بهاریه
دفتری و حالی دگر
حمید قزوینی
24 اسفند 1401
بهار، آرام و روحانگیز، بر بستر نوروز و همراه ماه رمضان از راه رسید.
در واقع زمین و آسمان، با نوایی مشترک، آهنگ شادی سر دادهاند؛ دفتری جدید گشودهاند و حالی دگر به ارمغان آوردهاند.
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی!
خوشدلی را اهل لغت به نشاط، شادمانی، سرور، پاکدلی و پاکنیتی معنا کردهاند.
جلوهای از مقام رضا که مرحلهای از سیر و سفر کمالی است و منتهای آن به « ارجعی الی رَّبک راضیة مرضیه» میرسد.
خوشدلی نهتنها نعمتی الهی که لازمۀ زندگی انسانی است. به تعبیر اهل معرفت باید جوانی را پیش از پیری، تندرستی را قبل از بیماری، توانگری را قبل از فقر، فراغت را پیش از اشتغال و زنده بودن را پیش از مرگ مغتنم شمرد و کوشید تا به خوشدلی و آرامش و اطمینان قلبی رسید.(در محضر علامه طباطبایی، ص 385)
خوشدلان، هستی را به فال نیک میگیرند و کوشش میکنند همه چیز را از سَرَندِ زیبایی بگذرانند و جز لطف و محبتِ دوست نبینند.
آنها از رسول رحمت آموختهاند که «اللهُمَّ انی اسئلک ایماناً تباشِرُ به قلبی!»
آرامش دارند و همیشه خشنودند، در حالی که اغیارِ بد دل همواره غمگیناند و دنیا را تنگ و تاریک میبینند.
گر تو باشی تنگدل از ملحمه
تنگ بینی جوّ دنیا را همه!
خوشدلان علاوه بر خود، حال دوستان را هم خوب میکنند؛ از رنج درونی فاصله دارند و دیگران را در رنج نمیاندازند، آراسته به طمأنینهاند و کراهت قلب را از وجود خویش و اطرافیان دور میکنند و حیاتی همیشه سبز و با طراوت دارند.
ور تو خوش باشی به کام دوستان
این جهان بنمایدت چون بوستان
آنها به زمانه و آنچه در جامعه میگذرد، آگاهند، لکن در مسابقۀ ترویج افسردگی و نا امیدی شرکت نمیکنند، و امیدشان به رحمت باریتعالی را از دست نمیدهند، چرا که حضرتش فرمود: لَا تَقنطُوا من رحمة اللَّه»
آنها چشم بر کژیها نمیبندند، بلکه از فرصت رویش گُل برای رهایی از گِل بهره میبرند.
که بسی گُل بدمد باز و تو در گِل باشی!
خوشدلان فرصت را غنیمت شمرده و از بهار طبیعت، راهی به بهار جان میگشایند؛ بر دفتر تاریخ، برگی جدید و البته پر نقش و نگار میافزایند. اهل همت هستند و دست از کار و کوشش بر نمیدارند، آرمانهای بلند دارند و موانع، مأیوسشان نمیکند.
با امید به آنکه همیشه خوشدل باشید، بهار بر شما راهیان منزل دوست مبارک.
تعداد بازدید: 2271
![](images/sharing/print.png)
![](images/sharing/twitter.png)
![](images/sharing/email.png)
![](images/sharing/facebook.png)
![](images/sharing/google.png)
![](images/sharing/linkedin.png)
![](images/sharing/pinterest.png)
![](images/sharing/sapp.png)
آخرین مطالب
پربازدیدها
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 107
سربازی در دسته من بود به نام عصام احمد. این سرباز خیلی مؤمن بود و به جمهوری اسلامی علاقه داشت. او بیشتر اوقات درباره مسائل سیاسی و مخصوصاً جنگ با من صحبت میکرد. شبی داخل سنگر نشسته بودیم و حرف میزدیم. هنوز چند روزی به حمله شما برای شکستن محاصره آبادان مانده بود. فکر میکنم پنج یا هفت روز. من از یک ماه و نیم پس از شروع جنگ تا روز آخر در همین جبهه بودم. آن شب عصام برایم خیلی حرف زد و دردل کرد. او از این که در جبهه بود به شدت ابراز بیزاری و تنفر میکرد. میگفت: «ما چطور با نیروهای ایرانی جنگ کنیم، حال آنکه آنها مسلمانند و در کشورشان جمهوری اسلامی به پا کردهاند.![](pic/banner_box/263.jpg)
![](pic/banner_box/254.jpg)
![](pic/banner_box/169.jpg)
![](pic/banner_box/235.jpg)
![](pic/banner_box/180.jpg)
![](pic/banner_box/43.jpg)
![](pic/banner_box/25.jpg)
![](pic/banner_box/26.jpg)