مروری بر کتاب کودکان و سرنوشتها
خاطرات انیس نقاش
محیا حافظی
02 مرداد 1402
«کودکان و سرنوشتها» بخشی از خاطرات خودنوشت انیسالنقاش است که توسط همسرش بتول خدابخش به فارسی ترجمه شده است. انیس نقاش در سال 1951 در لبنان متولد شد. او در دوره جوانی به سازمان دانشجویی جنبش فتح پیوست و از همان دوران مبارزه با رژیم صهیونیستی را آغاز کرد. او عملیاتهای زیادی علیه این رژیم برنامهریزی و اجرا کرد.
کتاب با مقدمه طولانی مترجم آغاز میشود. این اثر، تنها بخشی از خاطرات انیس نقاش است و تا زمان آزاد شدن او از زندانهای فرانسه را در برمیگیرد؛ به همین دلیل به نظر میرسد همسرش ادامه این خاطرات را از زبان خودش روایت کرده و در مقدمه گنجانده است. او در شروع این بخش، درباره چگونگی آشناییشان میگوید: «انیس و من، مهرماه سال 1370 در هتل استقلال، هنگام برگزاری اولین کنفرانس انتفاضه در تهران آشنا شدیم. انیس مهمان کنفرانس و من کارشناس بخش مطبوعات خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودم... از اقامت انیس در ایران، بعد از خروجش از زندانهای فرانسه، تقریباً یک سالی میگذشت و انیس با زبان فارسی آشنایی داشت.»
در ادامه مقدمه، چگونگی ازدواج، نحوه زندگی و همچنین فعالیتهای تجاریشان در ایران و لبنان را میخوانیم. همچنین خاطراتی از دیدارهای آنها با افرادی چون عماد مغنیه، نمایندگان جهاد اسلامی و حماس در منزلشان در این بخش آمده است. مقدمه با بیان چگونگی درگذشت انیس نقاش در دمشق براثر بیماری کرونا به پایان میرسد. «اجل به انیس مهلت نداد تا به جریانات بعد از خروج از زندان بپردازد. گرچه خواننده عربی در طی این سالها از طریق شبکههای تلویزیونی و رادیویی و مقالات و کتب دائماً در جریان افکار انیس بوده است. انیس تنها 275 بار در شبکه المیادین ظاهر شده است، حضور در المنار، المیسره و سایر تلویزیونهای عربی از فلسطین، سوریه و عراق گرفته تا تونس، الجزایر، مصر و مغرب و شبکههای غربی از این هم بیشتر است.»
کتاب به چهل و پنج بخش تقسیم شده که به تناسب محتوا، هرکدام عنوانی دارند. «لباس مشکی» عنوان بخش اول است. در این بخش جریانات روز 18 جولای 1980، زمانی که قرار بود انیس نقاش و همکارانش نقشه ترور شاپور بختیار را اجرا کنند روایت میکند. «صبح همان روز، رؤیای نهچندان خوشایندی دیده بودم. امام خمینی را در رؤیا دیدم که لباس مشکی مرا از پشت گرفته است و به شدت میکشد؛ انگار میخواهد جلوی مرا بگیرد. میگویند خواب فجر، صادق است. بعد از نماز صبح کمی دراز کشیدم و چرت کوتاهی زدم. نه لباس سیاه را به فال نیک میگرفتم و نه کشیدن امام به سمت عقب را.»
با توجه به اینکه در بخشهای دوم تا چهل و چهارم کتاب، روایتها به ترتیب زمان وقوع آورده شده، به نظر میرسد آوردن روایت ترور بختیار در بخش ابتدایی برای ترغیب مخاطب برای خواندن اثر است. درواقع این بخش طبق ترتیب زمانی باید در بخش بیست و ششم قرار میگرفت. بخش دوم با عنوان «کودکان و سرنوشتها» به وضعیت زندگی، خانواده و دوران کودکی راوی پرداخته است. در بخشهای بعدی هم با فعالیتهای اجتماعی و سیاسی نقاش از زمان نوجوانی و جوانیاش در خلال خاطراتش آشنا میشویم.
راوی در فصلهای بعد با صبوری و به دقت خاطرات خود را روایت میکند. در این فصلها، از زمان تحصیل در دوره متوسطه، پابهپای او خاطراتش را مرور میکنیم و با مأموریتهایی که در داخل و خارج از لبنان انجام میدهد آشنا میشویم. در ابتدای کتاب یک گاهشمار آمده که مخاطب با وقایع و فعالیتهای مهم وی در یک نگاه آشنا میشود.
از بخش بیست و ششم کتاب به بعد به تفصیل درباره مأموریت ترور شاپور بختیار، چگونگی قرارها برای انجام عملیات و شکست آن میخوانیم. در فصلهای بعدی هم روایتهایی از بازجویی و فعالیتهای راوی و همچنین اعتصاب غذای وی در زندانهای فرانسه آورده شده است.
در فصل چهل و دوم کتاب چگونگی آزادی راوی از زندان و ورود او به ایران و ملاقات با مسئولین وقت را میخوانیم. «روز بعد سعی کردم بفهمم رسانههای ایران چگونه این خبر را پوشش میدهند. از محمد خواستم که تیتر روزنامههای ایرانی را برایم بخواند. تعجب این بود که این خبر جایی در اخبار نداشت. آن موقع حدس زدم که برای جلوگیری از ناراحتی دولت فرانسه، قرار بر این است که خبر آزادی ما بزرگ نشود. اما از نظر من تفاوت زیادی بین تحریکآمیز بودن خبر یا عادی بودن آن وجود داشت.» در بخشهای پایانی کتاب هم روایتهایی از دیدار راوی با رهبر انقلاب، عرفات و عماد مغنیه آورده شده است. پایان بخش کتاب، آلبوم تصاویر و فهرست اعلام است.
چاپ اول کتاب کودکان و سرنوشتها در بهار 1401 توسط مؤسسه فرهنگی - مطبوعاتی ایران در 680 صفحه و با قیمت 205.000 تومان منتشر شده است.
تعداد بازدید: 1878