کشفیات و غفلت‌ها(1)

تأمل عمیق در سنت سندی و تحول نگاه نظری در تاریخ شفاهی

نویسنده: لیندا شاپس
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی

05 اسفند 1394


لئوپولد فون رانکه

چکیده: طبق نگاهی که از مقبولیت عمومی نیز برخوردار است، مسیر تاریخ شفاهی از درکِ وجهِ سندیِ مصاحبه آغاز می‌شود و به سمت درکِ وجهِ متنی آن حرکت می‌کند. من در مقاله  حاضر نگاه مذکور را مورد بررسی مجدد قرار می‌دهم. به عقیده من، حرکت از سند به متن، بر خلاف تصور عموم، حرکتی خطی و اصطلاحاً شسته و ‌رفته نیست و رویکردهای موجود به سند و متن با محدودیت‌هایی مواجه هستند، مخصوصاً رویکردی که مؤکداً بر استفاده از نظریه و حتی استفاده نادرست از آن تأکید می‌کند. محدودیت‌های یادشده را در اینجا بیان خواهم کرد. پیشنهاد من در پایان مقاله این است که سند و متن را با هم تلفیق نماییم تا، از این طریق، تفاسیر جدیدی از گذشته به دست بیاید؛ یادآور می‌شوم که من طرفدار ارزش عمومی یا مدنی[1] تاریخ شفاهی هستم.[2]

کلیدواژه‌ها: تاریخ‌نگاری، متدولوژی تاریخ شفاهی، نظریه تاریخ شفاهی، تاریخ عمومی

----------------------------------------------------------------------------------------------

 

پاییز سال 1974 برای انجام تکالیف دانشگاهی‌ام در رشته مطالعات آمریکایی، با یکی از پیشتازان تاریخ شفاهی به نام خانم مارتا راس (Martha Ross) آشنا شدم و در دوره آموزش تاریخ شفاهی او در دانشگاه مریلند ثبت نام کردم. ثبت نام همان و سیر و سلوک من در عالَم تاریخ شفاهی نیز همان. من هم مانند خیلی‌‌های دیگر به دلایل شخصی، اجتماعی و اندیشه‌ای مجذوب این پدیده شده بودم. مثلاً از خانواده مهاجر خودم اطلاعات روشنی نداشتم و به کمک تاریخ شفاهی می‌توانستم به زوایای پنهان و نامکشوف گذشته آنها راه یابم؛ صدای مردم عادی آمریکا در اسناد و سوابق جمعی گذشته جایی نداشته است و من با توسل به تاریخ شفاهی می‌توانستم صدای آنها را زنده نموده و به این مجموعه بیفزایم. پروژه مذکور با تاریخ اجتماعی جدید که آن زمان در عرصه حرفه تاریخی ظهور کرده و حاکم شده بود، به خوبی کنار می‌آمدند و اندیشیدم که ابزاری است برای روشنگری و طبیعتاً تغییر؛ درست مانند همان تجربیاتی که مدتی پیش در جنبش فعال و خروشان آزادیخواهی زنان کسب کرده بودم.

●‌ خوب است با یک سری معیار که می‌گوید چه چیزی تاریخ شفاهی است و چه چیزی نیست، به سراغ مصاحبه‌ها نرویم

از آن روز تاکنون، تاریخ شفاهی با زندگی من عجین شده است؛ سال‌ها به عنوان مصاحبه‌گر، مشاور پروژه، ارزیاب متقاضیان بورسیه (grant reviewer) و افزون بر دوازده سال نیز مصحح سلسله ‌مطالعات تاریخ شفاهی انتشارات بین‌المللی پالگرِیو مک‌میلان مشغول به کار بوده‌ام. آثاری در این زمینه منتشر ساخته‌ام و از تشکیل کارگاه‌های دو ساعته گرفته تا دوره‌های آموزشی در دانشگاه‌ها، معلومات و تجربیات خود را به دیگران آموخته‌ام. با وجودی که درک من از تاریخ شفاهی طی سال‌ها به بلوغ رسیده، اما انگیزه‌ای که مرا به دامن تاریخ شفاهی انداخت همچنان در وجودم نفس می‌کشد: به عقیده من، تاریخ شفاهی ابزاری است که با قدرت استثنایی‌اش محتوا، فرایند و مخاطبان را برای تاریخ به میزان قابل توجهی مردمی‌تر می‌کند. و درک و شناخت گذشته یعنی چگونگی حرکت ما از مقطع گذشته به سمت زمان حاضر، از نگاه من همچون نوشدارویی برای بسیاری از ابعاد مغفول زندگی معاصر و گاهی نیز منبع الهام‌بخش ترسیم آینده‌ای انسانی‌تر و آکنده از عدالت و حتی ابزاری برای به فعلیت رساندن آن آرزوهاست. به عبارت دیگر، تاریخ در نوع شفاهی و غیر شفاهی‌اش موضوع مهمی در جهان به شمار می‌آید. تأملات من از همین خاستگاه سیراب می‌شوند.

●‌ رویکرد محتاطانه‌تری را نسبت به مرحله آرشیو تاریخ شفاهی در پیش بگیریم، ببینیم آیا مصاحبه‌مان ارزش گرفتن و ذخیره کردن دارد

حرف آخرم در این مقدمه: شاید مطالبی که در مقاله حاضر می‌نویسم مطالبی انتقادی تفسیر شوند، ولی قاطعانه می‌گویم که برای رویه تاریخ شفاهی احترام عمیقی قائلم و بسیاری از همکارانم در این رشته را به دیده تحسین می‌نگرم.

***

مصاحبه در واقع سندی آرشیوی است که اطلاعات بیشتری را به سوابق و پرونده‌های تاریخی می‌افزاید و لاجرم مستلزم بررسی و ارزیابی است تا صحت و سقم و دقت آن اطلاعات مسجل شوند. حرکت مورخ شفاهی از مبدأ درک مصاحبه آغاز می‌شود و به سمت درک آن مرحله‌ای پیش می‌رود که مصاحبه به یک برساخته روایی تبدیل شده است. این برساخته طبیعتاً دغدغه‌هایی را در زمینه خاطره، ذهنیت و هویت موجب می‌شود که نیازمند تفسیر و تبیین هستند. ما به چنین حرکتی نوعاً مسیر فکری تاریخ شفاهی می‌گوییم. به بیان دیگر، ما از نگاه سندی به تاریخ شفاهی به سمت نگاه متنی حرکت می‌کنیم.[3] توصیف من از این حرکت مسلماً توصیف مُهملی نیست، اما باید بدانید که اندیشه ما درباره تاریخ شفاهی از مسیر هموار و شسته‌رفته‌ای به تکامل نرسیده است: نخستین مورخان تاریخ شفاهی از پیچیدگی‌های متنی این رشته غافل نبودند و بخش اعظم آثار اخیر در حوزه تاریخ شفاهی همچنان آثاری آرشیوی و الحاقی هستند.

●‌ عنوان تاریخ شفاهی تنها زمانی برازنده مصاحبه است که از مرحله ضبط، پیاده‌سازی و ویرایش عبور کرده در آرشیو، کتابخانه یا سایر خزانه‌ها قابل دسترس باشد

مثلاً به زندگینامه ویروس‌شناسی به نام تام ریوِرز (Tom Rivers) نوشته شائول بِنیسون (Saul Benison) توجه کنید. این اثر در سال 1967 با عنوان «غور و تفکر در عالَم علم و پزشکی»[4] بر اساس مصاحبه‌های بِنیسون با ریوِرز در اوایل دهه 1960 به چاپ رسید. بِنیسون قطعاً تابع دیدگاه رایج آن زمان به تاریخ شفاهی یعنی دیدگاه سندی بود و حتی گزاره معروف لئوپولد فون رانکه[5] را که گفته بود «تاریخ بدون سند اصلاً وجود ندارد» در مقدمه کتابش نقل می‌کند. وی حتی تأکید می‌کند که «خاطرات (memoir) برآمده از فرایند تاریخ شفاهی در واقع نوع تازه‌ای از سند تاریخی محسوب می‌شوند.» و می‌افزاید: «هر چند خلق این خاطرات به دست کسی بوده که در رویدادهای گذشته حضور و مشارکت داشته است، اما از نقش مورخ/مصاحبه‌گر نیز در آفرینش چنین دستاوردی نباید غافل شد زیرا این اوست که تعیین می‌کند کدام مسائل و روابط تاریخی باید مورد بررسی قرار گیرند.» در اینجا می‌بینیم که ماهیت گفت‌وگومحور[6] تاریخ شفاهی بسیار پیش از آنکه به دیدگاهی رایج و متداول تبدیل شود، مورد شناسایی و تأیید قرار می‌گیرد. بِنیسون از تاریخ شفاهی با لفظ «آفریده مشترک»[7] یاد می‌کند.[8]

●‌ قرار دادن مصاحبه‌های تاریخ شفاهی روی اینترنت، چه توجیه دیگری به جز علاقه مردم به انتشار وسیع شواهد و مدارک مستند دارد؟

 

همچنین به آثار آرشیویستی به نام ویلیام ماس (William Moss) توجه کنید که در دهه 1970 سیستماتیک‌ترین روش تقویم ارزش سندی تاریخ شفاهی در آن زمان را طراحی کرد و به جریان انداخت. شکی نیست که روش او مبتنی بر پارادایم اثبات‌گرایانه آثار تحقیقاتی تاریخی معاصر بوده است، پارادایمی که توصیه می‌کرد «اسناد و سوابق مختلف با یکدیگر مقایسه و محک زده شوند، ارزش نسبی سند یا شواهد مشخص شود، ساختارهای نظری شکل بگیرند... و فرضیه‌های جدید مورد آزمایش قرار گیرند.» مع‌ذلک، وی متذکر می‌شود که «از یادآمده‌های راوی می‌توان فهمید چه چیزی از نظر مردم به اندازه‌ای مهم تلقی می‌شده که گذشته آن را به یاد بیاورند و نقل کنند.» و «یادآمده‌های مردم حتی پراشتباه یا منحرف‌کننده هم که باشند، در همان اشتباهات‌شان هم می‌توانند به انسان بینش و شناخت بدهند.» و «هر چند مصاحبه‌گر بخواهد کارش را عینی و بی سر و صدا به سرانجام برسانَد... ایفای نقش او غالباً به نحوی است که هم لحن و ماهیت سند تولیدی و هم جوهره محتوای آن را تعیین می‌کند.»[9] ماس در این مسیر مسائلی را درباره خاطره و بیناذهنیت [میان صاحب خاطره و مورخ شفاهی] پیش‌بینی کرد که از آن زمان تا به امروز فضای فکریِ حاکم بر ماهیت تاریخ شفاهی را شکل داده است. در حاشیه ماندن آن مسائل بدین معنا نیست که مورخان شفاهی در اوایل ظهور این پدیده دچار اندیشه‌های ساده‌لوحانه‌ای بودند، بلکه پارادایم عینیت‌گرا قدرتمندانه بر فضای تحقیقات تاریخی سایه انداخته بود و همین پارادایم بود که مورخان شفاهی را وادار می‌ساخت برای شیوه بدیع و خلاف روال معمول خود در آن دوران مشروعیت دست و پا کنند.

●‌ خاطرات برآمده از فرایند تاریخ شفاهی در واقع نوع تازه‌ای از سند تاریخی محسوب می‌شوند

از آن گذشته، استمرار علاقه دانشجویان، محققان، افراد و مؤسسات به ضبط مصاحبه‌هایی با سوژه‌های بسیار متنوع، دال بر تداوم توجه به ارزش سندیِ تاریخ شفاهی است. با مراجعه به سایت تاریخ شفاهی H-Oralhist مرتباً با پروژه‌های جدید، در دست اجرا، یا تمام‌شده آشنا می‌شویم. قرار دادن مصاحبه‌های تاریخ شفاهی روی اینترنت، حتی بدون تفسیر و بدون مجوز، چه توجیه دیگری به جز علاقه مردم به انتشار وسیع شواهد و مدارک مستند دارد؟ یا پرهیز عموم علاقمندان این حوزه از حاشیه‌نویسی مصاحبه‌های آرشیوی برای تبیین فعل و انفعالات خاطره با تمام خطاها و ذهنیت‌هایش که در مصاحبه‌ها برملا می‌شوند؟ آثاری که اخیراً در حوزه تاریخ شفاهی منتشر شده‌اند، با وجود تفاوت‌های نظری‌شان، به جای طرح سؤالات معرفت‌شناختی‌تر درباره ماهیت دانش حاصل‌شده، همچنان از نقش مهم مصاحبه‌ها و نگاه عمیق‌شان به واقعیت‌‌های اجتماعی، استفاده فراوانی می‌برند. آثار مذکور فاقد تفسیر نیستند و در واقع، از دانش جدیدِ برگرفته از گزارش‌های اول‌شخص مرتباً بهره می‌گیرند تا دیدگاه‌های حاکم درباره موضوع جاری را تصحیح نمایند و دیدگاه‌های جدیدی درباره آن عرضه کنند. از مجموعِ 34 کتابی که انتشارات بین‌المللی پالگرِیو مک‌میلان از سال 2003 تا 2013 منتشر ساخته است، چیزی کمتر از سه‌چهارم آنها به طور کامل با تکیه بر نگاه سندی تهیه و تنظیم شده‌اند. آثار مذکور در وهله اول گزارشِ «رویدادها» هستند، و اهمیت وقایع گذشته را نه در چارچوب متدولوژیکی بلکه از لحاظ تاریخی مورد بررسی و ارزیابی قرار می‌دهند. ضمن آنکه، هر چند عوامل متعددی در محبوبیت یک کتاب دخالت دارند، اما کتاب‌هایی از این دست کتاب‌هایی هستند که خواننده زیادی را به خود جذب می‌کنند: دانشجویان و عموم خوانندگان در کیفیت روایی مصاحبه‌ها، که افق‌های تجربی جدیدی را به روی آنان می‌گشایند، درگیر می‌شوند؛ خوانندگانی که موضوع مصاحبه یا کتاب را تا حدودی مشابهِ تجربه‌های شخصی خود می‌یابند، از آشنا شدن با تجربه‌های افرادی همچون خودشان، که با زبان ادب و احترام انعکاس یافته است، لذت می‌برند و از آن استقبال می‌کنند.

●‌ مصاحبه در واقع سندی آرشیوی است که اطلاعات بیشتری را به سوابق و پرونده‌های تاریخی می‌افزاید

شاید بپرسید «خب که چی؟». حالا مسیر حرکت از سند به متن، و از اثبات‌گرایی[10] به پسانوگرایی،[11] بر خلاف تصور ما، مسیری خطی و مستقیم نباشد، این مطلب چه دردی را از ما دوا می‌کند؟ چنین علم و اطلاعی، علاوه بر تصحیح تصور ما از تاریخِ تاریخ شفاهی، روایت مترقیانه از دستاورد ما را به چالش می‌کشد، شاید ما را متواضع‌تر کند، و چه بسا اعتمادمان را به داستان‌هایی که ضبط می‌کنیم به همان شکلی که هستند یعنی داستانِ «بِما هُوَ» داستان بیفزاید. به اعتقاد مورخی به نام جوآن سَنگستر، کار و فعالیت در حوزه تاریخ شفاهی با تکیه بر «نگاه رو به جلو و رو به بالا مانع تشخیص عمق آثار پیشین یا محدودیت‌های نوشتار کنونی می‌شود.» با کنار گذاشتن «نگاه رو به جلو و رو به بالا»، چارچوبی برای ارزیابی لحظه حال در تاریخ شفاهی به وجود می‌آید که به ما امکان می‌دهد متوجه دستاوردها و چیزهایی که طی سال‌ها از دست داده‌ایم، بشویم و چه بسا برای درک مصاحبه، از رویکردی کمک بگیریم که به قول خانم سَنگستر «کشفیات و غفلت‌های آثار گذشته» را با هم تلفیق نماید.[12]

***

نخست، فهم تاریخ شفاهی با تکیه بر رویکرد سندی[13] را توضیح می‌دهم؛ رویکردی که خاستگاهش استفاده از تاریخ شفاهی در اواسط قرن بیستم به عنوان یک رویه آرشیوی بوده است، یعنی به نیت ضبط مصاحبه‌ها و بایگانی آنها برای استفاده پژوهشگران آینده. رویکرد فوق صرفاً جنبه حرفه‌ای یا کاربردی نداشته است. همان‌طور که قبلاً نیز گفتم، این رویکرد در واقع نگاه رایج به پژوهش‌های تاریخی در آن دوران بوده و از اهمیتی معرفت‌شناختی برخوردار است. از گذشته تا به امروز، اعتقاد بر این بوده است که بازسازی دقیق «رویدادهای گذشته» با تحقیقات و بررسی‌های دقیق و بی‌طرفانه اسناد و سوابق موجود را رویه تاریخ می‌گویند. لذا تاریخ شفاهی اساساً عامل غنی‌کننده و استحکام‌بخش اسناد و سوابق موجود تلقی می‌شده و منبعی مانند سایر منابع به حساب می‌آمده است که می‌شد آن را با منابع دیگر تلفیق نمود و گزارش‌ها و روایت‌های تاریخی را کامل‌تر کرد. این اخلاق یا ضرورت آرشیوی همچنان در تعیین حدود و ثغور و ضوابط این رشته دخالت دارد. چنانچه دونالد ریچی در کتاب معروفش به نام «انجام تاریخ شفاهی» می‌گوید: «عنوان تاریخ شفاهی تنها زمانی برازنده مصاحبه است که از مرحله ضبط صوتی و تصویری، پیاده‌سازی و ویرایش عبور کرده در آرشیو، کتابخانه، یا سایر خزانه‌ها قابل دسترس بوده، یا با دقتی کلمه به کلمه برای انتشار آماده شده باشد. قابلیت دسترسی یک اثر یا مصاحبه طبیعتاً از ملزومات تاریخ شفاهی است که آن را مستعدِ تحقیق و بررسی توسط عموم، ارائه تفسیرهای نو و متفاوت، و تعیین صحت و سقم محتوای آن می‌سازد.»[14]

●‌ حرکت مورخ شفاهی از مبدأ درک مصاحبه آغاز می‌شود و به سمت درک آن مرحله‌ای پیش می‌رود که مصاحبه به یک برساخته روایی تبدیل شده است

تجمع و انباشت داده‌ها بدین شکل برای ما مزایای فراوانی به همراه داشته است؛ مزایایی مانند صدها هزار یا شاید هم میلیون‌ها مصاحبه که زندگی حرفه‌ای افراد مشهوری همچون لیندون جانسون، رئیس‌جمهوری آمریکا، و دِزموند توتو، اسقف آفریقای جنوبی، و افرادی بی‌نام و نشان همچون کارگران کارخانه فولاد در جنوب آمریکا و فعالان کارگری در انگلستان، بازماندگان فاجعه شیمیایی شهر بوپال هند و نسل‌کشی‌های سایر مناطق دنیا را به طور مستند در اختیار ما می‌گذارَد. ما به کمک تاریخ شفاهی توانسته‌ایم درباره ساز و کار قدرت، مقاومت در برابر زورگویان و همچنین زندگی روزمره مردم دنیا در شرایط متفاوت، دانش و معلومات تازه‌ای به دست آوریم. طی چند دهه گذشته، ذخیره جمعیِ دانش ما به برکت تلاش‌های مورخان شفاهی شاهد افزایش خیره‌کننده‌ای بوده است.

مع‌ذلک، یکی از حقایق ناخوشایند حرفه ما شمار مصاحبه‌هایی است که در حاشیه می‌مانند. سهولت دسترسی به دستگاه‌های ضبط صوت و تصویر و افزایش علاقه به کار مستندسازی انفرادی موجب تشدید مسئله فوق شده است. می‌دانم که این اسناد و شواهدِ تکه‌پاره برای محققان، خالی از ارزش نیست، و چه بسا گوهرهای گرانبهایی از هر مصاحبه قابل استخراج باشد، اما آیا صِرفِ اخلاق آرشیوی را می‌توان بهانه «ذخیره همه چیز» گرفت و منابع و سرمایه‌ها را در این راه بر باد داد؟ نگرانی من از این بابت است که ما در صورت افتادن در این ورطه، از کیفیت و مستدل بودن (دلالت‌‌مندی) کار غافل شویم. پیشنهاد من این است که رویکرد محتاطانه‌تری را نسبت به مرحله آرشیو تاریخ شفاهی در پیش بگیریم، ببینیم آیا مصاحبه‌مان ارزش گرفتن و ذخیره کردن دارد، و به جای صرفاً گردآوری و ذخیره محصول‌مان، آن را عاقلانه و سنجیده دست‌چین کنیم. مثلاً، شاید لازم باشد پیش از آغاز به کار یک پروژه تاریخ شفاهی، ابتدا بررسی کنیم که آیا مصاحبه‌هایی که درباره موضوعی خاص قبلاً صورت گرفته و اکنون در آرشیومان موجود هستند، نیازِ امروز را برطرف می‌سازند یا واقعاً باید مصاحبه دیگری در همین زمینه انجام شود؟ یا لازم باشد به جای کلید کردن روی کَمیّت مصاحبه‌ها، بر عمق یک واقعه تمرکز کنیم، مثلاً به جای انجام چند مصاحبه کوتاه با راویان متعدد، تنها با یک راویِ واحد مصاحبه کنیم؛ یا از مصاحبه‌های غافلگیرانه‌ای که فاقدِ حداقلِ استانداردها هستند، چشم بپوشیم؛ یا هر گاه می‌خواهیم مصاحبه‌های‌مان را در شبکه اینترنت قرار دهیم بهتر است ابتدا آنها را ممیزی[15] کنیم، یعنی مصاحبه‌های منتخب (بهترین‌ها) یا بهترین گزیده‌های هر مصاحبه را به دست اینترنت بسپاریم؛ و ارزیابی خود از کلیت کیفیت مجموعه مصاحبه‌ها را نیز به اطلاع کاربر برسانیم. در مورد نکته آخر به همه همکارانم در حوزه تاریخ شفاهی توصیه می‌کنم که به ارزشیابی مجموعه مصاحبه‌ها توجه بیشتری مبذول دارند. مثلاً، این کار با تلفیق ارزشیابی سیستماتیک‌تر پروژه‌ها در چند مقطع چرخه گردآوری داده‌ها (نه صرفاً در مرحله آخر) و با مرور مجدد مجموعه‌های تکمیل‌شده و انتشاریافته در نشریات‌مان امکان‌پذیر است.

●‌ تاریخ شفاهی ابزاری است که با قدرت استثنایی‌اش محتوا، فرایند و مخاطبان را برای تاریخ به میزان قابل توجهی مردمی‌تر می‌کند

یکی دیگر از کارهایی که اخلاق آرشیویِ مُلهم از سنت سندی انجام می‌دهد، حذف تصنعی مصاحبه‌های آرشیو نشده است که به عقیده من با توجه به عمق، پیچیدگیِ متدولوژیکی و حساسیت‌های اخلاقی‌شان، این گونه مصاحبه‌ها نیز تاریخ شفاهی محسوب می‌شوند. بارها در گردهمایی‌های مورخان شفاهی از زبان آنها شنیده‌ام که فلان مصاحبه را به علت تعلل مصاحبه‌گر در آرشیو کردنش، از جرگه «تاریخ شفاهی» خارج می‌دانند. مواردی داشته‌ایم که مصاحبه‌گر عمداً مصاحبه‌هایش را نزد خود نگه داشته است و گاهی موضوع و محتوای مصاحبه از چنان حساسیتی برخوردار بوده که سپردن آن حتی به بهترین آرشیوها نیز از بیم برملا شدن اسرار خطرناک، به مصلحت نبوده است؛ مواردی هم پیش آمده که هیچ آرشیوی به مصاحبه‌های ارائه‌شده علاقه‌ای نداشته، یا مصاحبه‌گرِ آن مصاحبه‌ها خزانه مناسبی را نمی‌شناخته است. ضمن آنکه، بعضی از سنت‌های اندیشه‌ای اساساً آرشیو کردن را الزامی نمی‌دانسته‌اند؛ چه بسا مالکیت رسمی در یک محیط آرشیوی برخلافِ فرهنگ مصاحبه‌شونده باشد؛ و بدترین سناریو نیز این است که یک پژوهشگر بنا بر تصمیمات هیأت بازبینی سازمان خود مجبور شود مصاحبه‌هایش را پس از اتمام پروژه از بین ببرد، زیرا قوانین تنگ‌نظرانه دولتیِ ناظر بر تحقیق در مورد افراد و شخصیت‌ها چنین حکمی را الزامی کرده است. اجازه دهید رک و پوست‌کنده بگویم: به هیچ وجه توصیه نمی‌کنم که آثارمان را آرشیو نکنیم، و به کسانی که حال و حوصله این کار را ندارند اکیداً توصیه می‌کنم محصول زحمات‌شان را به آرشیو بسپرند. خوب است با یک سری معیار که می‌گوید چه چیزی تاریخ شفاهی است و چه چیزی نیست، به سراغ مصاحبه‌ها نرویم، زیرا بدین ترتیب ارتباط‌مان با آثار معتبری که به هر دلیلی در قلمرو آرشیو وارد نشده، قطع می‌شود و از آنها بی‌اطلاع می‌مانیم.[16]

 

ادامه دارد...

 

[1]-civic value

[2]- مقاله حاضر برگرفته از سخنان ایرادشده در همایش «تاریخ شفاهی: مفاهیم، شیوه‌ها، و سیر پژوهشی در بافت جهان عرب» است که با حمایت مرکز تحقیقات و خط‌مشی‌‌شناسی عربی- شعبه لبنان در بیروت به تاریخ 14 فوریه 2014- برگزار و در صورت‌جلسه همایش نیز افزوده شده است. نگاه کنید به:

 Linda Shpoes, "Six Decades of Oral History: Reflections and Continuing Issues," in Oral History Concepts, Methods, and Fields of Research in the Arab Space, Book 1: Methods and Tools (Beirut: Arab Center for Research and Policy Studies, 2015), chapter 1.

 از مساعدت‌های خانم کاترین ناستروم در آماده‌سازی این سخنرانی برای انتشار تشکر می‌کنم.

[3]-For a useful discussion of this document to text trajectory, see Ronald J. Grele, "Reflections on the Practice of Oral History: Retrieving What We Can from an Earlier Critique," Suomen Antopologi 4 (2007): 11-23.

[4]-Reflections on a Life in Medicine and Science

[5]-Leopold von Ranke-

زاده ۲۱ دسامبر ۱۷۹۵ - درگذشته ۲۳ می۱۸۸۶، تاریخ‌نگار اهل آلمان بود که به عنوان یکی از برجسته‌ترین بنیانگذاران تاریخ‌نگاری مدرن شناخته می‌شود. وی استانداردهایی برای تاریخ‌نویسی معاصر بنیان گذارد و بیشتر بر تاریخ سیاسی و تاریخ دیپلماتیک تمرکز داشت. رانکه در شهر ویهه به دنیا آمد. آموزش او کمی در منزل و کمی در موسسه شولپفورتا صورت گرفت. سال‌های اول زندگی او با عشق به یونان باستان، زبان لاتین و کلیسای لوتری پیوند خورد. رانکه در سال ۱۸۱۴ وارد دانشگاه لایپزیگ شد. او برای انتشار اولین کتابش در سال ۱۸۲۴ با عنوان تاریخ مردمان لاتین و آلمانی‌تبار از ۱۴۹۴ تا ۱۵۱۴ به میزان زیادی از انواع وسیعی از منابع استفاده کرد که در آن زمان معمول نبود. این منابع شامل خاطرات، نامه‌های شخصی و رسمی، اسناد دولتی، احکام  سیاسی، و روایات شاهدان عینی می‌شدند. به این معنا او به سمت فیلولوژی (زبان‌شناسی تاریخی) روی آورد ولی بر اسناد زمینی تاکید کرد تا متون عهد قدیم و بیگانه. به دنبال موفقیت کتاب فوق‌الذکر، به رانکه سِمَتی در دانشگاه برلین داده شد. وی در دانشگاه عمیقاً درگیر مباحثاتی شد که بین طرفداران پروفسور فردریک کارل -که بر روی انواع مختلف دوره‌های زمانی متفاوت تاریخ تاکید می‌کرد- و طرفداران فیلسوف معروف هگل که به تاریخ به چشم یک داستان پایان‌ناپذیر جهانی می‌نگریست، درمی‌گرفت. رانکه از دیدگاه اول پشتیبانی می‌نمود و نظرگاه هگلی را تحت عنوان رهیافتی «همه‌کاره» مورد انتقاد قرار می‌داد. عصاره روش رانکه این بود که باور نداشت نظریه‌های عمومی بتوانند در پهنه زمان و مکان حکمفرمایی کنند. بلکه درباره زمان می‌بایست بر اساس منابع اولیه نظر داد. او می‌گفت: «دریافت من از ایده‌های پیشرو این است که آنها گرایش‌های غالب هر سده هستند. این گرایش‌ها اما فقط قابل توصیف هستند؛ نه اینکه قابل خلاصه‌سازی در یک مفهوم باشند.» رانکه با فلسفه تاریخ مخالف بود، خصوصاً آن گونه که توسط هگل به کار گرفته می‌شد. او مدعی بود که هگل نقش انسان‌ها در تاریخ را با تکیه بر یک ایده یا یک کلمه که محدود به یک مفهوم است نادیده می‌انگارد. این عدم تاکید بر نظریه‌های متحدکننده، سبب شد برخی او را به تجربه‌گرایی بدون تفکر متهم کنند. در سده نوزدهم میلادی، کار رانکه بسیار مشهور شده بود و نظریات او درباره کاربرد تاریخ تدریجاً، نظریه غالب تاریخ‌شناسی غرب شد. با این‌ حال او در معاصران خود منتقدینی همچون کارل مارکس داشت. روش رانکه هنوز هم در کاربرد تاریخ تاثیرگذار به حساب می‌آید ولی طیف وسیع‌تر نظریات او در باب تاریخ‌شناسی و تجربه‌گرایی منسوخ شده‌اند. به عنوان مثال در اواسط قرن بیستم E. H. Carr در انتقاد از رانکه بیان نمود که کار مورخ صرفاً گزارش رخدادها نیست، بلکه او باید از میان منابع به دستچین کردن نیز بپردازد.

[6]-dialogic

[7]-mutual creation

[8]-Saul Benison, Introduction to Tom Rivers: Reflections on a Life in Medicine and Science: An Oral History Memoir, prepared by Benison (Cambridge: The M.I.T. Press, 1967), ix-x, cvi.

[9]-William Moss, "Oral History: An Appreciation," in Oral History: An Interdisciplinary Anthology, ed. David K. Dunaway and Willa K. Baum (Nashville, TN: American Association for State and Local History, 1984), 91, 93, 97. The essay first appeared in American Archivist 40 (October 1977): 429-39.

[10]-positivism

[11]-post-modernism

[12]-Joan Sangster, "Politics and Praxis in Canadian Working-Class Oral History," in Oral History Off the Record: Toward an Ethnography of Practice, ed. Anna Sheftel and Stacey Zembrzycki (New York: Palgrave Macmillan, 2013), 59-75. Quoted material on pp. 60 and 70.

[13]-documentary approach

[14]-Donald A. Ritchie, Doing Oral History: A Practical Guide, 2nd ed. (New York: Oxford University Press, 2003), 24.

[15]-triage

[16]-سردبیران مجله نقد تاریخ شفاهی می‌پرسند: «اگر چنین مصاحبه‌هایی حتی در همان شکل «خام»شان آرشیو نشوند، ما چگونه به آنها دسترسی پیدا کنیم؟ مسلماً این آثار «به محض درخواست پدیدآورنده» در اختیار متقاضیان قرار می‌گیرد، این همان چیزی است که توصیه می‌‌کنم صراحتاً در آثار منتشرشده یعنی آثاری که از مصاحبه‌های آرشیو نشده استفاده برده‌اند، قید شود. اما متذکر می‌شوم که طرح چنین پرسشی ناشی از سنت سندی مورخان شفاهی و غیر شفاهی است و لذا پیشنهاد می‌کنم دایره تفکرمان را از مرزهای این سنت فراتر ببریم، زیرا «دسترسی» به مصاحبه طبق روال چنین سنتی از طریق انتشار آثاری است که مصاحبه‌‌ها را با هم ادغام و ترکیب می‌کنند و مصاحبه خام در اختیار نمی‌گذارند. البته، با همین کار نیز به این سؤال می‌رسیم: «چه نوع مصاحبه‌ای را می‌توان تاریخ شفاهی نام نهاد، و چه مصاحبه‌ای واجد شرایط و معیارهای تاریخ شفاهی نیست؟»



 
تعداد بازدید: 7092


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.