کارگاه آموزش تاریخ شفاهی - 14

مقدمه و ضمائم

شاهد یزدان

10 اسفند 1401


سایت تاریخ شفاهی در نظر دارد مطالب آموزشی برخی کارگاه‌های تاریخ شفاهی را به صورت مکتوب در اختیار مخاطبان قرار دهد. مجموعه حاضر با استفاده از مطالب یکی از کارگاه‌های آموزشی از این دست تنظیم شده است. همانطور که ملاحظه خواهید کرد بسیاری از مطالب ارائه شده مطالب بکر یا کمتر گفته شده نیست، اما سعی شده مطالب دسته‌بندی‌شده ارائه شود تا بیشتر مورد استفاده قرار گیرد.

مقدمه تدوین‌کننده

وقتی تدوین کتاب براساس فصل‌بندی مشخص‌شده از فصل اول تا آخر آماده شد، نیاز است بخش‌هایی به قبل و بعد از آن اضافه کنیم تا متن کامل شود.

ابتدا لازم است تدوین‌کننده مقدمه‌ای برای ابتدای کتاب بنویسد. این مقدمه با متنی که احیاناً ناشر یا راوی می‌نویسند متفاوت است. معمولاً در این مقدمه شرح کار نوشته می‌شود. به طور مثال مصاحبه توسط چه کسی و در کجا انجام شده است؛ تعداد جلسات مصاحبه‌ها؛ زمان مصاحبه‌ها و در کل توضیحات اجرایی کار در مقدمه آورده می‌شود. در انتهای مقدمه هم به رسم ادب و امانت از افرادی که در طول انجام این کار زحمت کشیده‌اند تشکر می‌شود.

حجم مقدمه آن‌طور که در حال حاضر مرسوم است باید بین دو تا چهار صفحه باشد. میانگین تعداد کلمات هم می‌تواند بین 500 تا 1000 کلمه باشد.

این متن باید با قلم تدوین‌گر به صورت کوتاه و صریح و بدون تعارفات باشد؛ دقیقاً مانند آن‌چه که درباره قلم تدوین متن گفته شد.

دست‌خط راوی

برای اتقان کتاب، بهتر است پس از انجام تدوین، از راوی یک دست‌خط در حد یک صفحه گرفته شود که تأیید کند مطالب نوشته شده در این کتاب همان مطالبی است که او در جلسات مصاحبه بیان کرده است.

ضمائم

معمولاً کتاب‌ها بخش‌های بعد از متن هم دارند که با عنوان ضمائم شناخته می‌شود. ضمائم کتاب می‌تواند شامل این موارد باشد:

- عکس

معروف‌ترین ضمیمه عکس است. عکس‌های انتهای کتاب باید با کیفیت باشند و با کیفیت خوبی هم چاپ شوند.

باید دلیل انتخاب عکس، متن کتاب باشد؛ یعنی در متن کتاب راجع به آن عکس حرفی زده شده باشد. ایده‌آل این است که پس از تنظیم کامل متن تدوین شده، در متن اصلی داخل پرانتز شماره عکس آورده شود (مثلاً عکس شماره 4) و در توضیح عکس هم شماره صفحه مطلب مرتبط با عکس نوشته شود. در واقع عکس و متن به هم پیوند داده شوند.

عکس‌ها در ضمیمه باید شناسنامه داشته باشند، یعنی تا حد امکان اطلاعاتی مثل مکان، زمان، عکاس و... که مربوط به عکس است در زیر آن توضیح داده شود. در شناسنامه عکس جزئیاتی وجود دارد که لازم است به آن دقت شود تا بیشترین کارکرد را برای مخاطب داشته باشد. به طور مثال وقتی می‌نویسیم نفر اول از سمت راست باید مشخص کنیم منظور سمت راست خود عکس است یا بیننده عکس.

در مورد تعداد عکس‌ها باید دقت شود که هرچقدر این تعداد بیشتر شود در افزایش هزینه انتشار کتاب هم تأثیرگذار خواهد بود. بنابراین بهتر است عکس‌هایی که بیشتر منحصر‌به فرد هستند و با هماهنگی با ناشر انتخاب و در این قسمت قرار گیرند.

- سند

نامه‌ها، بریده روزنامه‌ها، احکام، کالک، نقشه و... مثال‌هایی از اسناد است که در صورت لزوم باید در بخش ضمائم کتاب آورده شود. در مورد اسناد هم باید تمام ویژگی‌هایی که برای عکس بیان شد رعایت شود. نکته دیگر این است که اگر متن سند به هر دلیلی ناخوانا بود، لازم است در صفحه کناری، متن سند به صورت تایپ‌شده آورده شود.

- نمایه درون‌مایه (فهرست اعلام)

متأسفانه در ایران به فهرست اعلام کتاب‌های تاریخ شفاهی خیلی کم اهمیت داده می‌شود؛ اما برای تهیه یک کتاب حرفه‌ای و پژوهشی لازم است این نمایه تهیه و در انتهای کتاب قرار گیرد. هرچقدر نمایه درون‌مایه کتاب بیشتر باشد، رتبه پژوهشی آن نیز بالاتر خواهد بود. این فهرست باید حداقل براساس فهرست جای‌ها و افراد تهیه شود اما می‌توان براساس محتوای کتاب فهرستی از عملیات‌، اصطلاحات، سلاح‌ها و... نیز به آن افزود.

- فهرست منابع

یکی از بخش‌های ضمائم می‌تواند فهرست منابعی باشد که تدوین‌کننده در پاورقی‌ها از آن‌ها استفاده کرده است. این فهرست باید به ترتیب حروف الفبا باشد. فهرست منابع باعث اعتبار بخشیدن بیشتر به کار خواهد شد.



 
تعداد بازدید: 1789


نظر شما


13 اسفند 1401   13:25:43
نوری
با سلام و احترام
ممنونم
 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.