توکومانازو و فعالان آن ـ 1969 تا 1972 (3)

خاطرات متناقض؛ اظهارات فردی و خاطرات جمعی

روبن ایسیدورو کوتلر
Ruben Isidoro Kotler
مترجم: صدف عابدی

10 آبان 1394


«توکومان در آتش»[1] یا به دنبال هویت

با بحران سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که به وجود آمد، آنچه رخ می‌دهد این است که اقشاری که مستقیماً از تصمیمات مختلف رژیم آسیب دیده بودند، گزینه مخالفت علنی با دولت در خیابان‌ها را انتخاب کردند. بدین ترتیب، با بسته شدن کانال‌های اعتراض سنتی، سیاست ویژگی‌های جدیدی به خود می‌بیند. خشونت به عنوان سرچشمه اعتراضات سیاسی، راهی است که اقشار مردمی برای مخالفت با دولت پیش می‌گیرند؛ دولتی که، به نوبه خود، مجبور است برای سرکوب کردن این اعتراض‌ها بازهم از خشونت استفاده کند.

 

میتوان این طور فکر کرد که در توکومان مانند باقی قسمت‌های کشور یک جریان هویت‌یابی در میان اقشار متوسط شهری و طبقه کارگر اتفاق می‌افتد که به آن‌ها اجازه می‌دهد از مرحله تئوری به مرحله عمل برسند. در نتیجه بزرگ‌نمایی نخواهد بود اگر بگوییم که مردم بین سال‌های 1968 تا 1975 در یک روند پیش‌انقلابی درگیر بودند که به همان نسبت نیروهای رژیم نیز مجبور بودند با خشونت هر اعتراض، شورش یا قیام را سرکوب کنند تا بتوانند سیاست‌ها و برنامه‌های ذکر شده را در جامعه پیاده کنند. به این صورت، در برخی استان‌های کشور نوعی از قیام به وسیله دو قشر مختلف به وجود آمد و بعد همین دو قشر به رهبران و نقش اول‌های مبارزات آن سال‌ها تبدیل شدند. هم جنبش‌های دانشجویی و هم طبقه کارگری در درجات مختلف و در هر موقعیت و زمانی در آن روند پیش انقلابی شرکت کردند.

 

در مورد توکومان به طور قطع می‌توان سه دوره مبارزات را از بقیه متمایز کرد. در مصاحبه‌های انجام شده با اعضای جنبش‌های کارگری و دانشجویی توکومان می‌شود دید که از یک "توکومانازو سه گانه" صحبت می‌شود.[2] از یک دورنمای جهانی می‌توان از سه دوره برجسته در قالب یک جنبش صحبت کرد. اولین دوره مبارزاتی است که در سال 1969 انجام شد که شامل درگیری‌های شهری و روستایی بود و از نظر وقایع تاریخ نگاری با جنبش کوردوبازو در ماه مه 1969 مطابقت می‌کند. دومین دوره توکومانازوی کلاسیک در نوامبر 1970 است که دوران اوج درگیری و خشونت بین مردم و نیروهای رژیم نام دارد. سومین دوره جنبشی است که به نام کینتازو، Quintazo، شناخته می‌شود و در ژوئن 1972 اتفاق افتاده است.[3]

 

 "...وقتی می‌گوییم توکومانازو در واقع از جمعیت‌ها و جنبش‌ها در مکان‌های مختلف حرف می‌زنیم. جنبش‌های سن میگل د توکومان[4]، جنبش کنسپسیون[5]، مونتروس[6]، آگیلارس[7]، و یا آلبردی[8] و غیره که همزمان باهم در این استان برپا شده بودند. پس نباید فقط از یک شهر یا از مرکز استان حرف زد. جالب خواهد بود اگر با مردمان این شهرها نیز مصاحبه شود تا همراهی و شرکت کسانی را در این جنبش ببینیم که هرگز مانند افراد شهرهای بزرگ معروف نشدند اما نقش بسیار مهمی داشتند..."[9]

 

در توکومان هر دوره‌ی جنبش مطابق با عمیق‌ترشدن اختلاف طبقاتی شکل می‌گرفت و کسانی که در آن درگیری‌ها شرکت می‌کردند اقشار حقوق بگیر و دانشجویان طبقه متوسط و متوسط رو به پایین بودند. درست است که بخشی از جمعیت مرکز استان نیز با اعتراضات خیابانی همراهی کردند اما صرفاً از حمایت پا فراتر نگذاشتند. در حقیقت، دانشجویان و کارگران بودند که در میدان جنگ با نیروهای رژیم که همه امکانات را در دست داشتند، قرار گرفتند. نمونه‌ای از این مورد را می‌توانیم در مصاحبه مربوط به آنخلا نسیف Ángela Nassif مشاهده کنیم که از چگونگی درگیری با پلیس در آن دوران حرف می‌زند:

 

 "در یک زمان، دقیق یادم نیست چه تاریخی بود، که پلیس کاملاً محدودیت‌ها را پشت سر گذاشته بود، مأمورین پلیس فدرال سر می‌رسند، مخصوصاً موتور سیکلتی‌ها، و کاملاً آماده اند تا با مبارزات خیابانی مقابله کنند و قدرت خود را به نمایش بگذارند و باعث وحشت ما بشوند. موتور سیکلت‌ها می‌آمدند و پشت آن‌ها ماشین دیگری که با شلنگ گاز و مواد دیگر می‌پاشید. در نتیجه ما به این فکر می‌کردیم که در مقابل آن‌ها چه کاری می‌توانیم انجام دهیم. در بالای جایی که امروز مجلس قدیم است، یک قرقره درست کردیم. آن‌ها با حالت تهدید می‌آمدند و ما که می‌دانستیم چه عکس‌العملی خواهند داشت، در یک گوشه عملیات برق آسایی انجام دادیم. از ارتفاع 20 متری، جایی که قرقره را نصب کرده بودیم، بمب و راکت پرتاب می‌کردیم و آن‌ها برای حمله بالا می‌آمدند. به ما دستور عقب‌نشینی دادند و ما بازهم آن‌ها را تهدید کردیم که بالا نیایند اما آن‌ها دستور داشتند و بالا آمدند. به جایی رسیدند که ما حساب کرده بودیم، در وسط سقف، و با آنچه پرتاب کردیم 10 موتور اول افتادند و هرج و مرجی به پا شد که البته کمی هم باعث خنده مردم شد."[10]

 

مسأله دومی که به نظر من لازم است به آن پرداخته شود، مسأله مربوط به تفکری است که در توکومان هم مثل باقی مناطق، یک روند پیش انقلابی را جلو می‌برد. درست است که بعضی از درگیری‌ها خودجوش بودند اما نباید این طور نتیجه گرفت که کل جنبش فاقد رهبری بود و به یک ایدئولوژی نیاز داشت.[11] در حقیقت، با اظهارات موجود در مصاحبه‌ها می‌توان تأیید کرد که این جنبش یک مبارزه انقلابی بوده است. از زمان شروع روند مبارزه، در 1968، در برخی محله‌های استان، تا شروع علنی و همگانی آن در مه 1969، همیشه در میان فعالان اجتماعی تفکرات تغییرات اجتماعی وجود داشته است. می‌توان نمونه‌های آشکاری از این مسأله را برشمرد؛ در گسترش اثر هنری "توکومان در آتش" یا در موعظه کشیش‌های جنبش جهان سومی و حتی در بیانیه‌های رهبران دانشجویی این تفکر کاملاً مشخص است.

 

در یک بافت گسترده‌ترمی‌توان گفت که مبارزات طبقاتی که در توکومان و باقی مناطق کشور به وجود آمد، تحت تاثیر جنبش‌های بین‌المللی مهم نیز بود. بعد از انقلاب کوبا، چگوارا به یک نماد تبدیل شد، سپس انقلاب 68 فرانسه و در آخر بیانیه‌های دانشجویی و کارگری در تمام قاره آمریکای جنوبی تأثیر خود را بر اعتراضات آرژانتین گذاشتند.

 

در این مرحله لازم می‌دانم به مسائلی که از سوی مارک هیلی Mark A. Healey مطرح شد، پاسخ بدهم. او این طور می‌گوید که: "مرکز موج مبارزات مه 1969، کارخانه‌های بسته شده شکر در توکومان نبوده است، بلکه کارخانه‌های کوردوبا بودند که موتور حقیقی اقتصاد دولت را می‌چرخاندند."[12] قبول داریم که به دلیل عظمت درگیری‌ها در کوردوبا و آثار و نتایج بعدی آن، کوردوبازو به نقطه اوج مبارزات آن سال‌ها تبدیل شد. اما نپذیرفتن توکومان به عنوان مرکز شروع موج مبارزه در واقع نوعی عدم آگاهی است. زیرا در این استان اعتراضات کارگری برای بسته شدن کارخانه‌ها و حبس گروگان‌گونه رؤسای آن‌ها در واقع پیش‌درآمد جریان مبارزات اجتماعی بوده است که با تظاهرات روزانه در مرکز شهر به اوج خود می‌رسد و در برخی موارد با خشونت سرکوب می‌شود. لازم است اشاره کنم که اهالی بلا ویستا[13] در ژانویه 1969 و اهالی ویا کینتروس[14] در آوریل 1969 برای مقابله با نیروهای رژیم به خیابان‌ها ریختند. در هر دو این موارد اتحاد و همبستگی حتی از سوی کشیشان پیرو تفکرات جهان سومی، که تأثیر زیادی بر روی جمعیت داخلی استان داشتند، توصیه می‌شد.

 

این مطلب در برخی از اظهارات نیز بیان می‌شود:

 

 "این مقاله کلی درباره اتفاقات 69 به ما اجازه می‌دهد که در دهه هفتاد گردشی بکنیم. در رابطه با جنبش کارگران برخی از کارگران کارخانه شکر سن خوزه می‌گویند که سعی می‌کردیم از بیرون در درگیری‌ها کمکی بکنیم. مثلاً در ویا کینتروس که به عنوان تماشاچی رفتیم تا از اولین شورش‌های بلا ویستا حمایت کنیم..."[15]

 

از سوی دیگر، با این نظر هیلی نیز مخالفم که فکر می‌کند موتور اعتراضات در توکومان را دانشجویان و دانش‌آموزان دبیرستانی روشن کردند و صحنه اصلی بیان مخالفت‌هایشان شهر سن میگل بوده است. صحیح است که مرکز مبارزات در مرکز استان بوده است اما مبارزات و درگیری‌هایی که در دیگر مناطق استان توکومان برپا شدند نیز دست کمی از آن نداشتند. مانند مواردی که در بالا اشاره شد مثل بلا ویستا، ویا کینتروس و تمامی مناطق دیگر استان.

 

اشتراک و همبستگی کارگران و دانشجویان تنها در اظهارات رهبران و اعضای جنبش دیده نمی‌شود بلکه در خاطرات نوشته شده آن زمان، چه ملی و چه محلی، و حتی در برخی از روزنامه‌ها و مجلات قدیمی نیز دیده می‌شود. در این راستا، کرنزل در مطالعات خود شرکت‌کنندگان در هر جنبش توکومانازو را ارزیابی کرده است و همچنین مشخص می‌کند که هر قشری در چه مرحله‌ای از این جنبش تأثیرگذارتر بودند و نقش پررنگ تری در پیشبرد آن داشتند. در سه مرحله‌ای که در جنبش توکومانازو ذکر شد و کرنزل نیز به آن معتقد است، کارگران در کنار دانشجویان هسته اصلی مبارزات را تشکیل می‌دهند و بیشترین حضور آن‌ها در نوامبر 1970 به چشم می‌خورد.[16]

 

در یک مطلب طولانی درباره قیام ویا کینتروس، که در مجله محلی پریمرا پلانا، Primera Plana، چاپ شد، اظهارات کارگران آن منطقه جنوبی استان فاش شد و مارتین دیپ، وکیل و مشاور حقوقی کارخانه شکر سن رامون بیان کرد که: "عملیات توکومان به این دلایل شکست خواهد خورد: دستمزد روزانه کم و حقوق ماهیانه زیر میزان قانونی، دیرکرد در پرداخت حقوق و محل‌های کار دور از شهر و آبادی."[17]

 

 

 

بخش نخست

بخش دوم

 

منبع:

Ruben Isidoro Kotler, “EL TUCUMANAZO, LOS TUCUMANAZOS 1969–1972. MEMORIAS ENFRENTADAS: ENTRE EL TESTIMONIO INDIVIDUAL Y LA MEMORIA COLECTIVA”, TESTIMONIOS AÑO 2 Nº 2 – INVIERNO 2011, ISSN 1852 4532, pp: 229-250

 

 

[1] Tucuman Arde

یک حرکت هنری و سیاسی در آرژانتین که توسط جمعی از هنرمندان در سال 1968 به وجود آمد (مترجم).

 

[2] برای مطالعه درباره جنبش‌هایی با عنوان آزو نگاه کنید به:

Beba Balvé y Beatriz Balvé (1989): “El ’69, Huelga política de masas”, Editorial Contrapunto, Buenos Aires, y

Bonavena, pablo y otros (1998): Orígenes y desarrollo de la guerra civil en la Argentina, 1966 – 1976. EUDEBA, Buenos Aires.

 

 

[3] در این مطلب به جزئیات هر دوره پرداخته نمی‌شود زیرا هدف نگارش این مقاله این نیست اما برای مطالعه بیشتر رجوع شود به:

Crenzel, Emilio (1997): “El Tucumanazo”. Universidad Nacional de Tucuman y Kotler, Rubén (2005): El Tucumanazo, los Tucumanazos (1969 – 1972), en Memoria del VII Encuentro Nacional y I Congreso Internacional de Historia Oral (en CD).

[4] San Miguel de Tucuman

مرکز استان توکومان در شمال آرژانتین (مترجم).

[5] Concepción

مهم ترین شهر توکومان بعد از سن میگل (مترجم).

[6] Monteros

از شهرهای استان توکومان واقع در 58 کیلومتری جنوب غرب مرکز استان (مترجم).

[7] Aguilares

از شهرهای جنوبی استان توکومان (مترجم).

[8] Villa Alberdi

[9] Carlos Zamorano

اظهارات کارلوس زامورانو، رهبر حزب کومونیست.

[10] مصاحبه با آنخلا نسیف، از رهبران حزب کومونیست انقلابی.

[11] این مسأله حتی در میان سربازان آن دوران نیز با تناقض همراه است. برخی اظهارات به وجود یک رهبری و برنامه ریزی متحد شک دارند و از نظر آن‌ها نبود این رهبری شخصیت انقلابی این جریان را از آن‌ها گرفت.

[12] James, Daniel, Op. Cit.

[13] Bella Vista

[14] Villa Quinteros

[15] Carlos Moya, PRT

مصاحبه با کارلوس مویا، رهبر سابق حزب انقلابی کارگران

[16] برای مطالعه بیشتر درباره شرکت‌کنندگان در جنبش توکومانازو رجوع شود به:

 Crenzel, Emilio: El Tucumanazo.

[17] Primera Plana, May 1969, No.333



 
تعداد بازدید: 4991


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»