جمله در کلام، استفاده از نمادها، استعارات و تشبیهات و... میتواند لحن خاصی به وجود بیاورد و از طریق آن مقصود مورد نظر را به خواننده منتقل کند.[8]
لحن در اصطلاح، نحوۀ خواندن و بیان کردن جملات با توجه به شرایط موجود و فضای حاکم بر جمله و کل متن است. باید دانست که به هنگام تلفظ کردن متن، نه تنها هر متن، بلکه هر بند و هر جمله نیز به تنهایی، اعم از طنز یا جد، لحن خاص خود را میطلبد؛ ممکن است در هر بند انواع و اقسام لحنها به کار گرفته شود. در کنار این موارد، در هر جمله، هر کلمه نیز میتواند آوای خاص خود را داشته باشد. بهطور مثال در شعرها، قافیهها و ردیفها در انواع مختلف، آواهای متفاوت و تلفظهای گوناگون میطلبند، ولی ممکن است تأکید شاعر یا نویسنده در هر جملۀ کوتاه روی کلمهای خاص باشد که با رعایت لحن کامل و علائم نگارشی و احوال نویسنده، شکل خاصی به خود میگیرد.[9]
آقای اکبری شلدره نیز در مورد لحن میگوید: مردم عادی موافق با احساس خویش سخن میگویند. خشم، ترس، کینه، عشق، حسد و... همه، نه تنها بر شیوۀ رفتار، بلکه بر نحوۀ گفتار و نیز بر مواد سخن شخص اثر میگذارند. قاعدۀ کلی این است که نویسنده نیز مانند نقاش رعایت نسبتها و شدت و ضعف رنگها را بکند و سپس تصویری بپردازد.
هر یک از ما هنگام صحبت کردن از موضوعی خاص، لحنی اتخاذ میکنیم که بسته به موضوعی که تعریف میشود، لحن ما شاد یا غمگین، سبک یا سنگین، جدی یا شوخی، موقر یا جلف، خشن یا ملایم و... است. کسی که موضوعی شاد تعریف میکند، لحنش شاد است و هنگام تعریف ماجرایی ناراحت کننده، نگران، گرفته و غمگین است.
در تدوین تاریخ شفاهی، برخی کارشناسان و نویسندگان معتقدند هر آنچه که قرار است از زبان تدوینگر نوشته شود باید در پانوشت یا پاورقی بیاید و چیزی به متن اضافه نشود. برخی دیگر قائل به حداقلهای تغییر در تاریخ شفاهی هستند. نوع سوم افرادی هستند که خاطرات و مطالب را میگیرند و با استفاده از قلم خود آن را بازنویسی میکنند. همه طیفها معتقدند کار تاریخ شفاهی میکنند.
گمان نگارنده بر این است که یکی از علل تأکید بر مصاحبه و پیاده کردن دقیق آن و تدوین متن حاصل، رعایت لحن راوی است.
[1] - استنفورد، مایکل، درآمدی بر تاریخپژوهی، ترجمة مسعود صادقی، انتشارات سمت، 1384، ص 266
[2] - مهرجو، حبیبالله، حدود ویرایش در تاریخ شفاهی:
[3] - طریقهدار، ابوالفضل، انواع ویرایش، بوستان کتاب قم، 1383، ص ۲۴۷
[4] - عمرانپور، محمدرضا، عوامل «ایجاد»، «تغییر و تنوع» و «نقش» لحن در شعر، فصلنامۀ پژوهشهای ادبی، پاییز و زمستان 1384، شمارۀ 9 و 10، ص127
[5] - شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران میترا، 1389، ص 175
[6] - عمرانپور، همان، ص 131
[7] - سمیعی، احمد، نگارش و ویرایش، نشر سمت، 1391، ص 44
[8] - صحرایی قاسم و دیگران، لحن، صحنهپردازی و فضا ابزار انتقاد بیهقی، مجلۀ پژوهشهای ادب و زبان فارسی اصفهان، سال 47، شمارۀ 3ف پاییز 1390، ص 78
[9] - اکبری شلدره، فریدون و دیگران، مبانی خواندن در زبان فارسی، نشر لوح زرین، چ دوم، 1391، ص 31
تعداد بازدید: 8500