نشست «بررسی وضعیت تاریخ شفاهی در داخل کشور» برگزار شد

مسئله‌های پیشِ روی تاریخ شفاهی در ایران

فائزه ساسانی‌خواه

13 بهمن 1395


به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، نشست «بررسی وضعیت تاریخ شفاهی در داخل کشور» به همت واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری روز دوشنبه 11 بهمن ماه 1395 در سالن مرحوم امیرحسین فردی برگزار شد. در این جلسه که با مدیریت حجت‌الاسلام سعید فخرزاده، مسئول واحد تاریخ شفاهی برگزار شد، سیدقاسم یاحسینی، پژوهشگر و نویسنده تاریخ شفاهی، مرتضی میردار، مسئول واحد تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، محسن کاظمی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی انقلاب و دفاع مقدس و داوود ضامنی، معاون برنامه‌ریزی، نظارت و ارزشیابی اداره کل امور استان‌های حوزه هنری به بیان دیدگاه‌های خود درباره وضعیت تاریخ شفاهی در ایران و مسائل پیرامون آن پرداختند.

تاریخ شفاهی را چگونه ادامه دهیم؟

در ابتدا حجت‌الاسلام سعید فخرزاده به دلیل برگزاری این نشست اشاره کرد و گفت: «ما در حوزه تاریخ‌نگاری و تاریخ شفاهی با مشکلات و مسائلی روبه‌رو هستیم که این مشکلات و مسائل برای همه سازمان‌ها و نهادهایی که در این حوزه فعالیت می‌کنند، وجود دارد. ما سعی کردیم با برقراری ارتباط با افراد فعال در این حوزه، گروهی به نام انجمن تاریخ شفاهی تشکیل دهیم که به دنبال توسعه و تعالی این رشته در جامعه است. تاکنون 10 نشست با موضوع‌های مختلف برگزار کردیم که در دامنه وسیعی در این حوزه مقالات ارائه و این موضوع مورد بحث واقع شده است.

به نظر می‌رسد با توجه به اینکه دهه سوم انقلاب اسلامی رو به پایان است و کم کم به دهه چهارم نزدیک می‌شویم باید به بحث تاریخ شفاهی به عنوان رشته‌ای که در حوزه انقلاب فعالیت کرده بپردازیم و اینکه آیا این رشته و این فعالیت‌ها توانسته‌اند در جامعه تاثیری بگذارند؟ وضع‌مان در این حوزه چگونه است؟ آیا باید به همین شکل تاریخ شفاهی را دنبال کنیم یا باید تغییراتی ایجاد شود؟ و درنهایت با طرح این مباحث گفت‌وگوهایی را در سطح رسانه و جامعه ایجاد کنیم و براساس آنها تصمیم‌گیری کنیم و در نهایت به این تصمیم برسیم که به همین شکل ادامه دهیم یا به تصمیم‌های جدیدی در این حوزه برسیم. براین مبنا تصمیم گرفتیم در دو محور تاریخ شفاهی در داخل و خارج از کشور به این موضوع بپردازیم. به همین مناسبت از کسانی که در این حوزه فعالیت کردند دعوت کردیم به بیان دیدگاه‌های خود بپردازند.»

زمان شکل‌‌گیری تاریخ شفاهی در ایران

در ادامه سیدقاسم یاحسینی ضمن یادآوری دهه فجر، یاد امام خمینی(ره) و شهدا را گرامی داشت و به زمینه شکل‌گیری تاریخ شفاهی در ایران اشاره کرد و گفت: «تاریخ شفاهی، هم‌زمان با انقلاب اسلامی و در گرماگرم انقلاب متولد شد. فکر می‌کنم برجسته‌ترین این مورد، خاطرات شهید حاج مهدی عراقی باشد. زمانی که ایشان در پاریس خدمت امام بود، جمعی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان مقیم اروپا از ایشان خواستند خاطراتش را بیان کند. حاج مهدی انصافاً در فضای صمیمی و بدون ملاحظه حزبی و گروهی خاطرات خود را در چندین جلسه بازگو می‌کند که این خاطرات، اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد تحت عنوان «ناگفته‌ها» توسط انتشارات رسا منتشر شد.»

نویسنده کتاب «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» ادامه داد: «اگر از منظر فلسفه تاریخ شفاهی نگاه کنیم، تاریخ شفاهی از نیمه دوم قرن بیستم توسط جریانی اپوزیسیون شروع شد، یعنی گروه‌های چپ، حاشیه‌ها و کسانی که صدایی در تاریخ نداشتند. بعضی‌ها نسب این کار را تا دوره تاریخ طبری و امثال آن می‌رسانند؛ اما حقیقت این است که پشت تاریخ شفاهی، یک فلسفه نظری است که اگر فلسفه نظری را لحاظ کنیم، باید درهمین مقطع، آن را جست‌وجو کنیم. در فضای دور از حاکمیت رشد می‌کند و به بار می‌نشیند یعنی تا 1979که انقلاب ما به پیروزی رسید، یک درخت تناور می‌شود و بعد ناگهان همراه با قدرت، وارد ایران شد. این آسیب‌شناسی اول است. یعنی تاریخ شفاهی در دل قدرت و همراه با قدرت و ضمیمه قدرت در ایران ظهور کرد؛ آمیختن دانش با قدرت، آفت‌هایی دارد.»

آسیب شناسی تاریخ شفاهی در ایران

یاحسینی از دو نقطه ضعف تاریخ شفاهی در ایران یاد کرد و گفت: «در حال حاضر تاریخ شفاهی که در مراکز دولتی ایران تهیه شده و می‌شود دو نقطه ضعف دارد: اولین آسیب، نخبه‌گرایی است. تمام مراکزی که متولی تولید تاریخ شفاهی هستند را رصد کردم و با شگفتی متوجه شدم، هیچ موسسه مستقل خصوصی در ایران متولی تاریخ شفاهی انقلاب نیست و تمام مراکزی که مشغول تولید تاریخ شفاهی هستند، یا دولتی‌اند یا به نحوی به دولت متصل هستند. این امر در مورد انتشاراتی‌ها نیز همین‌گونه است. هر دولتی یک سلسله ملاحظات دارد که این ملاحظات در این امر هم مترتب است. شاید یکی از دلایلی که نوعی نخبه‌گرایی مطرح شده، همان دولتی بودن آن باشد. آسیب دوم، تک‌صدایی در منابع است. این حرف، شاید برای متولیان تاریخ شفاهی سنگین باشد.»

وی در ادامه به دیدگاه‌های تاریخ‌نگاری پرداخت و اظهار داشت: «همه شما می‌دانید که ما به تعداد مورخان، تاریخ داریم. تاریخ، ظرف مستقل از ذهن ندارد. در پژوهش‌های فلسفی روش‌شناسی و مِتُدیک امروز مسلم است هر مورخی از واقعیت گزینش می‌کند. یک مارکسیت، یک حزب‌اللهی و یا یک اپوزیسیون، هرکدام تاریخ انقلاب اسلامی را براساس دیدگاه خود روایت می‌کنند؛ چون منظرها متفاوت و دیدگاه‌ها متفاوت‌تر است. روی این منظرها کم کار کرده‌ایم که شاید دلایل آن به همان نخبه‌گرایی و تک‌صدایی برگردد. بیشترین حجم خاطرات در وهله اول درمورد روحانیت محترم است و در وهله دوم به عناصر کلیدی تهران و شهرستان‌ها در انقلاب برمی‌گردد.»

کارمندان تاریخ شفاهی یا مورخان تاریخ شفاهی!

نویسنده کتاب «زیتون سرخ» با اشاره به اینکه موضوع‌‌های زیادی هستند که ما به سراغ آنها نرفته‌ایم، ادامه داد: «کسانی که در حوزه تاریخ شفاهی کار می‌کنند، بیشتر کارمند تاریخ شفاهی هستند تا مورخ تاریخ شفاهی. 90 درصد اینها اطلاعاتی از فلسفه تاریخ شفاهی ندارند. کسانی که برای مصاحبه فرستاده می‌شوند، دیدگاه و منظر فلسفی ندارند، چند سؤال حفظ می‌کنند و همان را می‌پرسند و همین مفقود بودن دیدگاه باعث شده کارها تکراری شود. دیدگاه یعنی چه؟ یک مارکسیست یا یک اگزیستانسیالیست نگاهش با یک حزب‌اللهی فرق دارد. هریک از ما برای خودمان جهانی داریم. منِ شخصی‌های‌مان حذف شده و منِ دولتی‌ها و قدرت، روایت می‌کنند. به دلیل نخبهگرایی و وابستگی به قدرت، «آنِ شخصی» کم داریم.

ما این همه صحبت می‌کنیم این انقلاب را مستضعفین انجام دادند. در فلسفه تاریخ شفاهی یک گرایش خیلی قوی به نام تاریخ از پایین و تاریخ اجتماعی وجود دارد که متاسفانه در ایران کاملاً نادیده گرفته شده است. نمی‌خواهم بگویم چیزی تولید نشده، شده، اما هدفمند، روشمند و آگاهانه تولید نشده است. این همه از وضعیت انقلاب صحبت می‌کنیم؛ آیا با یک دست‌فروش در میدان شوش و مولوی قبل از انقلاب که بعد از انقلاب هم به هیچ منصب و مقامی نرسید مصاحبه کرده‌ایم؟ او می‌تواند روایت اصلی انقلاب را از کوچه و خیابان به ما بگوید. حضور مردم تظاهرکننده در خیابان‌ها روی کاسبی فروشنده‌ها تاثیر می‌گذاشت. با چند ساندویچ‌‎فروشی راجع به تاثیر روند انقلاب در فروش او مصاحبه کردیم؟ اینها لایه‌های اجتماعی هستند. نخبه‌گرایی خوب است و باید به آن پرداخته شود، اما چیزی که در دیدگاه انقلاب داریم این است که انقلابی که محصول مستضعفین است در تاریخ شفاهی فراموش کردیم. آن دست‌فروشی که در میدان ژاله، شاهد کشتار بوده، در کجای تاریخ ما جای دارد؟

یکی ازپدیده‌ها که رهبران درجه اول انقلاب از جمله آیت‌الله طالقانی را به واکنش واداشت، حمله به یک مرکز فساد بود که در زمان خودش جنجال مطبوعاتی راه انداخت. جمعی از انقلابی‌ها ریختند و آنجا را آتش زدند. آیت‌الله طالقانی کمیته‌ای برای سامان دادن به وضعیت آنها تشکیل داد. آیا درباره این واقعه که به لحاظ تاریخ اجتماعی و نگاه جنبش فمنیستی حرف اول را می‌زند یک تک‌نگاری داریم؟ یا این کار ترویج هرزه‌گرایی و فساد است؟ از منظر تاریخ از پایین که نگاه کنیم یک سوژه ناب است. تنها کسی که در این زمینه کار تصویری کرد مرحوم گلستان بود که انصافاً عکس‌های خوبی گرفت.»

 جایگاه زنان خانه‌دار در انقلاب

این نویسنده بیان کرد: «ما در زمان انقلاب، همراه مادرم به تظاهرات می‌رفتیم. مادرم شب قبل غذا می‌پخت تا وقتی از تظاهرات برمی‌گردیم غذا بخوریم. در کارهایی که درباره زنان تولید کردیم مشکلات خانه‌داری که مانع حضور زنان در تظاهرات می‌شد مغفول واقع شده است.

مرحوم مرضیه دباغ هفت، هشت بچه داشت. فرزندانش را رها کرد و به انقلاب پیوست. آن لحظات نبود مادر در کجای تاریخ ماست؟ اینها بخشی از تاریخ ماست. ما همان‌طور که نیاز داریم خاطرات نظامی‌ها و روحانی‌ها را گردآوری کنیم، باید خاطرات دیگران از تاثیر انقلاب بر شغل و فعالیت‌شان را هم بررسی کنیم. ما در پروژه‌های انقلاب با چند نفر از این‌گونه افراد مصاحبه و تاثیر انقلاب را بر کاسبی آنها بررسی کردیم؟»

به خاطرات اقشار مختلف پرداخته شده است

حجت‌الاسلام فخرزاده در پاسخ به مباحث مطرح شده از سوی قاسم یاحسینی گفت: «با توجه به زمانی که در اختیار دارم، تنها به این نکته اشاره می‌کنم؛ این‌گونه نیست که حاکمیت اجازه نمی‌دهد صداهای گوناگون شنیده شود. تعمیرکار دوچرخه‌ای که در جنگ نقش داشته و با دوچرخه‌اش می‌رود و به بچه‌ها خبر می‌دهد که عراقی‌ها درحال ورود به شهر هستند و همین باعث می‌شود آبادان سقوط نکند، خاطره او به‌ عنوان یکی از اقشار جامعه هست. برای تبین بهتر بحث، یک مثال می‌زنم؛ در حادثه پلاسکو اولین موضوع، خود حادثه است که باید آوار را بردارند، شهدا را دربیاورند، براساس گزارش‌ها مقصر را پیدا کنند. انتظار نمی‌رود الان اول با مغازه‌دارها مصاحبه کنند که مشکلات اقتصادی شما چیست؟ براساس اولویت‌ها به موضوعات می‌پردازند. ابتدا خود پدیده را بررسی می‌کنند، بعد تاثیرات آن را روی گروه‌ها بررسی می‌کنند.»

نگاه جزیره‌ای در تاریخ شفاهی

مرتضی میردار یکی دیگر از سخنران جلسه بود و گفت: «ما هنوز یکدیگر را پیدا نکرده‌ایم و به صورت جزیره‌ای کار می‌کنیم و از داده‌های یکدیگر اطلاعی نداریم. اصولاً ما در تاریخ انبیا در قرآن که نگاه می‌کنیم سرگذشت برگزیدگان است. مثلاً در جامعه حضرت ابراهیم(ع) فقط به حضرت ابراهیم(ع) اشاره شده و اگر به تاریخ نگاه کنیم، به صورت عمده تاریخ برگزیدگان است.

ما در مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چون رهبران انقلاب و کسانی که در جریان انقلاب فعال هستند هنوز در قید حیات هستند به دنبال رگه‌های سیاسی می‌گردیم تا رگه‌های اجتماعی خاطرات؛ مثل خاطرات روحانیان. خاطرات خیلی از آنها را جمع‌آوری کردیم. اگر کلیدواژه خاطرات آنها تا انقلاب اسلامی را از سال 1342 تا 1357را دربیاورید، واژه‌های خاصی مثل پانزده خرداد، کاپیتولاسیون، رفراندوم، دکترعلی شریعتی، سازمان مجاهدین خلق، نهادهای گرایش‌های مسلحانه، شهادت آقا مصطفی در سال 1356و ورود امام را می‌بینیم. دکتر پاپلی یزدی در خاطرات خود به لایه‌های اجتماعی دانشگاه مشهد، دکتر شریعتی و این قبیل موضوعات پرداخته، شاید این رسالت ماست. شاید صرفاً این رگه سیاسی مدنظر شما نیست. مثلاً وقتی اسم بازار و بازاری‌ها در انقلاب می‌آید مؤتلفه به ذهن می‌آید؛ درصورتی که همه بازار که مؤتلفه نیست. حالا شاید برخی از این فعالان دوست دارند حرف بزنند. اما معمولاً دوستان مذهبی می‌گویند اگر از این روایت‌ها تعریف کنیم، اجرمان ضایع می‌شود و اخلاص از بین می‌رود. در روایت اسلامی داریم که با دست راست صدقه دادی دست چپ خبردار نشود، ما محصول این فرهنگ هستیم.»

توجه به اقتضائات روایت

مسئول واحد تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی تشریح کرد: «ما تاکنون در مرکز اسناد خاطرات 2700 نفر را جمع‌آوری کرده‌ایم. اگر این تعداد را به جمعیت قبل یا بعد از انقلاب تقسیم کنید، چیزی نیست. ما ابتدای راه هستیم؛ اگر بخواهیم در تاریخ شفاهی ظهور و بروز پیدا کنیم و افق‌هایی را ترسیم کنیم، یک بخش از کار ما باید از نهادهای حاکمیت و دولتی بیرون بیاید. مثال می‌زنم. وقتی آقای هاشمی رفسنجانی فوت کرد، آقای بادامچیان گفت: «آقای هاشمی گفته ما در ترور حسنعلی منصور نقش داشتیم.» ما روایت اعضای مؤتلفه را داشتیم. از آقای هاشمی سوال کردیم روایت‌ها می‌گویند شما در این ترور نقش داشتید. آقای هاشمی گفت: «این سوال شما فرعی است.» ... در واقع برداشت من این است که آقای هاشمی رد و در عین حال تایید کرد.

تحفظ‌هایی که راوی‌ها از انقلاب اسلامی دارند معمولاً در خاطرات دخیل است. تصورشان این است همه کارها به آنها برمی گردد. طوری روایت می‌کنند که تصور من شنونده این است که او مثل آقای لاهوتی یا شهید مطهری از پله‌های هواپیما دارد پایین می‌آید، نقش خودش را نمی‌گوید، چرا؟ چون امروز مسئولیت سیاسی دارد. یکی از آقایانی که اسم نمی‌برم، وقتی متن خاطراتش آماده و تدوین شد گفت: «من اینم؟ اگر قرار است این منتشر شود و مردم فکر کنند من چنین آدمی هستم پس بگذار مبهم بمانم.» وقتی خودش را با خاطراتش وزن می‌کند و می‌بیند امروز در جامعه شوکتی برای او قائل هستند که از آن خاطرات، چنین چیزی درنمی‌آید و از خودش راضی نیست، مصاحبه‌گر را سرمی‌دَواند تا خسته شود و برود.»

ارتباط حقوقی مصاحبه‌گر و نهادهای مرتبط

وی بیان کرد: «ارتباط حقوقی میان مصاحبه‌گر و راوی یا آن نهاد معلوم نیست. راوی می‌گوید، من قرار است همه چیز را برای شما بگویم و به ما اعتماد می‌کند. من برخلاف گذشته که تشویق‌شان می‌کردم، می‌گویم نگو؛ چرا؟ چون بخش سیاسی بر بخش اجتماعی و فرهنگی غلبه دارد.»

تفاوت روایت در خاطره واحد

مرتضی میردار گفت: «در دوره‌ای که سالیوان وارد شده، بسیاری از رهبران ایران با او دیدار کرده‌اند. یکی از آنها آیت‌الله موسوی اردبیلی بود که من با ایشان گفت‌وگو داشتم و آن را بعد از فوت‌شان منتشر کردیم. یک دیدار و چند نوع برداشت بود. سالیوان در خاطراتش می‌گوید ما از کانال مهندس بازرگان با موسوی اردبیلی صحبت کردیم. آقای موسوی اردبیلی هم می‌گوید من به شورای انقلاب رفتم و با پاریس و امام هماهنگ بودیم. امام گفتند: «بروید، ولی هیچ قولی ندهید.» آقای اردبیلی می‌گوید من که زبان بلد نیستم، به سالیوان چه بگویم؟ ما در جلسه شورای انقلاب قید کردیم، آقای بازرگان صرفاً به عنوان مترجم می‌آید. گفتند آقای بازرگان به ‌عنوان مترجم می‌آید؛ او به زبان اکتفا نمی‌کند و خودش را صاحب‌نظر می‌داند. در حالی‌که برداشت ما از خاطرات سولیوان چیز دیگری است. آقای موسوی اردبیلی می‌گوید دوستان آقای سالیوان هیبت و هیکل مرا که دیدند، من را با امام اشتباه گرفتند؛ در حالی‌که آقای سالیوان می‌گوید، راننده من تا او را دید ترسید که آقای خمینی است. هرکس می‌خواهد نگاه و برداشت خود را بگوید. تمام اینها را مورخ باید بخواند و بعد قضاوت کند.

کسی که کار شفاهی می‌کند نباید به قدرت تکیه کند. ما باید به سمت زوایایی برویم که مغفول مانده  است. شما حساب کنید وقتی قرار است واقعه بزرگی مثل جنگ را روایت کنیم کسی به شهید سیدمرتضی آوینی نگفته بود، خودشان به‌طور خودجوش یک تیمی تشکیل و از یک محور گزارش دادند. اگر تعداد این تیم‌ها بیشتر بود، داده‌ها هم بیشتر بود. در خاطرات انقلاب هم تعداد افراد زیاد و روایت‌ها زیاد است. اگر ما به سمت جمع روایی یا روایت‌های جمعی برویم روایت‌های خلاف واقع، راحت‌تر مشخص می‌شوند. راه صیانت از تاریخ شفاهی این است که بدون گرایش به قدرت کار کنیم. این به این معنی نیست که ما نسبت به جمهوری اسلامی خنثی باشیم، اصلاً این‌طوری نیست.»

تغییر عقیده راوی‌ها نسبت به رفتار خود

وی با اشاره به حوزه بانوان فعال در انقلاب اسلامی گفت: «در حوزه زنان، با خانم‌هایی که مصاحبه کردیم، عمدتاً مذهبی و متدین هستند. یکی از خانم‌ها گفت، وقتی می‌گوییم از خاطرات‌تان بگویید یکی از آنها می‌گفت، من حاضر نیستم آنها را بازگو کنم. وقتی امروز به گذشته نگاه می‌کنم همه کارهای گذشته‌ام را خلاف شرع می‌بینم. مثلاً من، یک دختر مسلمان جوان، چطور با یک جوان انقلابی مجاهد قرار گذاشتم؟ این بدآموزی دارد. درست است من باید مبارزه می‌کردم، ولی نباید از کارها را انجام می‌دادم.»

میردار در پایان گفت: «ما باید به دوستانی که قرار است در آینده به تاریخ شفاهی بپردازند، کمک کنیم این مسائل را رفع کنیم. مسائل حقوقی بین راوی و افراد و موسسات را حل کنیم. وقتی افراد باشند می‌توانند به قراردادها پای‌بند نباشند؛ ولی وقتی نهاد مدنی خاصی باشد، در واقع این‌طور نیست و وابستگی به قدرت هم ندارید. الان از تاریخ شفاهی گرته‌برداری سیاسی برای انتخابات و منافع سیاسی خود را دنبال می‌کنند. اگر مراقبت نکینم در قالب تاریخ شفاهی کار سیاسی می‌کنند و انگیزه راوی‌ها را برای نگفتن چند برابر می‌کنند.»

محدودیت در جمع‌گرایی

حجت‌الاسلام سعید فخرزاده در پاسخ به بحث روایت جمعی از سوی مرتضی میردار تصریح کرد: «ما در مصاحبه‌ها هم مونولوگ داشته‌ایم و هم مصاحبه جمعی. وقتی مصاحبه جمعی باشد، محدودیت بیشتر است. برای من بارها پیش آمده دو نفر را برای گفت‌وگو دعوت کردم؛ از دیدن هم خیلی ابراز خوشحالی کردند، اما به محض اینکه یکی از آنها به دلیلی از جمع خارج شده آن یکی گفته چرا او را دعوت کردی؟ در حوزه جنگ هم از این موارد، زیاد داشتیم. فرماندهان را جمع می‌کردیم تا راجع به یک واقعه، همهة نظرات‌شان را بگویند. قبلاً هم با اینها مصاحبه فردی گرفته شده بود، ولی آخر به نتیجه نمی‌رسیدیم و کار به دعوا می‌کشید. می‌خواهم بگویم مصاحبه جمعی هم مشکلات خودش را دارد. شاید در مورد انقلاب این حرف مصداق داشته باشد، اما در حوزه جنگ به خیلی از موارد پرداخته شده است.»

در مرحله توصیف هستیم

محسن کاظمی، سخنران دیگر نشست «بررسی وضعیت تاریخ شفاهی در داخل کشور» بود. وی در ابتدای بحث خود اظهار داشت: «تاریخ‌نگاری‌ای که از سوی تاریخ شفاهی به جامعه تزریق می‌شود در مرحله توصیف است و به مرحله تبیین و تفسیر نرسیده است. ما همچنان در مرحله ثبت و گردآوری داده‌ها و اطلاعات هستیم که بخشی از کوه یخی است که بیرون زده است. بعضی از این اطلاعات، به دلیل جنبه‌های محرمانه بیرون نمی‌آیند و به دلیل اینکه تاریخ شفاهی همچنان زنده است و امکان اینکه ما به آن بپردازیم، هست. از بعضی از سوژه‌ها باید پنجاه سال بگذرد تا حرف بزنیم. کتاب خاطرات جواد منصوری را منتشر کردم؛ بعد از 10 سال، 15 سال و20 سال دیدم اسناد جدیدی منتشر شده و اطلاعات جدیدی آزاد شده که لازم به تجدید نظر است و این کار را کردم. انقلاب هم یک پدیده اجتماعی و سیاسی است که در تمام زیرساخت‌های یک جامعه اتفاق می‌افتد. انقلاب ما هم همین طور است و شعارهایی داشت: استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی.»

نسبت تاریخ شفاهی و انقلاب

این نویسنده و پژوهشگر تاریخ اظهار داشت: «پدیده بزرگی به اسم جنگ، باعث به وجود آمدن تاریخ شفاهی بود. جنگ جهانی دوم در سال 1945 تمام شده بود و گروه‌هایی در آمریکا می‌خواستند خاطرات را جمع کنند. در دانشگاه کلمبیا و البته بعضی‌ها می‌گویند دوسال بعد در دانشگاه شیکاگو عمیق‌تر به این کار پرداخته شد.

در کشور ما تاریخ شفاهی با موضوع جنگ پیش آمد. تاریخ شفاهی جنگ را چه کسانی انجام دادند؟ بخشی از آرشیوهای آنها را در سپاه دیدم. بیش از 20 هزار ساعت بود. شهید همت و شهید باقری چه کسانی بودند و چطور به فرماندهی رسیدند؟ اینها پشتوانه انقلابی دارند و به این بخش پرداخته نشده بود و شخصیت آنها در هاله‌ای از ابهام بود. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی به صورت عملی این‌طور رقم خورد و افرادی مثل آقای فخرزاده و زین‌العابدینی به این کار پرداختند. به صورت کلی ما باید از تشکیلات آقای عبدالمجید معادیخواه یاد کنیم که شروع به انتشار مجله و بیان خاطرات افراد صاحبِ خاطره کردند. البته بر کارشان نقدهایی وجود دارد که وارد آن نمی‌شوم.

هیچ کدام از ما، نه ما (حوزه هنری) و نه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، عنوان تاریخ شفاهی نداشتیم. خود انگیخته بودیم. با سلیقه خودمان جلو رفتیم و تحت عنوان واحد خاطره‌یابی فعالیت می‌کردیم. واحدهای دیگر مثل موسسه تاریخ معاصر رشد کردند. موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی هم بود. این نهادها رشد کردند تا رسیدیم به موسسه جهادی صهبا که افراد گمنامی بودند و کار بزرگ خمینی‌شهر را انجام دادند.  

در واقع انقلاب و جنگ، دو بالی هستند که تاریخ شفاهی را ارتقا داده‌اند. دنیا هم همین وضع را داشته است. در دهه پنجاه میلادی، غیر از سربازها و کهنه‌سربازهایی که از جنگ برگشتند، بقیه پروژه‌ها را با نخبه‌ها و بزرگان شروع می‌کنند. یعنی اینها نسل اول هستند. در دهه‌های شصت و هفتاد میلادی که نحله‌های جدید شکل می‌گیرند، وارد حوزه‌های دیگر می‌شوند و هرکدام تاریخ شفاهی را به سمت اهداف خود می‌برد. ما هم در دهه‌های بعد وارد حوزه‌های دیگر می‌شویم و الان هم سعی می کنیم خاطرات مردمی را هم دنبال کنیم.»

وی به بخش خصوصی اشاره کرد و افزود: «کار آقای هاشم اکبریان کاملاً در بخش خصوصی می‌گنجد. بخش خصوصی کار کرده و این‌طور نیست که اصلاً فعال نباشد؛ در خیلی از حوزه‌ها وارد شده، ولی چون هزینه‌بر است، در بعضی حوزه‌ها شکست می‌خورَد. همچنان که خیلی وقت‌ها ما جلوتر از خیلی‌ها می‌افتیم. خیلی از کارهایی که ما انجام می‌دهیم، بخش خصوصی جرأت نمی‌کند منتشر کند. مثل خاطرات حجت‌الاسلام ناطق نوری و محسن رفیق‌دوست. لازم است از طریق آموزش و تعریف پروژه‌ها از آنها حمایت کنیم.»

کاظمی ادامه داد: «تاریخ شفاهی مطمح نظر خیلی‌هاست. طبیعی است که قدرتمندان هم به سمت آن تمایل پیدا کنند. اوایل به راوی‌ها اصرار می‌کردیم خاطرات‌شان را ضبط کنیم، اما حالا که برکات و مزایای تاریخ شفاهی مشخص شده، آنها اصرار دارند ما به سراغ‌شان برویم.

نظامی که بر روی یک ایدئولوژی شکل گرفته باید خودش را تعریف کند: من که هستم؟ از کجا آمده‌ام؟ هدف من چیست؟ آرمان‌هایم چیست؟ تاریخ شفاهی می‌تواند یک ابزار معرفتی برای ما باشد. در وضعیتی که تمام دنیا به آن هجمه وارد می‌کنند باید الویت‌بندی کند و بر آن اساس حرکت کند.»

محسن کاظمی در پایان گفت: «مشکل ما این است کمیته برنامه‌ریزی نداریم. با انبوهی از اطلاعات روبه‌رو هستیم و تشخیص صحت و سقم اینها خیلی سخت است. به نظر من باید یک شورا و یک اندیشکده‌ای شکل بگیرد و بخواهد این موارد را برنامه‌ریزی کند. وضعیت خاصی داریم. فرض کنید یک رزمنده حزب‌الله لبنان که از جنگ با داعش با سوریه برگشته و در جمع مدافعان حرم بوده، می‌تواند همه اطلاعاتش را بگوید یا منتشر کند؟ باید بگوید ولی نمی‌شود همه را منتشر کرد. باید بدانیم در چه موقعیتی ایستاده‌ایم. ضبط بر ثبت مقدم است. باید برنامه‌ریزی کنیم. باید تاریخ شفاهی را آکادمیک کنیم و به درون دانشگاه‌ها ببریم. همچنین تاریخ شفاهی را به اداره‌ها ببریم. اخیراً شنیده‌ام آقای روحانید ستور داده‌اند به وزیر ارشاد که در هر اداره یک تاریخ شفاهی شکل بگیرد. همچنین سازمان‌ها و نهادهایی که در این حوزه کار می‌کنند، باید تجربه‌های‌شان را مورد تبادل قرار بدهند.»

گفتمان‌های خاطره و تاریخ شفاهی

داوود ضامنی، آخرین سخنران این جلسه بود و گفت: «در بررسی برنامه‌ها و تولیدهایی که در سال‌های اخیر در حوزه هنری به صورت تاریخ شفاهی یا محصولاتی از جنس تاریخ شفاهی داشته‌ایم، دیده‌ایم مخاطراتی وجود دارد که از چشم برنامه‌ریزان و تولید کنندگان مغفول مانده است. ما در این حوزه با مسئله‌ها و چالش‌های جدی روبه‌رو هستیم که مایل نیستیم در جلسه‌های رسمی درمورد آن حرف بزنیم. باید به موضوع‌هایی که آقای یاحسینی مطرح کردند فکر کرد.»

وی گفت: «اگر از پشت عینک توماس کوهِن و از رویکرد گفتمان‌شناسی به تاریخ شفاهی نگاه کنیم به نظر می‌رسد بُن‌مایه تاریخ شفاهی خاطره است و چهار گفتمان نسبت به مقوله خاطره وجود دارد.

گفتمان اول خاطره را به مثابه متن ادبی مورد خوانش قرار داده است. این گفتمان، در قبل از انقلاب بیشتر نمود داشته و در آثار شعرا و نویسندگان شاهد هستیم که جنبه ذوقی این آثار بیشتر مدنظر بوده است. گفتمان دوم، خاطره به مثابه تاریخ شفاهی است. شاید با شروع انقلاب و دفاع مقدس تبدیل به جریان می‌شود و در این جریان تولیداتی داریم که می‌توانیم آنها را نقد و بررسی کنیم و نویسندگان و حوزه‌های فکری مختلف یا محصولاتی که تولید شده‌اند را متعلق به این جریان بدانیم. به نظرم خیلی زود است از مکتب یا دکترین در تاریخ شفاهی ایران صحبت کنیم. نمی‌توانیم مجموعه تجربیات زیسته افرادی که در حوزه تاریخ شفاهی کار کردند را به عنوان نظریه یا دکترین واحد بیان کنیم. این تلاش‌های نظری با یک بحران خیلی جدی به‌نام بحران معرفت‌شناسی روبه‌رو هستند. امروز ما با مسئله‌ای روبه‌رو هستیم و اینکه در واقع به نوعی دال مرکزی ما در تاریخ شفاهی چیست؟ دال مرکزی ما در واقع این است که امر حقیقت در این آثار گم شده است. حقیقت به تعبیر آن فیلسوف اتریشی مانند جامی است که از آسمان به زمین افتاده و هر تکه‌ای از آن در اختیار مجموعه‌، نهاد یا فردی است و هیچ موسسه‌ای نمی‌تواند ادعا کند همه حقیقت را در اختیار دارد.»

وی ادامه داد: «گفتمان سومی که در حوزه خاطره، کمتر به آن توجه شده، کارکردهایی است که خاطره از منظر درمانی داشته است. اگر به آثار آنسن و اشتراوس نگاهی داشته باشیم، بین کسانی که رویکردهای کیفی را در بیمارستان‌ها شروع کردند، می‌توانیم شواهد زیادی را ببینیم که موضوع تاریخ شفاهی به مثابه یک روش و متد برای ورود به دنیای ناشناخته بیماران و کسانی مهم تلقی می‌شود که شاید با مطالعات کمّی، خیلی پرده از مسائل آنها نمی‌شود برداشت. در مورد این موضوع  می‌شود گفت تجربه غرب در این حوزه خیلی ارزشمند است. تعداد کمی از این آثار به ترجمه فارسی درآمده است، اما اتفاقهای زیادی در حوزه متدولوژی در غرب رخ داده که خوب است این آثار به فارسی هم ترجمه شود.

گفتمان چهارم، تاریخ شفاهی از منظر مطالعات فرهنگی است. به نظر من، ما با سوپرمارکتی از تاریخ شفاهی در جامعه روبه‌رو هستیم. آن اصطلاحی که گفته می‌شود تاریخ شفاهی امروز تبدیل به یک صنعت فرهنگی شده، ادعای گزافی نیست. امروز حتی سازمان‌ها یا افراد علاقه‌مند هستند از منظر صنعت فرهنگی به موضوع تاریخ شفاهی نگاه کنند. اتفاقی که کمتر درمورد آن بحث شده است. نیازهای مصرف‌کنندگان خاطرات با نیازهای تولیدکنندگان خاطرات متفاوت است. در این بخش می‌شود به نحوه مواجهه غرب و ما با تاریخ شفاهی اشاره کرد. اگر به سینمای غرب و آمریکا نگاه کنید، می‌بینید پرفروش‌ترین فیلم‌هایی که بین سال‌های 2001 تا 2012 تولید و اکران شدند، اصل و مرکز آنها خاطره است. معنی‌اش این است که ما به ادغام هنرها با یکدیگر نگاه کنیم. موضوع تاریخ وقتی با زبان سینما درآمیخته می‌شود، بسیار کاربردی‌تر از کتاب یا متن مکتوب برای جامعه می‌شود. یعنی برای سال‌ها یا دهه‌های آینده به این فکر کنیم که اینها چطور توسط مخاطبان مورد اقبال قرار می‌گیرند و به موضوع‌ها و مضمون‌هایی هم بپردازند که مخاطب خود را داشته باشند. باید مقداری از متن‌محوری فاصله گرفته و نگاه پلی‌ژنتیک یا چندرسانه‌ای به موضوع تاریخ شفاهی در میان باشد.»

چالش‌های جدی آینده تاریخ شفاهی

ضامنی در پایان به بیان چندین چالش جدی که آینده تاریخ شفاهی را تهدید می‌کنند، پرداخت و گفت: «چالش اول تحریف است؛ برخی از آثار با تحریف روبه‌رو هستند و ما معیار درستی برای سنجش و تفکیک درست از غلط در تاریخ شفاهی نداریم. شاید بر سر برخی از معیارها اختلاف باشد. تحریف تاریخ یک ملت از تحریف واژه‌ها آغاز می‌شود. معنای برخی از واژه‌ها در تاریخ شفاهی تحریف می‌شوند. بین معنای امروز آنها با معنای 30 سال قبل فاصله وجود دارد.

چالش دوم تحجر است. اگر بخواهم تاریخ شفاهی را از منظر انقلاب نگاه کنم، یک دیدگاه معتقد است انقلاب اسلامی پدیده اجتماعی و سیاسی بود که در بهمن 1357 رخ داد و تمام شد که این دیدگاه مکانیکی است. ولی دیدگاه دیگر می‌گوید انقلاب زنده و پویاست و دائم نو به نو می‌شود. بنابراین باید تحولات انقلاب را متناسب با زمانه پیگیری کنیم. اینکه بعضی از آثار یا گفتار در دهه 60 اگر گفته می‌شد، مجال انتشار آن نبود، اما امروز مجال انتشار آن وجود دارد، ناشی از همین موضوع است که اقتضائات زمان در تاریخ شفاهی مدخلیت دارد.

چالش سوم کتمان حقیقت و واقعیت و چالش چهارم سیاست‌زدگی است. تاریخ شفاهی به شدت با خوانش‌های سیاسی آمیخته شده است. ما تاریخ شفاهی را از منظر فرهنگی بررسی نکردیم و انقلاب اسلامی را از منظر فرهنگی کمتر بررسی کردیم. اینکه چرا سراغ جمع‌آوری خاطرات کسانی که به عنوان رانده‌شده‌های اجتماع هستند، نرفتیم، دلالت بر چرخش فرهنگی دارد و اساساً این سوال برای کسی مطرح است که می‌خواهد تاریخ شفاهی را از منظر مطالعات فرهنگی ببیند. اما بخش عمده‌ای از آثاری که در قالب تاریخ شفاهی در سال‌های گذشته منتشر شده، از منظر تاریخ سیاسی مطرح شده‌اند و تاریخ فرهنگی را در بر نمی‌گیرند.

چالش پنجم، بی‌توجهی نویسنده‌ها به چالش‌های عمیق و پهن‌دامنه است. اگر به اصالت روش‌شناسی در امر تاریخ  بی‌توجه باشیم، در نهایت بعد از سی، چهل سال با آثاری روبه‌رو هستیم که به لحاظ روایی و علمی، بسیار مخدوش هستند و نمی‌توانند تاثیر لازم را بر محافل علمی، جامعه و حتی برای نسل‌های آینده داشته باشند. چالش ششم، بی‌اعتنایی به تحولات جهانی است. نویسنده  تاریخ شفاهی نمی‌تواند خوانشی را که از خوانش موضوع‌ها و افراد در سال 1395 دارد، فارغ از تحولات و اقتضائات جامعه جهانی و تحولات محیط بین‌المللی ایران ببیند. آنها متغیرهایی هستند که قطعاً بر نوع روایت و نوع نگارش تاریخ تاثیر دارند. اینها چالش‌هایی هستند که اگر درباره آنها گفت‌وگو نکنیم، نه مخاطب خیلی از تاریخ شفاهی استقبال می‌کند و نه کار، علمی خواهد بود.»

در حاشیه نشست «بررسی وضعیت تاریخ شفاهی در داخل کشور» نمایشگاهی از کتاب‌های تولید شده در حوزه تاریخ شفاهی نیز برای بازدید علاقه‌مندان و شرکت‌کنندگان در نشست برپا شده بود. 



 
تعداد بازدید: 7989


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.