درباره زمینه‌های مطالعاتی و حرفه‌ای یک فن‌دوست

اهمیت ِورودِ تاریخ شفاهی به عصر دیجیتال

استیون سیلاف[1]
ترجمه: سهیلا حیدری

01 شهریور 1395


امروز به برنامه مدون همیشگی‌مان مجموعه‌های جاری یا روایت‌های دست اول تاریخ شفاهی بر می‌گردیم؛ ‌امروز می‌شنویم چگونه استیون سیلاف به دنیای آشفته تاریخ شفاهی وارد شد و چگونه فن‌دوستی[2] او باعث شد علاقه‌اش به تاریخ شفاهی زیاد شود. برای اینکه حرف‌های‌تان را با ما در میان بگذارید،‌ با اندرو شیفر[3]،‌ هماهنگ‌کننده رسانه اجتماعیِ ما تماس بگیرید.

استیون سیلاف، در موسسه تاریخ شفاهی دانشگاه بِیلور، در سال 2014 ویراستارِ ارشد و مدیر مجموعه شد. فارغ‌التحصیلِ دوره ارشد مطالعات موزه از دانشگاه بِیلور است. به عنوان دستیار از سال 2011 تا 2013 در موسسه تاریخ شفاهی دانشگاه بِیلور کار خود را شروع کرد و بر روی طرح‌های مختلف و ‌بنیاد چندرسانه‌ای کار کرد؛ برای مثال برای نیکی‌های بزرگ: بشردوستی در واکو، پروژه تاریخ شفاهی ناجیان تگزاس در کمیسیون نسل‌کشی و همه‌سوزی تگزاس[4]، جنگ به واکو می‌آید[5]، نمایشگاه دیجیتالی جنگ جهانی اول[6]. استیون طرح زنجیره‌ای تاریخ شفاهی در موزه دکتر پپر و مجتمع موزه می‌بورن[7] را هدایت کرده است.

ارزش تاریخ‌های نهادی و استفاده از تاریخ شفاهی در عصر دیجیتال، زمینه‌های مطالعاتی و حرفه‌ای استیون به شمار می‌آید،‌ و تحقیقاتش شامل مطالعات موزه‌شناختی موسسه تگزاس و تلفیق و استفاده از نرم‌افزار برخط همسان‌ساز فراداده‌های تاریخ شفاهیِ دانشگاه کنتاکی در دانشگاه بِیلور است. او هم‌اکنون در هیئت مدیره مرکز نمایشگاهی تاریخ منطقه‌ای تگزاس[8] انجام وظیفه می‌کند و عضو هیئت مدیره انجمن تاریخ شفاهی تگزاس[9] است. به علاوه خزانه‌دار فعلی انجمن موزه در واکو[10]، مشاور فنی و مدیر مسئول شبکه برخط تاریخ شفاهی[11] و عضو کارگروه فراداده در انجمن تاریخ شفاهی[12] است.

 

چون این داستان درباره شروع کارِ من در حوزه تاریخ شفاهی است،‌ بهتر است در ابتدا اعتراف کوچکی کنم. گرچه من با مدرک کارشناسی از دانشگاه بِیلور در رشته تاریخ فارغ‌التحصیل شده‌ام، ‌اما تا قبل از تابستان 2011،‌ یک ترم قبل از اینکه پروژه فارغ‌التحصیلی‌ام را در برنامه مطالعات موزه شروع کنم،‌ با تاریخ شفاهی به صورت کلی و بویژه کارهای درخشان و تحولاتِ موسسه تاریخ شفاهی دانشگاه بِیلور آشنا نبودم.

سال‌ها از زمانی که در آن کلاس‌های درس بودم گذشته بود و به دنبال راهی می‌گشتم تا دوباره به این مسیر بازگردم،‌ که رئیس کرسی تاریخ به من پیشنهاد کرد در سمینار استفان اسلون[13] در رشته تاریخ شفاهی در موسسه تاریخ شفاهی بِیلور شرکت کنم. خوشبختانه استفان در اتاق کارش در آن طرف خیابان بود و بعد از صحبتی کوتاه تصمیم گرفتم برای سمینار ثبت نام کنم.

ما فقط سه نفر بودیم که در این سمینار شرکت می‌کردیم،‌ من و دو خانم جوان که تحصیلات متوسطه‌شان را تمام کرده بودند. تقریباً از همان ابتدای شروعِ دوره در رشته تاریخ شفاهی، ویژگی‌هایی دیدم مشابه با همان‌هایی که در مطالعات موزه مرا به خود جذب کرده بود، ‌به عبارت دیگر یک ماهیت بین رشته‌ای که مورخان جوان و مشتاق را بیشتر از اینکه به خواندن و تحقیق سوق دهد به «انجام» و «خلق» تشویق می‌کند. از آنجا که من کاملاً یک فن‌دوست[14] به شمار می‌آیم، اهمیت ِورودِ تاریخ شفاهی به عصر دیجیتال توجه مرا جلب کرد (همیشه در میان جمع دوستانِ برنامه‌نویسم،‌ خودم را نمونه یک شخص طرفدار مسائل بشردوستانه می‌دانستم).

حدوداً یک ماه از ورودم به سمینار گذشته بود که استفان دستیاری در موسسه‌ای را به من پیشنهاد داد که روی چندین طرح که کمک هزینه به آنها تعلق گرفته بود،‌ کار می‌کردند؛ سمتی که در تمام طول دوره برنامه مطالعات موزه، عهده‌دار آن بودم. برای من خیلی هیجان داشت مطلبی که در کلاس درس یاد می‌گرفتم را با کارم در موسسه و علاقه‌ام به موزه تلفیق کنم. برای طرح سمینارم، مصاحبه‌هایی درباره تأسیس موزه دکتر پپر انجام دادم. (بله،‌ ما یک موزه دکتر پپر[15] داریم،‌ و شما باید دفعه‌ بعد که در واکو[16] هستید، از آن بازدید کنید). در این میان برای طرحی که یک بنیاد محلی آن را تأمین مالی کرده بود، وبگاهی راه‌اندزی کردم با عنوان «برای نیکی‌های بزرگ: بشردوستی در واکو

جالب است بدانید از زمانی که دسترسی به مطالب در طول این پنج سالی که من مشغول طرح‌های تاریخ شفاهی بودم، برخط شد، چقدر همه چیز تغییر کرده است. از زمانی که صفحات «بشردوستی در واکو» را در وبگاه موسسه راه‌اندازی کرده‌ام،‌ با خودم فکر می‌کنم امروزه ابزارهای دیجیتالی متعددی برای مورخان شفاهی که می‌خواهند کارهایشان را به اشتراک بگذارند وجود دارد و اگر قرار بود امروز این وبگاه را می‌ساختم،‌ چقدر متفاوت‌تر آن را می‌ساختم. همسان‌ساز فراداده‌های تاریخ شفاهیِ در مرکز لوئیز ب. نان دانشگاه کنتاکی[17] یکی از ابزارهایی بود که باعث شد من به تاریخ شفاهی علاقه‌مند شوم و آن زمانی بود که به عنوان یک فارغ‌التحصیل توانستم آزمون بتا[18] را روی این ابزار انجام دهم. تطبیق نسخه‌ها (نوشته‌ها) با تحقیقات در سیستم همسان‌ساز فراداده‌های تاریخ شفاهی، کار هیجان‌انگیزی بود که به صورت یک جلسه پرسش و پاسخ در همایش سالانه انجمن تاریخ شفاهی آمریکا ارایه کردم. در این همایش بود که سردبیری و دستیاری بخش رسانه اجتماعی ِمجله تاریخ شفاهی[19] را به عهده گرفتم و سرآغازی شد برای ارتباط با دوستانی خوب در این مجله که منجر به انتشار چندین نقد و بررسی و فِرِسته[20] در صفحات برخط شد.

هنگامی که مدرک کارشناسی ارشدم را گرفتم می‌دانستم که در طول زندگی‌ام بیشتر به تاریخ شفاهی تمایل داشته‌ام تا موزه‌ها. موضوع تحقیق من تأسیس موزه دانشگاه بود که این طرح با مرکز مطالعات موزه و موسسه تاریخ شفاهی دانشگاه بِیلور به صورت مشترک انجام شد. خوشبختانه فقط یک ماه بعد از فارغ‌التحصیلی‌ام، یک سمَت دائمی در موسسه برایم مهیا شد و نقشی جدید در تحقیق تاریخ دانشگاه را شروع کردم. در تمام این مدت خودم را غرق بررسی دوران حیات تاریخ شفاهی در فضای دیجیتال کردم و به هر چه که می‌توانستم درباره کارها و طرح‌های در حال انجامِ موسسه پی ببرم، پی بردم، بویژه به طرح‌های دیجیتالی شده جدید و نوپا. وقتی که مشاورم الینور مِیز[21] اعلام کرد که در پاییز 2013 به زودی بازنشسته خواهد شد، فوراً فهمیدم که این فرصتی عالی برای من خواهد بود، که انصافاً بیشتر به نفعِ مدیریت مجموعه و کلکسیون شد. خوشبختانه بِیلور موافقت کرد و من به عنوان ویراستار ارشد و مدیر مجموعه تاریخ شفاهی دانشگاه بِیلور در بهار 2014 کار خود را شروع کردم.

حقیقتاً نمی‌توانم دوره‌ای هیجان‌انگیزتر از امروز برای یک مورخ شفاهی تصور کنم، دوره‌ای که شما ارزش اطلاعاتی که عصر دیجیتال ما را قادر به کشف و بازکشف آنها می‌کند را درک می‌کنید. واقعاً از اینکه می‌توانم از استعدادم در بخش تاریخ شفاهی دانشگاه بِیلور استفاده کنم و کمکی کنم تا مجموعه‌هایمان را به دنیا عرضه کنیم، بسیار خشنودم و بی‌صبرانه منتظرم تا موجی از اطلاعات و نوآوری‌ها در حرفه ما در سال‌های آتی به دست آید.

 

 


[1] Steven Sielaff

[2] technophilia

[3] Andrew Shaffer, ohreview@gmail.com

[4] Texas Holocaust and Genocide Commission's Texas Liberators Oral History Project

[5] War Comes to Waco

[6] A WWI digital exhibit

[7] Mayborn Museum Complex

[8] Heart of Texas Regional History Fair

[9] Board of Directors for the Texas Oral History Association (TOHA)

[10] Museum Association of Waco (MAW)

[11] H-OralHist listserv

[12] Oral History Association's Metadata Task Force

[13] Stephen Sloan

[14] technophile

[15] Dr Pepper museum

[16] Waco

[17] University of Kentucky Louie B. Nunn Center

[18] دومین مرحله آزمایش کارایی یک نرم افزار پیش از آنکه به بازار ارایه شود. م.

[19] Oral History Review (OHR)

[20] post

[21] Elinor Maze



 
تعداد بازدید: 4587


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 118

بعد از شهید شدن آن پاسدار، ما به طرف نیروهای شما آمدیم ولی در همین راه میدان مین قرار داشت که فرمانده گروهان؛ سرگرد عبدالوهاب و فرمانده گردان سرهنگ ستاد علی اسماعیل عواد روی مین رفتند و به همراه چند نفر دیگر کشته شدند. به هر زحمت و مشقتی بود خودمان را به نیروهای شما رساندیم. فرمانده دسته ما ستوان بدری و معاون فرمانده گردان سرگرد عبدالکریم حمادی زنده ماندند و همراه ما اسیر شدند. در موضع شما نیروهای زیادی از شما دیدم همه ادوات و تانکهای آنها سالم بود.