دکتر مرتضی نورائی در کارگاه «تاریخ شفاهی و عکاسی» مطرح کرد:
بازانگاریِ مرکزیتِ پیامِ مسکوتِ عکس، با تاریخ شفاهی
مریم اسدی جعفری
17 بهمن 1402
کارگاه «تاریخ شفاهی و عکاسی» با سخنرانی دکتر مرتضی نورائی، استاد گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، روز یکشنبه هفدهم دی 1402 به همت سازمان کتابخانه، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، در کتابخانه مرکزی حرم مطهر و همزمان به صورت مجازی برگزار شد. گزارش پیشِ رو، پس از تدوین، با قلم دکتر نورائی اصلاح و تنظیم شده است.
■
دکتر نورائی، کارگاه را اینگونه آغاز کرد: «به عنوان مقدمه ابتدا باید به چند نکته اشاره داشت: در سرعت و گسترش و تنوع جنس اخبار، بهویژه از میانۀ قرن بیست به این، سو سازوکارهای تاریخنگاری مدرن پاسخگوی ضرورتها، از جمله ثبت و تولید روایتهای متکثر بر اساس اسلوب مدرن نبودند. لذا از یکسو تنوع خواستها و از سوی دیگر، رنگارنگی چشماندازهای رویههای بینا رشتهای و ساختگرا میطلبید که در اصطلاح ما مبحث تواریخ، مضاف به این نیازها میتوانست پاسخگو باشد. طی یکی دو دهه پس از جنگ دوم جهانی، شاهد گوناگونی زیادی چه در موضوع و زمینهها و چه در سازوکارهای بینا رشتهای در عرصۀ تاریخنگاری شدیم: تاریخ محلی، شفاهی، زنان، جنگ، مهاجرت، اقتصاد، مذهب، اقوام و... تاریخ شفاهی، خود از این جنس است: بدین منظور در این مقام و مبحث، در واقع طرح مسئله با سازوکارها و مبانی بینا رشتهای است.
تاریخ شفاهی عکاسی یا عکس؛ رویهای است که مستخرجات آن از جنس تاریخهای خاندانی، فرهنگی، محلی و مؤسسات مدنی به شمار میرود. اگرچه در مرحلۀ تعمیمی بتوان آن را در جغرافیای وسیعتری کاربست داد. جنبۀ مسائل فنی آن در تاریخ معماری و شهرسازی، صنایع و اختراعات و به تبع، کارخانهها و اصناف و کارگران قابلیت کاربرد دارد.
دکتر نورائی همچنین در ادامۀ مقدمۀ خود در باب این کارگاه، اظهار داشت: «تاریخ شفاهی و عکس، یک مبحث تخصصی در عرصه تاریخ شفاهی و بینِ رشتهای است و این موضوع را یک بار در مازندران ارائه دادهام، اما آن را با ویرایش دیگر و قرائتی متفاوت، به صورت فنیتر و عملیاتیتر در این کارگاه ارائه خواهم داد. ابتدا ترجیح میدهم، مقداری عکس از دهه 40 به شما نشان دهم و وارد بحث شوم. چون موضوع ما عکسهای اجتماعی - خبری است، برای مثال، نوع پوشش، معماری و مناظر، طبقه اجتماعی افراد حاضر در عکس، قابل بررسی است. در واقع عکس، منعکسکننده یک لحظه است، در حالی که مورخ تاریخ شفاهی قرار است، این لحظات را در پیکرۀ یک روایت، اتصال بدهد و آن را به یک کار تبدیل کند. همینجا باید گفت که بحثی روی عکسهای هنری نداریم، چون بحث فنیتر لازم دارد، اما عکسهایی که قرار است موضوع تاریخ شفاهی باشد، همین عکسهای موجود اجتماعی و شخصی است. جنبه کارآفرینی درباره عکس و تاریخ شفاهی آن، هنوز دست نخورده است. به طور پراکنده، کارهایی انجام شده ولی مجموعه عکسهای بسیار زیادی حتی در آرشیوهای خانوادگی وجود دارد که لازم است به عرصه تاریخ شفاهی ورود پیدا کند یا تاریخ شفاهی به آن ورود کند. این رفت و آمد، امکان دارد و در اختیار هم هست.
در تاریخ شفاهی عکاسی، میخواهیم زندگانی یا حیات را که یک لحظه از آن عکس گرفته شده و آن را متوقف کرده، به یک جریان تبدیل کنیم. البته این جریان زندگی از قبل بوده، بعد بوده و یک لحظه در عکس ایستاده است. کارِ مورخ شفاهی، این است که لحظات گمشدۀ ماقبل و بعدِ آن و حتی در آن لحظهای که مرکزیتِ پیامِ مسکوت هست را پیدا و روایت آن را بازانگاری کند. صرف نظر از این مباحث کلی که خدمتتان عرض کردم، بحث دیگر این است که ببینیم، این پیامِ مسکوت و نهفته در عکاسی، به منزلۀ فعل و عکس به منزلۀ اثر، چگونه همزمان از دنیای پیرامون خود تأثیر گرفته و آن را متأثر کرده؛ دوربین عکاسی، آن را ثبت کرده و تاریخ شفاهیِ آن را استخراج کنیم. آنچه که امروز به شما ارائه خواهم داد، همچنین کموبیش با تکیه بر بخشهایی از متن «تاریخ شفاهی و عکاسی[1]» نیز خواهد بود.
از منظر اعتبارمندی، عکسها در حیطۀ تاریخنگاری در دستۀ منابع اصلی(اولیه) و از جهت اعتبارسنجی در ردۀ اسناد به شمار میآیند. در واقع، بازتاب لحظهای گذشته در عکسها، «نمایشِ شفافِ واقعیتِ صامت» است که مورخ شفاهی سعی در گویاسازی عکسها و حولیات آنها دارد. پرسشهای ما در دامنه تبدیل و تدوین این مستندات (عکسها و منشأ آن) است که: الف) چگونه تجربۀ جمعی (تاریخی) از این دست شواهد و مستندات، استخراج شود؟ ب) چگونه میتوان روایت منقطع را به روایت متسلسل متنی، انتقال داده یا تبدیل کرد؟ ج) دامنۀ موضوعی و ترمینولوژی آن چیست؟
تولید محتوا از عکسهای جذاب
دکتر نورائی در ادامه این نشست، تأکید کرد که تمام فلسفه این کتاب، حول محور فعل عکس یا عکاسی و تاریخ شفاهی میچرخد و افزود: «میخواهم به نکتهای اشاره کنم که نام آن را «اصطلاحشناسی تاریخ شفاهی عکاسی» گذاشتهام که رویِ خودِ عکس، متمرکز میشود. به بیان دیگر مجموعۀ ترمینولوژی پیشنهادی میتواند، به منظم کردن بحث ما در دایره موضوعِ سخن کمک کند. این رویه در واقع به کالبدشناسی آناتومی تاریخ شفاهی عکاسی کمک کرده و زوایای آن را تعریف کرده و توضیح دهد. در اینجا ترجیح میدهم، دو پاراگراف راهبردی را که از این کتاب انتخاب کردهام، برایتان بخوانم: «... اما عکسها نمیتوانند روایت بگویند. آنها تنها میتوانند شواهدی از داستانها را ارائه دهند، و شواهد خاموش را نشان دهند که نیاز به گویاسازی و تفسیر دارند. در نگاهی بدین صورت؛ یک عکس به بهترین وجه میتواند به عنوان مدرک یا سندی از چیزی فراتر از خود باشد، نه به عنوان پاسخ یا پایانی برای تحقیق، بلکه به عنوان دعوتی برای نگاه دقیقتر و برای مبدأی جهت پرسیدن پرسشها...
گاهی این پرسشها میتوانند، پاسخهای لازم را به ما بدهند. «...همۀ ما شنیدهایم که میگویند، یک عکس ارزش هزار کلمه را دارد. با این حال اگر این بیان درست باشد، چرا نباید گویا باشد؟ چون یک عکس ارزش هزار کلمه دارد که تنها در شرایط خاص- که معمولاً شامل محتوایی است که کلمههای صامت عکس در (لحظهای) محدود آن شکل گرفته است. بدین صورت، رشته تاریخ با تنوع تحلیل به سمت چرخش منظر، چرخش بصری، چرخش نشانهشناسی و به طور متمرکزی به سمت عکس پیش رفته است.»
کتاب، چند نکته در باب چگونگی توجه مورخان به نقش عکس در تاریخنگاری شفاهی دارد. اما پیش از آن دو نکته قابل ذکر است: نکته اول این است که در اینجا عکسهای هنری، موضوع بحث ما نیست. نکته دوم این است که در بحث تاریخ شفاهی عکس، معتقدند که عکس از دهه چهل، اجتماعی شده اما به نظرم قدری پیش از آن و از دهه سی، اجتماعی شده بود.
درباره چرخش منظر، یک مثال بزنم. چند روز پیش، یک عکس درباره سفرنامه در روزنامهها دیدم. مجموعهای از عکسهای یک نفر که با ماشین شخصی خود سفر کرده و عکسهایی گرفته بود: «عکسهای دیدنی یک توریست از سفر به ایران در دهه ۱۹۷۰راننده با این ماشین از ایران تا افغانستان و تبت رفته بود.»
این توریست در عکسهای گرفته شدۀ خود، به ما نشان میدهد که از چه زاویهای نگاه کنیم؟ زاویۀ حس او کجاست؟ چه تراکمی در آن نهفته است؟ مجموعه تنوع دید او به واقع، چرخش منظر و چرخش بصری است. همچنین چندی پیش، عکسهای برفی تهران در سال 1332 در فرارو چاپ شده بود که خیابانهای پر برف شمیران و ماشینها، چرخش نشانهشناسی دارند و به طور متمرکزی میتوانند به ما مورخان شفاهی، در شروع و ادامۀ مصاحبه، ایده بدهند. توجه داشته باشید که باید از ایدههای جذاب عکاس- عکس، تولید محتوا بشود. چنانکه ما به سمت ایدههایی که جاذب مخاطب نیست، نمیرویم. این جاذبیت در واقع همان پرسشها در مورد زمان گذشته است که پیوسته، هر نسلی لاجرم نیاز به دانستن آن دارد.
گزارۀ نخست: عکسها بهترین محرک و آدرس برای یادآوریِ خاطراتِ فراموش شده هستند
دکتر نورائی افزود: «5 سوال، هم در مورد سند و هم در مورد عکس مطرح است؛ عکس به منزلۀ سند. این سند، مربوط به چه کسی بوده؟ چه زمانی، کجا، چرا و چگونه شکل گرفته است؟. این پنج سؤال اساسی در تحلیل اسناد است که تحت عنوان «پرسشهای بیرونی» میشناسیم. در مورد عکس میتوان گفت:
- چه کسی/کسانی؟[2] «عکس، تبیین نقش کارگزاران است»
- چه وقت؟[3] «عکس، محصول چه زمانی است»
- کجا؟[4] «عکس زادۀ موقعیت طبیعی/تصنعی است»
- چرا؟[5] «عکس نتیجۀ گزینش است: قاب»
- چگونه؟[6] «عکس محصول منظر است».
آن چیزی که مایلم شما برای ابزار تحلیل و تاریخ شفاهی دقت بیشتری بکنید، این است که هر عکسی که به مصاحبه شما وارد شد، آن را به عنوان متن در نظر بگیرید و در مصاحبه، بین عکس و راوی، رفت و آمد برقرار کنید. اینجاست که یک لحظه صامتِ ساکتِ ثابت را به پرسشهای بیرونی تبدیل میکنید؛ در یک قاب. قاب یا فِرِیم[7] در واقع موقعیتی پر حرف و حدیثی است که از میان همه عکاس/کارگزاران عکس گزینش نموده و آن را ثبت کرده. محتوای قاب در مصاحبه، به نوعی محتوایی است که باید مورد قرائت دوجانبۀ راوی و مصاحبهگر قرار بگیرد. در موضوع ورود به متن، التقای منظر در قاب است که مصاحبهگر از مرحلۀ پرسشهای بیرونی به پرسشهای درونی ورود میکند.
در اینجا شایان ذکر است که موضع تاریخ شفاهی و عکاسی دو حالت میتواند داشته باشد:
1) موضوع و مفصلبندی روایت مبنایی، بر اساس مجموعه عکسهاست. در این صورت، محوریت پروژه و محتوا تفسیر و بازانگاری حافظه راوی یا راویان، بر اساس دادههای مستخرج از عکسهاست.
2) در حالی که در وضعیت دوم، روایت مبنایی، شاکلۀ خود را بر اساس محتوای برگرفته ازحافظه یافته، اما از عکس به عنوان محتوای کمکی استفاده میکنند. در وضعیت نخست با محوریت عکس، در واقع عکسپژوهی است و ایدهها به طور عمده از تصاویر هستند. در حالی که در وضع ثانی، پروژه مستقل بوده و عکسها در زاویه قرار دارند و به عنوان مستندات کمکی، در مستندسازی مصاحبه به کار میروند.
دکتر مرتضی نورائی، سپس با اشاره به عناوین موجود در فهرست کتاب «تاریخ شفاهی و عکاسی» اظهار داشت: «در این کتاب، مجموعه مقالاتی دیده میشود که تأکید بر این نکته دارد که به وسیله عکس میتوان یادآوری کرد و همه، حاوی ایدههای خوبی هستند. یعنی عکس را میآوریم و کنار خاطره میگذاریم یا بالعکس. برای مثال وقتی ما عکسهای مربوط به سفر یا ازدواجمان را نگاه میکنیم، این تصاویر، خاطراتی مستور و مکتومی به یاد ما میآورند. شفاهیکاران میدانند که هنگام مصاحبه باید مستندسازی کنند. یعنی در بزنگاههای موضوع، مستنداتی از جمله عکسهای زندگی و زندگانیبخش، یادگاری ایام را سراغ میگیرند. عکسها بیش از همه چیز میتوانند، زندهکننده یادها و یادمانها باشند. در فهرست کتاب، عنوان نخست: «تصاویری از عروسی زوجی به نام براکمایر؛ کاوش در تلاقی عکسها و مصاحبه تاریخ شفاهی» است. عروسی افزون بر امورات خانوادگی، گویای مجموعهای از آداب و رسوم و فرهنگ اجتماعی است که در لحظههای متنوعی در مجموعۀ عکسها ثبت شدهاند. در واقع، بستهای از آگاهیهای صامتی است از لحظات؛ از خیلی قبلها تا زمان مصاحبه. عنوان مقالۀ بعدی، «وقتی من دختر بودم» است که در آن، زنان در مورد عکسهای دوران دختری خودشان صحبت میکنند. این موضوع برای دختران ما هم مهم است. چگونه زمانهای سپری شدۀ نوجوانی را در فرهنگ خانوادۀ خود، مدارس و دوستان گذرانده؟ عنوان بعدی، «تصوراتی از خاطرات خانوادگی مادرم، عکسهای او، خاطرات ما» است. یعنی، به یادآوردن فراموششدگیها و احساساتِ همراه با لحظۀ متراکم عکسهای خانوادگی. ایام خوش و دغدغههای خانوادگی؛ آیندهای در آرزوهای رنگارنگ. عنوان بعدی، «عکسها و تحکیم و رابطه فرهنگی میان جوانان و ریشسفیدان»، به واقع حرفهایی برای ترمیم و اتصال نسلها در انتقال تجارب است. این قصه و گزاره، نشان میدهد که کارکرد تاریخ شفاهی عکس، آن چیزی است که الان و برای همیشه مورد بحث سیاستگذاران فرهنگی بوده و هست. اینکه انقطاع نسلی ایجاد نشود و یک نسل، نسل قبل خود را قدر نشناسد یا تخطئه کند، نداند که چه کرده و قدرشناس زحمات آنها نباشد. مجموعه این عکسها میتواند بین جوانان و ریشسفیدان، ارتباط ایجاد کند و این ارتباط، همان چیزی است که حلقه گمشده اجتماعی امروز ماست. آیا مجموعه عکسهایی که با دوربین گوشیهای دیجیتال گرفته میشود و اغلب چاپ نمیشود، چیزی در اختیار نسل بعد قرار خواهد داد؟ بیش از 500 عکس میگیریم اما چاپ نمیشود و گم یا پاک میشود. شاید این یک کمکاریِ نسلی باشد، اما آیا عکسهایی که با موبایل میگیرید، جایی حفظ میشود؟ و بعد چگونه در دسترس قرار میگیرد؟ در دوران قدیم، آلبومها خوب بود. آلبوم یعنی توقفگاه و ایستگاه خاطرات، یعنی تأمل دورهمی، یعنی هدف انگشت نشانه! نمیگویم به گذشته برگردیم. حرف آن است که گذشتۀ در دسترس، کارکردهای متنوعی دارد؛ از جمله لحظه تأمل و مرور ایام؛ ایامی که اکنون در آیندۀ آن هستیم. میگویم میتوان گذشته را به نوعی در زمان حال و آینده، زنده کرد. گذشتهای که در آینۀ چشم نسل بعد، پیوسته مورد پرسش بوده و پاسخ در اجمال و کمکاری دوجانبه مکتوم مانده است!
موضوع بعدی «استفاده از عکسهای مطبوعاتی در بازنگاری روایت زندگی سیاستمداران» است. در یک تحقیق مقطع کارشناسی ارشد، تبلیغات عکسدار روزنامههای دهه 40 در روزنامه کیهان را دیدیم و تأثیر تبلیغ بر بازاریابیهای آن دهه را مورد بررسی قرار دادیم. البته این تحقیق، با محوریت فلسفه تاریخ شفاهی عکس نبود، اما اگر تبلیغ تلویزیون یا روزنامههای آن دوران را بیاورید، بسیاری از نقطه آرزو، آمالها و اشتیاق به خرید و مصرف این اجناس برای ما مطرح میشود. در قسمت دوم این فصل، عنوان میکند که چگونه میتوان این اتفاقات را به یک روایت و یک تاریخ تبدیل کرد. بیشک، تبلیغات انتخاباتی و نوع برنامههای کاندیداها یا پیگیری حیات دیپلماسی در آیینۀ عکس، توضیحدهندۀ گفتمانهای موجود در زمانهای گذشته است، اما در اینجا، مصاحبهشوندگان، روزنامهخوانهای حرفهای دهههای مورد تحقیق خواهند بود. آنها میتوانند با تصاویر روزنامهها ایام را توضیح دهند؛ آرزوها را، چه میخواستیم؟ و چه شد؟ تنوع تصاویر کارگزاران کودتای 28 مرداد 1332 هنوز برای نسلی قابلیت طرح پرسشهایی در حیطۀ تاریخ شفاهی مردمی کودتا در مناطق مختلف کشور را دارد. ایران آن زمان، بسیار سیاسی بود و روزنامهخوان هم در میان اقشار مختلف زیاد داشت.
«تبلیغات، امواج، حافظه و حواشی عکاسی» عنوان مبحث بعدی کتاب است. یادتان باشد که تاریخ شفاهی، قصد زنده کردنِ عین واقعه را ندارد. چون خودِ واقعه، کم و بیش میتواند خودش را ضبط کرده باشد، اما میتواند بر اساس حواشی به ما کمک کند که چگونه و از چه منظری به آن گذشتهها، نگاه کنیم. این نکته، حائز اهمیت است. پس حواشی، یکی از مدارهای اصلی فلسفه تاریخ شفاهی است که از اواخر قرن بیست مطرح شده است. یک ضربالمثل آمریکایی میگوید که همه ما مهاجر هستیم. بعضیها چهارصد سال پیش و بعضی، دقایقی قبل آمدهایم و عکسهای خانوادگی نشان میدهد که رفتهرفته فرهنگ چند فرهنگی چگونه ساختهاند؟
«از شاهد تا شرکتکننده» به این معنا که در مستندات تصویری، توقفی لحظهای وجود دارد که نیاز به شرح دارد. در مجموعه مقالات «عکسها، منابع شفاهی و روایت تاریخی»، ساز و کارهای نگرش شفاهیکاران برای به سخن درآوردنِ زمانِ مسکوت را بررسی کرده است که در ادامه، چند مثال میزنم. وقتی با مجموعه عکسها روبرو میشوید، چند نکته را درنظر بگیرید: اول منشأ آن را پیدا کنید. چون بعداً میخواهید آن را تحلیل کنید. ممکن است مجموعه عکسهای نظامی یا کارگری باشد. اداره نظام وظیفه، انبوهی از عکسها را نابود کردند. این عکسها پُرترههایی بسیار جالب بودند و هستند. شاید در بعضی از مراکز نظام وظیفه قدیمیتر، این عکسها را نگه داشته باشند. شاید همین قیافههای افراد که برای نظام وظیفه عکس دادهاند، برای مؤسسهها، روزنامهها و مجلات، دنیایی از بحث، دلهره، امید و ناامیدی داشته باشد. اینها منشأ تولید و محل نگهداشت خاطرات هستند؛ لحظهسپاری در فلاش دوربین، توقفی توافقی ساکت پُر سرو صدا. حتی لبخندها خشک شده برای همه ایام قبل و بعد؟
گزارۀ دوم: آناتومی یا ترمینولوژی/ اصطلاحات/ کلیدواژههای تاریخ شفاهی عکاسی
در قسمت دوم سخن، چند مورد اصطلاحاتی که جغرافیای کالبدشناسی بحث در تاریخ شفاهی عکاسی را ترسیم میکند، مورد توجه قرار میدهیم:
*درون و بیرون عکس: مکانهایی که در عکسها دیده میشود، حافظه شهری شدن ما را در بر دارند. عکسها بیش از همه، کاراکتر فرهنگی و میراث شهریشدن است. برای مثال اگر عکسهایی از میدان نقش جهان و تغییرات آن یا که در عکسهای اطراف بست، گرفته میشد را در جغرافیای تاریخی شهر پیدا کنید، حرفهای زیادی درباره نحوه اسکان و فضاهای دور حرم دارند، چون عکاسخانههای اطراف حرم در دهه 50 رفته رفته از بین رفتند. با عکاسان آن دوران مصاحبه کنید و ببینید، آیا عکسها را نگه داشتهاند و میتوانید به آنها دسترسی داشته باشید؟ برای طرح تاریخ شفاهی عکاسیِ حاشیه بست، فکر خوبی است. یا اینکه میدان نقش جهان اصفهان از هر منظری در هر زمانی، باب گفتوگوست. مخاطب آن، برای همۀ زمانهاست. اینکه در عکسهای گردشگری در چند مجموعه فضا قاب میشود، در زمانهای مختلف نو به نو سخن دارد. این میدان از گذشتههای دور، گردشگاه بوده و برای من هم همینگونه است. در بسیاری از اوقات، به طور هفتگی میدان را سیر میکنم و همیشه، عکس تازهای به نظر میآید. این همه گفتوگو، موضع تاریخی میدان است و من و همه بازدیدکنندگان و سایر کارگزاران میدان: انسانی، طبیعی و مصنوعی به هر دلیلی.
*بُرد عکسها: یعنی اعماق حافظه را تا حدی زنده میکند. توجه داشته باشید که وقتی عکسی را نشان مصاحبهشونده میدهید، فَرا بُرد کار نکنید. یعنی تخیلات فرا روایتی، وارد روایت نشود و فراتر از محتوای عکس، ارائه ندهند. حال، «تراکم معنی» به چه معناست. یعنی لحظهای تراکم معنی صورت گرفته و شما عکس گرفتهاید. برای مثال، به سفر میروید و در کنار آثار تاریخی عکس میگیرید. اینکه خودتان را کنار آن اثر تاریخی میگذارید و عکس میگیرید، مجموعه هزینههای یک سفر خوب یا بد برای شماست. وقتی به عکسهای مناطق عملیاتی مراجعه میکنم، همچنان احساس همان زمان را دارم و روحم ملتهب میشود و همچنان در خاطرات و مخاطرات ایام جنگ، سیر میکنم.
*غنیسازی حافظه[8] یا با استفاده از عکس است. در بحث غنیسازی، معتقدم که گذشته را تا حدی میتوان غنی کرد؛ به همین میزان حافظه را هم. عکسها ما را به همان زمان میبَرد و حافظه ما را غنی میکند تا بازگشتی در یا به زمان داشته باشیم. این نوعی غنیسازی است که بازانگاری سنتها با عکسهاست. سنتها آداب و رسومی هستند که به مرور ایام، استحاله یا جایگزین میشوند. در عکسها برای مثال، نوع لباسها و پوششهایی را میبینیم که در گذر ایام، از مد افتاده و از رسم به سنتها پناه بردهاند. خاطرات برخاسته از تصاویر، زندهکننده آنها در روایتها میباشند. همینطور معماری و شهرسازی که آهنگی شتابدار به خود گرفته در عکسها منجمد یا فریز شدهاند. خود، شاهد چند دوره نماکاری در بناها بودهام از دهۀ چهل به اینسو: کاهگل، گچ، سیمان، سنگ، آجر، سنگ نما، آجرنما پنج سانتی/سه سانتی، سنگنما، سرامیک و ... بودهاند.
نوعی آگاهی جمعی در عکسهای دستهجمعی مثل عکسهای فارغ التحصیلی وجود دارد که یک حس جمعی برای تبیین و روایت، انتقال میدهد. عکسها ملات تفسیر را در اختیار ما میگذارند. برای مثال چگونه آنها را در جریان زندگی، جایابی کنیم و خلأهای موجود در خاطرات و حافظه اجتماعی ما را پر کنند. یک عکس یا مجموعه عکس میتواند مرزهای زمانی[9] برای ما ایجاد کند و به ما بگوید که تو نتیجه آن وقت هستی. یعنی هنر مصاحبهگر در فهم تمایز دامنه خصوصی و عمومی عکس و استحاله آن به زمان حاضر است. ما در آن عکسها، لحظهای زیست کردیم ولی آن زیست، قطع نشده و این انقطاع را در مصاحبه ادامه میدهیم و ما یا مجموعه مصاحبهشوندگان در آیندۀ آن گذشته، به سر میبریم. در آیندۀ آن گذشته، زیست میکنیم و ممکن است، اطلاعات وسیعی داشته باشیم. این همان تراکم خاطرات است. یعنی تعداد زیادی لایههای خاطره وجود دارد که عکس، آنها را غنیسازی میکند تا بتوانیم تفسیر زندگی را بهتر بفهمیم. الان ما در آیندۀ گذشته به سر میبریم و ما خواه ناخواه، طراحش بودهایم؛ هم گذشته شخصی، محلی و هم اجتماعی. این جملات، تجربه تاریخی است که در حال انتقال آن به شما هستم.
ممکن است کسی سؤال کند آیا این عکسها کمککننده و محوری هستند؟ در بحث تاریخ شفاهی عکس، حتی اگر مصاحبهها فردمحور هم باشد، مجموعه عکسها را میگذارم و خاطراتم را از روی عکسها میگویم. عکس، سند است و حواشی آن را مرور میکنیم. برای مثال، من یک عکس به اتفاق سه همکلاسیام در دانشگاه شهید بهشتی دارم و این تنها عکسی است که از دوران کارشناسی ارشد دارم. با دیدنِ این عکس، مجموعه 3 سال تحصیل در آن دانشگاه داشته و در سال 1370 فارغالتحصیل شدیم، همۀ آن دوره بلافاصله در ذهنم میآید. پس میتوانیم فرض کنیم که عکس، کمک وثیقی در تاریخ شفاهی فردمحور و موضوعمحور خواهد داشت. ما سه نفر، به اتفاق هم، فارغالتحصیل شدیم و زمانِ آیندۀ آن گذشته را برای خودمان و جامعهمان ساختیم.
*«عکسها و صداها» یعنی داد و ستد بین عکس و صوت، تاریخ شفاهی عکس را شکل میدهد. یعنی متن[10] به معنای متن اصلی عکس و مفهوم[11] یعنی آن عکس، در آن متن شکل گرفته است. تلفیق این دو، یک روایت را درست میکند. عکس به تحریک حافظه، تخیل، پُر کردن منطقی خلأهای مستندات کمک میکند. تببین مفاهیم تصویری در چتر گفتمانی لحظۀ عکاسی است. یعنی عکس در تاریخ شفاهی عکس، نهتنها بِه سانِ مستندات مصاحبه عمل میکند، بلکه مکمل مؤثری در نشان دادن زوایای پنهان و گمشدۀ حافظۀ راوی است. مارک بلوخ[12]، مورخ شهیر فرانسوی و مُبدع مکتب آنال در بحث تاریخنگاری میگوید در مستندات، ترجیح بر منابعی است که به منظور تاریخنگاری، تولید نشده باشند. یعنی قرار نبوده که بر اساس این اسناد و نامهها، تاریخی بنویسند. اینها برای روایت تاریخی، دارای خلوص بیشتری هستند. عکس هم برادرِ سند است. چون این عکس را نمیخواستند بگیرند که بعداً کسی بخواهد به واسطۀ آن تاریخ بنویسد. این مجموعههای تصویری، حاوی آگاهیهای ناب است و حالا در اختیار ما قرار گرفته تا روایتهایی متنوع از دهههای مختلف زندگی خود، خانواده، محله، شهر... را داشته باشیم.
■
کلید واژههای تحلیل عکس و ترمینولوژی آن
Insider/Outsider* درونی/ بیرونی (رفت و آمد در مصاحبه)
Memory Photographs* حافظۀ عکسها؛ بُرد عکس/دایرۀ حافظه
Photographing Memories* عکاسی از خاطرات؛ لحظهها
Naming* حاضرین در عکسها چه کسانی هستند؟
Talking about Trauma* سخن از تروما؛ آسیبهای روحی و روانی، تعمیم اجتماعی؟
Positive and Negative Memories* خاطرات مثبت و منفی
Silences and forgetting* سکوت و فراموشی
Sensory Memories* حافظۀ حسی؛ احساسات انتقالی: بدی و خوبی
کلید واژههای الگوهای روایی و ترمینولوژی آن
Limiting, Shortening, and Legitimizing the Story* محدودیت، کوتاهی و مشروعیت بخشیدن به روایت.
Enriching Memory* غنیسازی حافظه
Constructing Traditions* بازانگاری سنتها
Condensation of Memories* تراکم خاطرات (تصاویر موجب بروز خاطرات متراکم و متنوع توسط راوی میشوند)
Passing on Collective Knowledge* انتقال آگاهی جمعی
Interpreting and Placing the Photographs* تفسیر (سیمان/ملاط) و جایابی عکسها
Biographical Framing of Photographs* مفصلبندی و بیوگرافی عکسها
Blurring the Lines* محوکردن مرزبندیها (هنر مصاحبهگر در فهم تمایز دامنۀ خصوصی/عمومی عکس و استحالۀ آنهاست)
[1] Oral history and photography: Oral History and Photography, Edited by Alexander Freund and Alistair Thomson, First published in 2011, Macmillan, US.
[2] Who
[3] When
[4] Where
[5] What
[6] Whay
[7] frame
[8] enrichment memory
[9] Blurring the Lines
[10] text
[11] context
[12] Marc Bloch
تعداد بازدید: 1114