تمدید مهلت ارسال چکیده مقالات دهمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی

سارا رشادی‌زاده

04 شهریور 1394


مدیر اجرایی دهمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی ایران گفت: در جلسه‌ای که به تازگی با دبیر علمی دهمین نشست تاریخ شفاهی برگزار شد، مقرر شد تا مهلت ارسال چکیده مقالات تا پایان شهریور ماه 1394 تمدید شود.

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، دکتر علی ططری، مدیر مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی و مدیر اجرایی دهمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی ایران، که با عنوان «تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی 57-1342» دی ماه امسال برگزار می‌شود، درباره آخرین اخبار دهمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی ایران با خبرنگار این سایت گفت‌وگو کرد.

وی گفت: مهم‌ترین خبری که  درباره این همایش می‌توان به پژوهشگران، نویسندگان و علاقه‌مندان به مبحث تاریخ شفاهی گفت، این است که طی جلسه‌ای که هفته گذشته با دکتر موسی حقانی، دبیر علمی دهمین نشست تاریخ شفاهی برگزار شد، مقرر شد تا مهلت ارسال چکیده مقالات تا پایان شهریور ماه 1394 تمدید شود.

ططری افزود: پیش از این و در فراخوان قبلی دهمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی و بنا بر آنچه در جلسه‌ هماهنگی همایش که در موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران برگزار شد، مقرر شده بود که مهلت ارسال چکیده مقالات تا پایان مردادماه سال جاری باشد.

مدیر اجرایی دهمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی تصریح کرد: لازم به ذکراست که فرصت ارسال نسخه اصلی مقالات، هنوز تغییر نکرده و آخرین مهلت ارسال آن، همچنان تا 15 آبان سال جاری است.

وی با اشاره به زمان برگزاری نشست ادامه داد: بنابر اعلام قبلی، این همایش در دی ماه سال جاری برگزار می‌شود.

ططری درباره نحوه ارسال چکیده و اصل مقالات گفت: در حال حاضر دبیرخانه دهمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی ایران در موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران مستقر است. ما در فراخوان‌های قبلی ایمیل (oh.10@iichs.org) و نشانی پستی دبیرخانه (تهران، الهیه، خیابان شهید فیاضی (فرشته)، نبش خیابان چناران شماره 15) را به اطلاع عموم رسانده‌ایم و همچنان علاقه‌مندان می‌توانند چکیده و اصل مقالات خود را از طریق تماس با موسسه و یا به نشانی آن ارسال کنند.



 
تعداد بازدید: 6289

دانلود فایل صوتی مصاحبه



نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97

یک ربع یا نیم ساعت به حمله نیروهای شما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، در سنگر نشسته بودیم. چند شب بود آماده‌باش کامل داده بودند و ما می‌ترسیدیم استراحت کنیم. شبها با ترس و دلهره زیادی صبح می‌شد. داخل سنگر مسلح نشسته بودیم و از ترس نمی‌توانستیم حرف بزنیم. گاهی چرت می‌زدیم،‌ گاهی یکدیگر را نگاه می‌کردیم، گاهی سرمان پایین بود و به حمله نیروهای شما فکر می‌کردیم و از خود می‌پرسیدیم «چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین زندگی است؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟