«نقدی بر تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق» و نگاهی دیگر به آن
محمد درودیان و علیرضا کمری
22 مرداد 1394
محمد درودیان و علیرضا کمری
از میان تازهترین نوشتههای محمد درودیان و علیرضا کمری، پژوهشگران بهنام و پیشکسوت جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دو یادداشت را برگزیدهایم که پیوند موضوعی دارند. نخستین یادداشت را محمد درودیان با عنوان «نقدی بر تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق» نوشته و علیرضا کمری درباره آن با عنوان «نگاهی دیگر به نقدی بر تاریخنگاری جنگ ایران و عراق» نوشته است.
نقدی بر تاریخنگاری جنگ ایران و عراق/ محمد درودیان
روش و چگونگی شناخت وقایع و مسائل تاریخی جنگ ایران و عراق، مهمترین پرسشی است که با طرح آن میتوان تاریخنگاری جنگ ایران و عراق را مورد نقد و بررسی قرار داد، به این معنا که؛ آیا با مطالعه متون تاریخنگاری جنگ ایران و عراق، میتوان به شناخت مناسبی از وقایع و مسائل جنگ دست یافت؟ پاسخ به پرسش یاد شده نیازمند نقد و بررسی رویکردها و روشهای تاریخنگاری جنگ است. نظر به اینکه نقطه عزیمت برای شناخت تاریخ، با مطالعه متون تاریخی صورت میگیرد که از سوی مورخین نگاشته شده است، اشاره به چگونگی شکلگیری تاریخنگاری جنگ از سوی ارتش و سپاه، جایگاه و موقعیت کنونی تاریخنگاری جنگ و در نتیجه شیوه تفکر درباره وقایع تاریخی جنگ ایران و عراق را تا اندازهای روشن میکند. یادداشت حاضر با توجه به سالگرد تاسیس تاریخنگاری جنگ در سپاه، در خرداد سال 1360، و مقایسه اجمالی آن با تاریخنگاری جنگ در ارتش، نوشته شده است.
1) تاریخنگاری وقایع تاریخی در حوزههای مختلف، به اعتبار نسبت آن با واقعیات، همواره مورد پرسش است. به این معنا که، آنچه به عنوان تاریخ گفته و نوشته میشود تا چه اندازه با واقعیات و حقایق تاریخی انطباق دارد؟ در پرسش یاد شده دو موضوع فرض گرفته شده است؛ نخست اینکه تاریخ در بردارنده واقعیات و حقایق عینی است. همچنین متون تاریخی و تاریخنگاری واقعه، به معنای انطباق با واقعیات و حقایق عینی است. مفروضات یاد شده که حاصل تاثیر فلسفه پوزیتیویستی( اثباتگرایی) در علوم تجربی، در حوزه تاریخنگاری است، هم اکنون به لحاظ نظری منسوخ شده است، ولی در ایران همچنان براساس این نظریه، تاریخ ورزی صورت میگیرد. برابر نظریههای جدید در فلسفه علم، معرفت شناسی وقایع تاریخی از طریق انطباق، به افسانه شبیه است. تاکید بر وجود حقیقت عینی در تاریخ و تلاش برای فهم و انطباق آن از طریق تاریخنگاری، هم اکنون با نظریه انقلابهای علمی از سوی توماس کوهن و سایر اندیشمندان در فلسفه علم، فروریخته است.
2) برابر نظریههای جدید معرفت شناسی، مورخ در تاریخنگاری واقعه، در زمان وقوع و پس از آن، همواره تابع نگرشها و روشهای خود قرار دارد. آنچه شکل میگیرد و تغییر میکند، در واقع رویکرد و روش مورخین است که در زمانهای مختلف، موجب تکوین و تغییر روایتها میشود. متون تاریخ و تاریخنگاری واقعه، به معنای انطباق متن با واقعه نیست. تاریخنگاری وقایع، همواره از زمان حال به گذشته صورت میگیرد. در این فرایند با تغییر در شرایط، رویکردها و روشها برای بازبینی و تکوین روایتهای جدید، فراهم میشود. پیوستگی و گسستها در تاریخنگاری، با وجود تراکم و انباشت «دادهها و تحلیلها»، در چارچوب رویکردها و روشهای جدید، صورت بندی میشود و سپس تغییر میکند.
3) هدف اولیه از تاریخنگاری جنگ در سپاه که در خرداد سال 1360 آغاز شد، مقابله با تحریف بود ، چنانکه هم اکنون نیز بر این هدف پا فشاری و اصرار میشود. مفهوم تحریف به عنوان هدف، با توجه به معنای آن، ناظر بر ملاحظات سیاسی است، زیرا فرض بر این است که «تحریف کنندهای» وجود دارد که، به دنبال تحریف «حادثه مهم تاریخی» است. در هسته مرکزی چنین برداشتی از مسئله تحریف و ضرورت تاریخنگاری برای مقابله با تحریف، ملاحظات سیاسی وجود داشت. در واقع فضای سیاسی پس از انقلاب و جنگ و مناقشات سیاسی در زمان بنیصدر، در شکل گیری این هدف نقش اساسی داشت. زیرا چنین تصور میشد، در درون مناقشات سیاسی در کشور، تاریخ جنگ در خطر تحریف قرار دارد. هدف گذاری یاد شده برای ثبت و ضبط وقایع سیاسی و نظامی جنگ در امتداد مواجهه سیاسی با بنیصدر به عنوان رئیسجمهوری و فرمانده کل قوا، همچنین عملکرد وی در جنگ انجام گرفت. به این اعتبار اگر شرایط سیاسی کشور به گونه دیگری بود، تاریخنگاری جنگ یا شکل نمیگرفت و یا اینکه اهداف دیگری برای آن تعیین میشد. توضیح یاد شده ناظر بر تاثیر مفهوم سیاسی تحریف در شکلگیری شالودههای تاریخنگاری جنگ است که در مشاهده، ثبت و ضبط و روایتهای اولیه از جنگ را شکل داده است.
4) رویکرد اولیه تاریخنگاری جنگ در ارتش، در زمان جنگ و پس از آن، با تمرکز بر نقش و عملکرد ارتش در جنگ، و تاکید بر وضعیت ارتش پس از پیروزی انقلاب، با هدف تبیین ناتوانی در بازدارندگی عراق در حمله و اشغال سرزمین، بیشتر سیاسی بود. برای ثبت تاریخی عملکرد ارتش در جنگ، ابتدا از دکتر رادمنش، استاد پیشین تاریخ در دانشگاه شهید بهشتی استفاده شد و نخستین ثمره این همکاری، نگارش گزارش عملیات ارتش در میمک بود. در واقع بحران هویتی در درون ارتش پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به همراه ابهام و نگرانی از نقش آینده ارتش در ساختار نظامی کشور، با توجه به تشکیل سپاه و گسترش آن، در شکل گیری رویکرد اولیه ارتش برای تاریخنگاری جنگ تاثیر اساسی داشت.
5) رویکرد سیاسی برای تاریخنگاری جنگ در ارتش و سپاه، گرچه بیشتر متاثر از شرایط برآمده از پیروزی انقلاب و مناقشات سیاسی در آستانه تجاوز عراق به ایران، همچنین نقش و موقعیت آنها بود، ولی تفاوت موقعیت و ساختار ارتش و سپاه، موجب تمایز رویکرد و روش ارتش و سپاه در تاریخنگاری جنگ شده است، چنانکه گرایش سیاسی- اجتماعی در سپاه موجب تمرکز بر دشمن در چارچوب انقلاب و بررسی همه جانبه مسائل و موضوعات جنگ شده است، در حالی که گرایش نظامی- هویتی در ارتش، بیشتر موجب تمرکز بر تهاجم نظامی دشمن، انجام عملیاتهای نظامی و نقش ارتش در جنگ شده است. البته در برخی آثار منتشر شده توسط ارتش اخیرا به مسائل سیاسی توجه شده و سپاه نیز بیش از گذشته عملیاتهای نظامی و نقش سپاه را مورد بررسی قرار می دهد.
6) محدود شدن اسناد و تاریخنگاری جنگ به نهادهای شرکت کننده در جنگ، در عین حالی که تا اندازهای طبیعی است، ولی در عمل مانع از پژوهشهای عمیق همراه با نقد خواهد شد. ملاحظه یاد شده یکی از مهمترین عوامل غلبه رویکرد تبلیغاتی و توجیهی به تجربه جنگ و دفاع ار آنچه انجام شده است، میباشد. معمولاً نهادهای نظامی به دلیل صبغه دفاعی و امنیتی جنگ و نقشی که داشتهاند، انتشار اسناد و نقد را برنمیتابند. همچنین مسائل اساسی جنگ حتی اگر طرح و مورد پژوهش عمیق قرار بگیرد، منتشر نخواهد شد. شالوده اصلی تاریخنگاری جنگ در نیروهای نظامی و در آثاری که منتشر میشود، بیشتر انباشتی از دادهها، با طرح مناقشات سیاسی و یا درباره نقش و عملکرد سازمانی است. در صورت نقد و بررسی تاریخنگاری جنگ، این امکان فراهم خواهد شد تا با نگاه از بیرون به جنگ و تاریخنگاری آن، ضرورتهای ناظر بر بازبینی در رویکردها و روشها، مورد توجه قرار بگیرد.
7) چنان که اشاره شد به دلائل مختلفی که نیاز به بررسی دارد، پس از وقوع جنگ، شالوده اولیه تاریخنگاری جنگ، در چارچوب رویکرد سیاسی شکل گرفته است. همچنین تداوم تاریخنگاری جنگ پس از فتح خرمشهر، در برابر پرسش جدیدی در باره علت ادامه جنگ قرار گرفت که، بیش از آنکه نظامی و راهبردی باشد، سیاسی بود. نحوه پایان جنگ نیز دامنه مناقشات سیاسی را در میان مسئولین سیاسی و فرماندهان نظامی جنگ، گسترش و تعمیق بخشیده است. با این توضیح این پرسش به میان خواهد آمد که؛ نتایج و پیامدهای رویکرد سیاسی در تاریخنگاری جنگ چیست؟ موجب چه ادراکی از مسئله جنگ و تاریخ آن خواهد شد؟ به نظر میرسد تاریخنگاری جنگ همانند تاریخنگاری سایر حوادث تاریخ معاصر ایران، همچنان در سایه مناقشات سیاسی رشد و نمو خواهد کرد. تداوم چنین وضعیتی به دلیل مناقشه در مبانی و عملکردها، نه تنها مانع از تبیین صحیح از جنگ گذشته با عراق خواهد شد، بلکه به دلیل خودداری از پژوهش عمیق در باره مسائل اساسی جنگ و اهتمام برای درس آموزی از تجربه پیشین برای نیازهای آینده، مانع از فهم صحیح از جنگ احتمالی در آینده خواهد شد.
محمد درودیان پس از انتشار این یادداشت نوشت: پس از انتشار یادداشت نقدی بر تاریخنگاری جنگ، سروران و برادران عزیز و ارجمند: معین وزیری، مفید، بختیاری و نیازی، هر یک به صورت جداگانه در نقد آنچه نوشته شده بود، مطالبی را برای انتشار تهیه و ارسال کردند که در سایت بارگذاری شد. عزیز گرامی جناب آقای کمری نیز با نظر به مجموعه آنچه منتشر شده است، یادداشت زیر را تهیه و ارسال کردهاند. فرصت را مغتنم شمرده، ضمن تشکر از دوستان، از سایر عزیران خواهش می کنم در این زمینه یا سایر موضوعات و مسائل منتشر شده در سایت، نظرات خود را برای انتشار ارسال نمایند. با تشکر.
نگاهی دیگر به «نقدی بر تاریخنگاری جنگ ایران و عراق»/ علیرضا کمری
در یادداشت/ سایتنوشت 27 خردادماه 1394، با عنوان «نقدی بر تاریخنگاری جنگ ایران و عراق»، آقای محمد درودیان متذکر نکتههایی شدهاند که از حیث شناختِ شماری از مسائلِ موضوعه و مبنایی تاریخشناسی/ تاریخنگری و تاریخنگاری جنگ ایران و عراق، حائز اهمیت مینماید و به همین دلیل نقد و نظر سه تن از فرماندهانِ عالیرتبه و خوشنام جنگ در نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران را نسبت به مفاد و محتوای آن برانگیخته است. راقم این سطور بنا دارد دربارهی پارهای از مسائل قابل تأمل در نقد یادشده درنگانههایی چند را با مخاطبان و علاقهمندان حوزهی تاریخپویی جنگ ایران و عراق در میان گذارد. یادداشت و قلمگشت آقای درودیان مشتمل بر تمهید آغازین و هفت بندِ پیاپی است.
در تمهید این یادداشت آمده است: «آیا با مطالعهی متون تاریخنگاری جنگ ایران و عراق میتوان به شناخت مناسبی از وقایع و مسائل جنگ دست یافت»، در چند سطر بعد نویسنده به این سؤال با این عبارت پاسخ مثبت و البته مشروط دادهاند: «نظر به این که نقطهی عزیمت برای شناخت تاریخ [= رویدادها] با مطالعهی متون تاریخی [= گزارهها و روایتهای رویدادشناسانه] صورت میگیرد که از سویِ مورخین نگاشته شده است، اشاره به چگونگی شکلگیری تاریخنگاری جنگ از سوی ارتش و سپاه، جایگاه تاریخنگاری جنگ و در نتیجه شیوهی تفکر دربارهی وقایع تاریخی جنگ ایران و عراق را تا اندازهای روشن میکند».
به نظر میرسد قبل از ورود به بحث ضرورت دارد معنا و دلالت کلمهی تاریخ در اینجا معلوم شود. واژهی تاریخ علی الاغلب در عُرف مطالعاتِ تاریخی مفیدِ سه معناست: زمان، رویداد یا واقعه، گزارش و شرح رویداد یا واقعه. از دو جملهی نقل شده در این تمهید این معنا و مقصود مستفاد میشود که زمان و زمانه و رویدادها یا واقعهها به سبب گزارش و شرح آنها شناخته میشوند ـ و البته اهل تاریخ بر این نظر اتفاق دارند. این بدان معناست که تا رویداد روایت نشود کَانَّه رخ نداده است و آگاهی از واقعه در پرتو آگاهی از شرح ماجرا و روایت رویدادها امکانپذیر میشود. از این رو روایت و گزارش واقعه (تاریخ در معنی متن و نوشته) در قبالِ رخداد عینی و خارجیِ واقعه، بالذاته یک رخداد ثانوی است که این رخداد در قلمرو ذهن و زبان و موقعیت گفتمانی مورخ و گزارشگر رویداد به وقوع ـ وقوع مجدد ـ میپیوندد. با نظرداشتِ این نکته است که میتوان دریافت آگاهی از رخدادها از طریق متون و گزارهها، آگاهی مع الواسطه از وقایع است.
این خصوصیت، اهمیت وقوع روایت (= تاریخ در معنی متن و اثر) را فراتر از وقوع عینی و خارجی رخداد آشکار میکند. توجه به این مسئله و موضوع بسیار با اهمیت چگونگیِ فهمِ واقعه و گزارش آن را نشان میدهد و درنگ در «تاریخِ تاریخنگری و تاریخنگاری جنگ ایران و عراق» را فرایاد و پیش چشم میآورد. این نیز دانستنی و گفتنی است که تاریخنگری به معنای نحوهی فهم رخداد و تاریخنگاری در مفهوم گزارش و بروندادِ فهمِ واقعه، به خودی خود یک عرصهی موضوعی و پدیدار تاریخشناختی محسوب میشود. نتیجه آنکه، به سبب/ دلایل مطالعهی گزارهها و متون تاریخشناختی/ تاریخنگارانهی جنگ، و از وَرای نوعِ ادراک و تلقی/ رویکرد و روشِ واقعه پردازان و تاریخنگاران در ریختار روایت و زبان، آگاهی از رخدادها به طور نسبی ـ تقریبی ـ امکانپذیر میشود. با اندکی تأمل میتوان به این دقیقه نیز رسید که حتی آگاهی مخاطب و خوانشگر متن رویدادنوشتهها و تاریخنگاشتهها، در جای خود نوعی وقوع (وقوع سوم واقعه) است که آن نیز در نظام اندیشه و موقعیت گفتمانی مخاطب و خواننده رخ میدهد. آنچه در جمله نخستِ مدِّنظر محلِ توجه میتواند بود «شناخت مناسب» است؛ فی الواقع نمیتوان تعریف روشنی از شناخت مناسب ارائه کرد، زیرا فزون بر مضایق شناخت تاریخی (بطور عموم)، که اساساً شناختی نسبی، علی العجاله و علی الاجمال است، تاریخنگری و تاریخنگاری جنگ ایران و عراق (بطور خصوص) گرفتار محدودیتها، ملاحظات و تنگناهای عدیدهای است که دسترسی به آن را بسیار دشوار و حتی گاه ناممکن مینمایاند. در عین حال میتوان گفت، لابد، مقصود از شناخت مناسب در عبارت مذکور، دستیابی به ممکنات و مقدورات فعلی (= اکنونی و عملی) در عرصهی تاریخ پویی جنگ و ادراک و اظهار یافتههای تاریخشناختی واقعه، آن هم ناظر بر کردوکار (و کارنامهی) پایکارانِ تاریخاندیشی و تاریخنگاری جنگ در سپاه و ارتش است. مُقوِّم تشکیک در رَسِش به مطالعات تاریخی مناسب و بایسته، علاوه بر روح حاکم بر کلیّت این یادداشت و سه نقد و نظر پیوسته بر آن، استفاده از کلمهی «مورخین» در سطور یاد شده است. نمیتوان انکار کرد و نادیده انگاشت که در گسترهی تولید دادهها و یافتههای تاریخشناختی، پدیدآورندگان و کوششگرانِ تاریخ پوییِ جنگ در دو نهاد یادشده سعی وافر و بیبدیل از خود نشان دادهاند، هم از این رو آن چه اینک توسعاً از تاریخ جنگ به دست و نظر میآید حاصل اندیشه و عمل دانشوران این دو «نیرو» است؛ مع الوصف جای سؤال و درنگ است که آیا کوشندگان و پایکاران (راویان، گزارشگران، واقعهنگاران، تحلیلکنندگان، و حتی محققان و نگارندگان) جنگ در سپاه و ارتش را میتوان دقیقاً «مورخ» نامید و حاصلِ فعلِ آنان را «تاریخ» برشمرد یا نه.
مسئله این است که نقشآفرینان و کنشگران رویداد ـ که خود آنان به مثابه متن و جزئی از کلِّ واقعه، موضوع (ابژه) مطالعهیِ جنگ شناخته میشوند ـ چگونه میتوانند شناسای رویداد باشند و اندیشه و عملِ خود را (در میدان جنگ و پس از آن) مورخانه بازیابی و بازکاوی کنند و در اختیار دیگران قرار دهند و حاصل اظهارات خود را «تاریخ» بنامند و خود را «مورخ» بخوانند. چگونه ممکن است طرف یا طرفین دعوی/ دعوا در مقام داوری و قضا به کردوکار خود نظر کنند و نظر دهند؟ آن چه این مسئله یا شُبه را قویتر میدارد مفاد بند سوم و چهارم، خاصه ششم یادداشت آقای درودیان است. در بند سوم آمده است که «هدف اولیه از تاریخنگاری جنگ در سپاه که در خرداد سال 1360 آغاز شد، مقابله با تحریف بود، چنانکه هم اکنون نیز بر این هدف پافشاری و اصرار میشود ... در هستهی مرکزی چنین برداشتی از مسئله تحریف و ضرورت تاریخنگاری برای مقابله با تحریف، ملاحظات سیاسی وجود داشت ... به این اعتبار اگر شرایط سیاسی کشور به گونهی دیگری بود، تاریخنگاری جنگ یا شکل نمیگرفت و یا این که اهداف دیگری برای آن تعیین میشد ...» در بند چهارم این یادداشت آمده است: «رویکرد اولیهی تاریخنگاری جنگ در ارتش در زمان جنگ و پس از آن تمرکز بر نقش و عملکرد ارتش در جنگ، و تأکید بر وضعیت ارتش پس از پیروزی انقلاب، با هدف تبیین ناتوانی [ارتش] در بازدارندگی عراق در حمله [به ایران] و اشغال سرزمین، بیشتر سیاسی بود ...» آنچه از فحوای این عبارات استنباط میشود این است که سپاه در سال 1360 به دلیل تعریف و تصوری که از واقعیت جنگ نزد خود داشته و بدان معتقد بوده است برای مقابله با تحریف (به انحراف کشاندن و بردنِ) تاریخ جنگ از مسیر واقعی و درست، درگیراگیرِ کشاکشهای سیاسیِ آن ایّام، تاریخنگاری جنگ را پی میگذارد و آغاز میکند.
به این مهم توجه باید کرد که آگاهی از فهم و تعریفِ تحریف، بدواً و بنائاً مستلزم شناخت/ معرفت و امکان دسترسی به واقعیت امر (واقعیت تاریخشناختی جنگ) است؛ حال آن که در آن هنگام جنگ در اوان وقوع قرار دارد و ابعاد و زوایای آن، که عمدتاً در مرور سالهای پس از آن به ویژه نحوهی پایان جنگ به وقوع پیوست، بر کسی آشکار نشده و امکان وقوف تاریخی بر آن نامحتمل بوده است. آیا میتوان گفت اهتمام به تاریخ پویی سپاه از جنگ، همزمان با واقعه، فی الواقع شناخت و اعلان مواضعِ سیاسی دفاعی این نهاد در قبال جنگ، مبتنی بر روایتگری و رویدادنگاری در زمان واقعه بوده است؛ آن چه این حدس و گمان را به صواب نزدیکتر نشان میدهد شکلگیری روایت جنگ و تاریخ پویی این واقعه در «دفتر سیاسی» سپاه پاسداران است که فزون بر اهتمام به روایتگری(حضور در مناطق عملیاتی و مصاحبه با فرماندهان و گزارش مشاهدات) از جنگ به تحلیل و بررسی رویدادهای اجتماعی میپرداخت و نشریه و بولتنهایی در این موضوع فراهم و منتشر میکرد که نزد خوانندگان و گیرندگان آنها محلِ اقبال فراوان واقع میشد.
چنین به نظر میرسد که سپاه، به عنوان قرارگاهِ حضور زبدهترین و معتقدترین باورمندان به انقلاب اسلامی و به سبب احساس تعهد و ایفای تکلیف در قبال پاسداری از انقلاب اسلامی و حضور نقشآفرین در جنگ، در مقام ادای حق و اثبات تاریخی کردوکار خود، در جنگ و جبهه و پشت جبهه، از موضع فعّال و حق به جانب به روایت و بازشناسی رویدادها و تاریخنگاری جنگ روی میآورد. حال آن که بهزعم نویسنده یادداشت مذکور، ارتش برای تبیین علل ناتوانی در بازدارندگی در مقابل (= مقابله با) حملهی دشمن از موضعِ انفعال و ردّ اتهام و سپس اثبات عمل خود در جنگ به میدان تاریخنگاری گام میگذارد. با این ملاحظه، از منطوق بند سوم و چهارم، این مفهوم به ذهن متبادر میشود که ورود سپاه و ارتش به تاریخنگاری جنگ، به طور مشترک و دوشادوش، (به منظور جلوگیری از تحریف واقعیات یا تبیین علت ناتوانی در برابر هجوم دشمن و اشغال سرزمین) پیریزی و بنا گردیده و در واقع این نوع رویدادنگاری و تاریخپویی موضعگیرانه و دفاعی، بر مفروضات/ اهداف و مقاصد از پیش تعیین گردیده استوار شده است. بدیهی است این شیوهی نگرش به تاریخ و نگارش آن در عرف مطالعات علمی و آکادمیک محل ایراد و اشکالات متعدد قرار میگیرد و نیازمند نقد و آسیبشناسی جدی و همهجانبه است.
در این جا بایسته است دانسته شود اولاً نقد و بازشناسی تجربهی تاریخنگری و تاریخنگاری و تاریخنگاشتههای جنگ در سپاه و ارتش ابداً به معنی نادیده انگاشتن اهمیت و ارزش دادهها و یافتههای تاریخشناختی سپاه و ارتش نیست، زیرا هر نوع مطالعهی تاریخی دربارهی جنگ لامحاله نیازمند و متکی به مطالعه و بازیافت آثار و متونی است که در این دو سازمان در حوزهی تاریخ جنگ تولید شده و یا به صورت اسناد و مدارک ماجرا در آرشیو آنها نگهداری میشود. ثانیاً قابل درنگ است که رسیدن به اندیشهی لزوم مطالعات روشمند و علمی در تاریخ جنگ و نقد و بازیابی تلاشهای انجام شده، در اصل، مرهون تجربهی زیستهی حضور در میدان جنگ و عرصهی اندیشهورزی و نگارش تاریخ پویههای جنگ در سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران است، و گواه حاضر بر این سخن، یادداشت آقای درودیان و پیایند آن، نقد و نظر صریح و متین و جالب توجه امیر مفید، امیر معین وزیری و امیر بختیاری است. اما جان کلام و حاق مطلب در آنچه به اشاره گفته آمد در بند ششم یادداشت آقای درودیان قابل مشاهده است که به نظر نگارندهی این سطور نشانگر فهم شدن تاریخ به ماهوالتاریخ و لزوم اعتنا به «عقل» و «نقد» و داشتن و یا احرازکردن قوهی «تحمّل و آزادگی» در مواجه با فراوردههای تاریخشناختی جنگ در سپاه و ارتش و برقرار کردن رابطه با اهل نظر، به ویژه «عبور از رویکرد تبلیغاتی و توجیهی» در تولید آثار و زمینهسازی برای کم کردن حساسیتهای غیرضرور امنیتی برای «انتشار اسناد» و از همه مهمتر جلب توجه و دعوت دانشوران تاریخ برای مطالعه و نقد و نگارش تاریخ جنگ فراتر از پیشفهمها و تعلقات دو نگاه موجود، از منظر تاریخشناختی مَحض و «نگاه از بیرون به جنگ و تاریخنگاری آن» است. در صورت تحقق این ضرورت و آرزو شاید بتوان افق تاریخنگاری جنگ را با نظرداشتِ معنی وسیع و دقیق «تاریخ» و «مورخ» در چشماندازی بدیع و تجربهای نوین ملاحظه کرد. ایدون باد.
تعداد بازدید: 6220