هنر گوش کردن

مصاحبه ‏ها همیشه فرآیند جدیدی از اکتشاف هستند

مارک لارسن*
Mark Larson
مترجم: اصغر ابوترابی

07 مرداد 1394


اشاره: وبلاگ مجله تاریخ شفاهی وابسته به انجمن تاریخ شفاهی آمریکا از مخاطبان خود که عموماً فعالان تاریخ شفاهی هستند خواست از کاری که انجام‌ می‌دهند، بنویسند. پاسخ‌های بیشماری دریافت شد. بازتاب‌ها، داستان‌ها و نیز مشکلات مورخان شفاهی از این طریق منتشر شد. در مطلب زیر یکی از واکنش‌ها را‌ می‌خوانید که به موضوع طرح چند رسانه‌ای مارک لارسن توجه دارد.

 

آن طور که مولف و شاعر کیت گیلیارد(Keith Gilyard) گفته است، معتقدم تمامی روایت‌ها نسبی هستند و ما برای بیان ماجرای تمام تجربیات خود نیازمند روایت‌های گوناگونی هستیم. من اداره وب سایت American Stories Continuum [زنجیره داستان‌های آمریکا] را برعهده دارم که هدف آن انتشار صدای کسانی است که در سراسر کشور به صحبت‌هایشان گوش‌ می‌دهیم تا افکار، باورها، احساسات و تجربیات خود را بیان  کنند. این گفت‌وگوها حول موضوعات خاص همچون تدریس در قرن 21، نظر شخصی ما در مورد پول و تغییر است. من حکیم، تحلیل‌گر یا مناظره‌کننده نیستم. هدف من شنیدن حرف‌های آنها است. از این طریق می‌توانم برای مدتی کوتاه جهان را از منظر آنها بنگرم و آنچه را شنیده‌ام منتشر کنم.

 

این طرح را به دو دلیل برگزیده‌ام: مصاحبه‌کننده بزرگ استادز ترکل(Studs Terkel) دو بار با من مصاحبه کرد. او را درحال کار نیز دیده‌ام و می‌دانم اگر فردی در یک جلسه مصاحبه طولانی و با اشتیاق صحبت‌های شما را گوش کند، چه احساسی در مصاحبه‌شونده ایجاد می‌کند. معتقدم هر کسی حق دارد یک بار این چنین به او گوش کنند. دوم اینکه از مباحث ناخوشایندی که در تلویزیون و رادیو ارائه‌ می‌شود خسته و نسبت به آن بدگمانم. بر اساس روش استادز پیام من این است: «من اینجایم تا گوش کنم.‌ می‌خواهم بدانم در زندگی چه کرده‌ای، اساساً از زندگی بدانم، بدانم در جهان ما چه می‌گذرد.» من همچون تئودور زلدن(Theodore Zelden) به آن نوع گفت‌وگویی علاقمندم که در آن با اشتیاق و به آرامی به انسانی کمی متفاوت‌تر تبدیل می‌شوی. معتقدم وقتی یکدیگر را بهتر بشناسیم این امکان فراهم می‌شود که خود را به لحاظ جمعی و فردی هم بهتر بشناسیم.

من سؤالات از پیش آماده‌ای دارم. اما به دنبال پاسخ‌های خاص نیستم. از این‌که ببینم گفت‌وگو با همراهی مصاحبه شونده و مطلبی که تعریف می‌کند در قالب کشف موضوع به کجا می‌رود، لذت بسیار می‌برم. مصاحبه‌ها همیشه فرآیند جدیدی از اکتشاف هستند. این حالت در مرحله ویرایش و یک بار دیگر وقتی مصاحبه‌شونده متن ویرایش شده را بازخوانی می‌کند و بالاخره وقتی خوانندگان نسبت به آنچه می‌خوانند واکنش نشان‌ می‌دهند، تکرار‌ می‌شود. نوشته‌های نهایی که در سایت منتشر‌ می‌شود چیزی است که من و مصاحبه شوندگان به طور مشترک معتقدیم به بهترین شکل صدا و داستان آنها را منعکس‌ می‌کند.

فکر مصاحبه با یک مؤلف و فعال 97 ساله حقوق مدنی به نام گریس لی باگز(Grace Lee Boggs) وقتی مطرح شد که شنیدم معلمی 36 ساله به نام جولیا پوتنام(Julia Putnam) قصد دارد براساس نوشته‌ها و فلسفه گریس، مدرسه‌ای را در دیترویت راه‌اندازی کند. من همیشه مجذوب تأثیر متقابل نسل‌ها بر هم بوده‌ام بنابراین از هردوی آنها درخواست مصاحبه کردم تا در مورد آرمان‌هایشان برای مدرسه‌ای که هنوز افتتاح نشده است، صحبت کنند. ما در بعد از ظهری گرم در اتاق نشیمنخانۀ گریس واقع در دیترویت یکدیگر را ملاقات کردیم. همانطور که به هنگام گوش کردن به این مصاحبه متوجه‌ می‌شوید، این دو نسل با حدود نیم قرن فاصله یکدیگر را به حرف زدن وامی‌دارند. آنها 20 سال بود که یکدیگر را‌ می‌شناختند، یعنی از 16 سالگی جولیا. زمانی که جولیا به عنوان اولین نفر عضو برنامه دیترویت سامر(Detroit Summer) شد که گریس و شوهرش جیمی لی باگز(Jimmy Lee Boggs) راه‌اندازی کرده بودند.

اخیراً خوشحال شدم که دیدم گلوریا این بخش‌ها را در صفحه فیسبوک خود قرار داده و گفته است که «واقعاًعکس‌هایی را که او انتخاب کرده است دوست دارم. او موضوع را فهمیده است.» این هدف من است. وفاداری.


*مارک لارسن(Mark Larson) استاد رشته آموزش دانشگاه ملی لوئیس در شیکاگو است. او قبلاً مدیر مشارکت آموزشی در موزه فیلد(The Field Museum) و پس از آن مدیر آموزش در باغ وحش پارک لینکولن(Lincoln Park Zoo) بود. لارسن پیش از رفتن به موزه به مدت 14 سال معلم انگلیسی دبیرستان اونستون تاونشیپ(Evanston Township) بود. او مقالاتی در نشریات تخصصی منتشر کرده و دو کتاب به نام‌های «گفت‌وگو: مشارکت با همکاران برای تغییر» و دیگری «شرایط: مطالعه موردی حقایق ذاتی یک معلم انگلیسی» به همراه بتی جین واگنر(Betty Jane Wagner) نوشته که هر دو کتاب را انتشارات هینمان (Heinemann Books) منتشر کرده است. او مدیر وب سایت American Stories Continuum است که بیش از 200 مورد از مصاحبه‌های موضوعی او را با طیف گسترده‌ای از افراد در سراسر کشور در خود دارد.



 
تعداد بازدید: 4495


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 119

داشتم به آن بسیجی کوچولو نگاه می‌کردم که دیدم او از جمع دوستانش جدا شد و به طرف یک نفربر که در چند متری آنها پارک شده و دریچه آن باز بود رفت. وقتی کنار نفربر رسید دست در جیب گشادش کرد و با زحمت، نارنجکی بیرون آورد. می‌خواستم بلند شوم و داد و فریاد به راه بیندازم تا جلوی او را بگیرند ولی اصلاً قدرتِ تکان خوردن نداشتم. حیرت‌زده نگاه می‌کردم که این بسیجی کوچک چکار می‌کند. بسیجی با حوصله و دقت ضامن نارنجک را کشید و آن را از دریچه بالا داخل نفربر انداخت. با سرعت به طرف دوستان خود دوید و همه روی زمین دراز کشیدند.