چهارمین نشست مجازی تاریخ شفاهی ایران

تاریخ شفاهی ایران در فراسوی مرزها - 1

تنظیم: سپیده خلوصیان

16 اسفند 1400


در چهارمین نشست از مجموعه نشست‌های تاریخ شفاهی در ایران که در تاریخ شنبه ۱۱ دی 1400 انجام شد، دکتر ابوالفضل حسن‌آبادی، دکتر مرتضی رسولی‌پور و دکتر ابوالحسنی با اجرای خانم زهرا مصفا به بحث نشستند. در این جلسه که در تالار تاریخگر کلاب هوس تشکیل شد، درباره «تاریخ شفاهی ایران در فراسوی مرزها» گفت‌وگو شد.

مجری در ابتدا طی مقدمه کوتاهی گفت: موضوع این نشست، تاریخ شفاهی ایران در فراسوی مرزها است که توسط اساتید و میهمانان به آن پرداخته خواهد شد. در پی سلسله نشست‌هایی که جناب دکتر منفرد آغاز کردند و توسط آقای دکتر حسن‌آبادی کلید خورد، سیر تاریخ شفاهی در ایران شروع شد و اکنون در این نشست به فعالیت‌هایی که در زمینه کارنامه تاریخ شفاهی ایران در خارج از کشور صورت گرفته می‌پردازیم.

پس از آن مجری از دکتر ابوالفضل حسن‌آبادی خواست بحث را شروع کنند.

حسن‌آبادی: در حوزه تاریخ شفاهی داخل کشور، همان‌گونه که قبلاً صحبت‌کردیم، بحث شکل‌گیری انقلاب اسلامی و خروج ایرانیان از کشور باعث شد تا یک نحوه تاریخ‌نگاری یا بهتر است بگوییم شکلی از تاریخ به وجود آمد که تحت عنوان تاریخ شفاهی ایرانیان مطرح شد. چند مرکز اصلی در همان زمان ایجاد شد که هنوز همان مراکز به خصوص آن‌ها که در دهه۶۰ ایجاد شدند مهم ترین عملکرد را داشته‌اند. نخستین پروژه، پروژه آقای لاجوردی بود که تقریباً تمام تاریخ شفاهی‌کاران و کسانی که تاریخ معاصر کار می‌کنند با آن آشنا هستند. در این پروژه 134 مصاحبه انجام و خروجی آن در 16 جلد چاپ شد. پروژه لاجوردی در تاریخ شفاهی نیز در دسترس‌ترین مصاحبه‌ها را دارد که هم به‌صورت کتاب چاپ شده و هم وارد سایت شده است. بیشتر مباحث این پروژه با موضوع رجال مهم پهلوی دوم بود. گران‌قیمت‌ترین پروژه نیز همین بود که حدود 14 سال طول کشید.

پروژه دوم را بنیاد مطالعات ایران تولید کرده که در سال 1360 همزمان با پروژه لاجوردی شکل گرفت. می‌توان گفت اگر پروژه اول یک پروژه شخصی بود، این پروژه به شکل یک بنیاد با کمک خاندان پهلوی شکل گرفت و بسیاری از افراد نیز در آن شرکت داشتند. مانند خانم افخمی، نخستین ‌وزیر زن قبل از انقلاب که کار را بر عهده داشت و هم مدیرعامل بود و هم بسیاری از مصاحبه ها را خودش انجام داده بود. این پروژه با نظم و منطق خاصی شکل گرفت؛ چراکه زیر مجموعه تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا بود و فعالان آن در آن مرکز آموزش دیده و به عنوان یک بنیاد، ساختار مدونی شکل داده بودند. مصاحبه‌های زیادی هم طی آن انجام شد که از آن‌ها 17۶مصاحبه در سایت به اشتراک گذاشته شده و علاوه بر فصلنامه ایران‌نامه، تعدادی از کتاب‌هایشان نیز چاپ شده و در ایران در دسترس‌ قرار گرفته است. مهم‌ترین حوزه کاری آنان تاریخ شفاهی توسعه ایران در دوره پهلوی بود. بیشتر هم در تاریخ شفاهی اقتصادی و اجتماعی کار کردند.

پروژه بعدی، تاریخ شفاهی چپ است که آقای حمید احمدی روی آن کار کرد. این پروژه در اواخر دی سال 1360 کلید خورد و حدود 14 یا 15 سال نیز طول کشید. می‌توان گفت قوی‌ترین حوزه تاریخ شفاهی ایران خارج از کشور به لحاظ تاریخ‌نگاری و نظم همین پروژه بود که در ذیل تاریخ شفاهی چپ چند حوزه که حداقل در30 سال اخیر کار کرده‌اند را می‌بینیم. آقای احمدی تعداد زیادی مصاحبه صوتی و تصویری انجام داده‌اند. او با 115نفر مصاحبه کرده که حدود 1100 ساعت خروجی این مصاحبه‌ها است. این مصاحبه‌ها نیز دسترس‌پذیر هستند و منابع آن در دانشگاه کلمبیا و هاروارد قابل دسترس است. علاوه بر این کار، کار آقای شوکت نیز در آمریکا و تاریخ شفاهی چپ نوشته آقای تورج اتابکی در آمستردام را داریم که ذیل حوزه تاریخ شفاهی چپ ایران هستند.

در کنار این‌ها پروژه مختصری با عنوان تاریخ شفاهی روابط سیاسی ایران-آمریکا نیز انجام شد. مهم‌ترین‌ها همین بودند. خانم هما سرشار نیز در تاریخ شفاهی کلیمیان ایران خیلی خوب درباره یهودیان ایران کار کرده‌اند. اگرچه هنوز هم این پروژه‌ها ادامه دارند، ولی امروز درواقع زمان استفاده از این پروژه‌ها است. در داخل کشور هم بزرگ‌ترین پروژه تاریخ شفاهی، تاریخ شفاهی آقای دهباشی بود که خیلی هم آوازه‌اش پیچید و درباره‌اش صحبت شد. آقای دهباشی در زمینه این پروژه تاریخ شفاهی تاریخ معاصر ایران بسیار بحث کرده است. به گفته خودش حدود 13-14سال به دنبال پروژه بوده و پیش بینی اولیه‌اش این بوده که با 211نفر مصاحبه کند که در نهایت توانست با مجموع 58 نفر در خارج از کشور مصاحبه کند. از مصاحبه با این افراد هم فقط 4 جلد کتاب چاپ شد. در این کار خاطرات عالی‌خانی، داریوش همایون، سیدحسین نصر و آذربرزین به چاپ رسید. سه جلد هم در مرحله انتشار متوقف ماند و منتشر نشد. آن‌ها هم کارهای خوبی بودند؛ مانند مصاحبه با آقایان بدیع، اعتماد، فرهنگ‌ مهر و سایر راویان که هنوز مانده‌اند. منابع نیز همانطور که خودشان گفته‌اند، جز منابع چند مصاحبه قابل دسترسی‌اند.

اگر بخواهیم کلیات را جمع‌بندی کنیم، امشب در چند محور اساسی صحبت خواهیم کرد. اول این‌که بیشتر تاریخ‌های شفاهی چه در داخل و چه در خارج از کشور به علت هزینه‌بر بودن‌، حمایتی بوده‌اند. هم آقای لاجوردی حمایت دانشگاه هاروارد و چند مؤسسه را داشتند و هم آقای احمدی. در داخل کشور نیز حمایت‌های شخصی و دولتی از پروژه‌ها صورت گرفته است. نکته دوم این است که محققان از زیرمجموعه دانشگاه‌ها خیلی خوب کار کرده‌اند و ارتباط خیلی خوبی با دانشگاه‌ها داشته‌اند. البته در داخل کشور این‌گونه نبوده است. همان‌طور که پروژه بنیاد مطالعات ایران در خارج از کشور زیر نظر دانشگاه کالیفرنیا انجام شد و افراد آن آموزش دیدند. نکته سوم این است که چون این پروژه‌ها زیرمجموعه دانشگاه‌ها و آرشیو‌های عمومی برده شده، خوشبختانه منابع‌شان دسترس‌پذیر است. حالا اگرچه کمتر مورد استفاده قرار گرفته است، اما به هر قصدی که در خارج یا داخل کشور انجام شده باشد، این خیلی مفید است.

چند بحث اصلی داریم: اولی‌شان تاریخ‌نگاری است که خصوصاً در مورد پروژه آقای لاجوردی خیلی بحث انجام شد؛ برخی آن‌را زیر سؤال بردند، برخی رد کردند و یک محور صحبت هم داشتیم که آیا می‌شود اصلاً شأن تاریخ‌نگاری برای این‌ها قائل شویم یا نه؟ نکته دوم اهداف تاریخ‌نگاری این‌ها است و باید توضیح بیشتری درباره آن داده شود که شأن آن‌ها و نقاط ضعف و قوت‌شان چیست و نکته سوم اهمیت این منابع در حوزه تاریخ شفاهی و تاریخ معاصر است که توضیحات بیشتر درباره آن‌ها به محققین این امکان را می‌دهد تا استفاده  بیشتری ببرند.

سپس مجری به معرفی دکتر مرتضی رسولی‌پور پرداخت و گفت: ایشان مدرس دانشگاه هستند و با دانشنامه جهان اسلام و دانشنامه ایران همکاری دارند. همچنین عضو هیئت علمی همایش‌های تاریخ شفاهی ایران هستند و برگزاری ۱۱نشست علمی-تخصصی در موضوع بررسی مطبوعات ایران را بر عهده داشته‌اند. تألیفات متعددی داشته‌ و کتاب‌هایی نیز در دست تألیف دارند. کتاب‌هایی از جمله «ناگفته‌هایی از مصدق» و همچنین کتاب «نگاهی از درون» که در آن به خاطرات سیاسی دکتر جواد صدر پرداخته شده. آقای دکتر همچنین عضویت کمیته علمی اداره پژوهش‌های سیما را نیز دارند و به عنوان عضو شورای سردبیری فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، گفت‌وگو و مصاحبه با 420 تن از صاحب‌منصبان، وزیران، نمایندگان پیشین شورای ملی، استانداران و درباریان را انجام دادند.

رسولی‌پور: آقای حسن‌آبادی اشاره کردند که پروژه‌ای که آقای لاجوردی دنبال می‌کنند شخصی است و من این‌طور گمان نمی‌کنم. این پروژه هم زیر نظر دانشگاه هاروارد بود و جنبه شخصی نداشت. خود آقای لاجوردی هم به‌تنهایی این مصاحبه‌ها را انجام ندادند بلکه در مصاحبه‌ها آقای ضیاء صدقی و احمد احرار هم کمک کردند تا منتشر شد. من بیشتر روی محتوای این گفت‌وگو‌ها کار کرده‌ام و گاهی این گفت‌وگو‌ها را نقد کرده‌ام که منتشر شده است. ضمن این‌که گرچه در همایش‌هایی که در ایران برگزار می‌شد احساس می‌کردم بعضی از افراد قائل به این هستند که کلیت این کارها را زیر سؤال ببرند، من معتقدم تمام این کار‌ها جنبه مثبت‌شان بیشتر است. از نظر من این‌ها خدماتی هستند که انجام شده و خیلی هم مفید بوده‌اند. شاید انتظار ما هم انتظار زیادی بوده است. به هر حال این‌ها در ابتدای کار فضل تقدم داشتند و زحماتی کشیدند. اگر آنچه که ما انتظار داریم برآورده نشده، همین مقدار هم با توجه به سوژه‌هایی که با آن‌ها گفت‌وگو کردند و وزنه سیاسی-اجتماعی سنگینی داشتند بسیار خوب است. یعنی گفت‌وگو با رجال سیاسی، نظامی و به خصوص اشخاصی که در دربار بودند و با شاه ارتباط داشتند، خیلی با اهمیت است، ولی از جهات فنی و محتوایی ممکن است ما ایراد داشته باشیم. به‌خصوص شخص خود آقای لاجوردی و شناختش از تاریخ ایران براساس آنچه که ما دیده‌ایم و می‌بینیم، به خصوص در گفت‌وگوهای نخستین با اشخاصی که زمانی نخست‌وزیر بودند مثل گفت‌وگویی که با آقای دکتر امینی و آقای شریف‌امامی انجام دادند، خیلی ضعیف انجام شده و چالشی صورت نگرفته است.

نکته بعدی هم که در این کارها می‌شود به سایر مراکز تعمیم داد و آقای حسن‌آبادی هم اشاره کردند، این است که این‌ها به تدوین و تنظیم گفت‌وگو‌ها خیلی قائل نبودند. یعنی در همین بحث اصالت اظهارات این افراد که باید در گفت‌وگو به‌عینه و نعل به نعل منتشر شود، آشفتگی بسیاری می‌بینید. بعضی از این افرادی که مورد مصاحبه قرار گرفته‌اند، سن و سال بالای 80 داشته‌اند و هم‌پوشانی صحبت‌ها در اظهارات هرکدام زیاد است. یعنی می‌بینیم در جاهایی 40 صفحه از یک مصاحبه، تکرار جلسه قبلی است که این آقا از همان‌ مطالب قبلی صحبت کرده و مصاحبه‌کننده نتوانسته است مسیر گفت‌وگو را به سمت وسوی درستی هدایت کند.

ایراد محتوایی بعدی آن است که این آقایان و افرادی که کار کرده‌اند، در گویاسازی خیلی ضعیف عمل کرده‌اند. گاهی که لازم بوده برخی اشخاص برای خواننده‌ها بیشتر شناخته شوند،  توضیحی درباره‌شان داده نشده و اگر هم توضیح داده شده، خیلی از موارد آن نادرست بوده است. به هر حال اگر بخواهم مجموع این کارها را جمع‌بندی کنم، معتقدم که بنا بر سؤالی که آقای حسن‌آبادی مطرح کردند، این‌که گفتند آیا ما می‌توانیم برای تاریخ‌نگاری شأنی قائل شویم و آیا اساساً این‌ها ارزش این را دارد؟ به نظر من به هر صورت مجموعه‌ای از این‌ها می‌تواند برای محققان تاریخ معاصر ایران مفید باشد.

من در باب اهداف کارهایی که انجام گرفته نمی‌توانم هیچ اظهار نظری داشته باشم. معتقدم با هر هدفی که  مصاحبه‌ها انجام گرفته، ما می‌توانیم از آن‌ها استفاده کنیم و اهمیت این منابع در تاریخ شفاهی کم نیست. ولی باوجود این‌که اهمیت بسیاری دارند، کار زیاد جدی گرفته نشده و در داخل کشور لازم است خیلی بیشتر از این‌ها کار صورت گیرد. به این انشقاقی که در داخل و خارج از کشور به وجود آمده و برای مجموعه کارهایی که در خارج کشور صورت می‌گیرد ارزشی قائل نیستند، باید با انعطاف بیشتری نگاه شود. اصلاً بین مراکز اسنادی و پژوهش تاریخ معاصر ایران ارتباطی برقرار نشده است. به جهت این‌که در مراکز پژوهشی، کسانی که دست‌‌اندرکار تاریخ شفاهی بوده‌اند، زیر نظر مراکز دولتی و نهادهای انقلابی فعالیت می‌کردند، به خودشان اجازه نمی‌دانند تا با این افراد ارتباطی برقرار کنند. بین آن مراکزی که در داخل ایران فعالیت می‌کنند با آنچه که در خارج از کشور می‌گذرد ارتباط برقرار نبوده و این یک اشکال خیلی بزرگ بوده و هست. آن‌ها هم کارهای انجام گرفته در داخل کشور را از ناحیه کسانی دانسته‌اند که عامل حکومت جمهوری اسلامی هستند و احساس می‌کنند با اهداف خاص جمهوری اسلامی مصاحبه‌ها انجام گرفته و نوشته شده‌اند که به نظر من این‌ها خیلی اهمیت ندارد. ما باید محتوا و متن را ببینیم. وقتی محتوا از کلام کسی خارج می‌شود باید به طور مستقل مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

در ادامه مجری به معرفی دکتر ابوالحسنی پرداخت و گفت: ایشان دارای دکترای تاریخ ایران اسلامی از دانشگاه اصفهان و مدرس دانشگاه هستند. فعالیت‌ها و پژوهش‌های زیادی نیز در زمینه تاریخ شفاهی انجام داده‌اند؛ از جمله مقالاتی که در زمینه تاریخ شفاهی و حقوق شهروندی تدوین کردند و مقالات دیگری که سویه‌هایی از تاریخ شفاهی را مورد بررسی قرار داده‌اند.

دکتر ابوالحسنی: چند سال پیش در سازمان اسناد و کتابخانه ملی یک‌بار دیگر هم با دوستان در همین موضوع صحبت کردیم. آنجا عرض کردم که من به خاطر تدوین و نگارش پایان‌نامه دوره دکترایم مجبور بودم این طرح‌ها را معرفی و مشخصاتی از آن‌ها را تا سال۱۳۹۰ استخراج کنم. همچنین نمونه‌هایی از این‌که کدام‌یک از طرح‌ها منتشر شده است بررسی و تحلیل ساختاری، علمی و محتوایی ارائه کردم. در آن طرح که آقای دکتر حسن‌آبادی گفتند، نکاتی هست که من می‌گویم و حداقل درباره 4 نمونه از طرح‌هایی که بررسی کردم، آسیب‌هایی که بر آن‌ها وارد است و محاسن و معایبی که انتشار هر یک از این کار‌ها داشته است بیان می‌کنم.

در طرح تاریخ شفاهی ایرانیان در بنیاد مطالعات دانشگاه هاروارد، اولین نکته‌ای که خود مرحوم لاجوردی هم به آن اشاره کرده‌اند این است که لیست 350 نفری که از میان آن‌ها حدود 140 نفر مصاحبه شده‌اند، بر موضوعات سیاسی متمرکز شده است. گفته‌اند محدودیت منابع مالی داشتیم و نمی‌توانستیم به موضوعات دیگر بپردازیم که به نظر من خود این مسئله آسیب بزرگی است. از این جهت که شخصیت‌هایی که به عنوان راوی این طرح انتخاب شدند، دارای جنبه‌های مختلفی بودند و شخصیت‌‌هایی چند بعدی داشته‌اند و در حقیقت فرصت‌سوزی از همین‌جا شروع شد. یعنی این‌که فقط روی موضوعات سیاسی محدود شدند. نکته بعدی درباره هاروارد این است که با این‌که تنوع و تعدد راویان را شاهد هستیم، ولی تمام کارهای هاروارد که حالا متن مصاحبه‌ها و فایل‌های صوتی‌اش نیز در دسترس است، فردمحور است. یعنی آقای لاجوردی یا ضیاء صدقی و شاهرخ مسکوب و کسان دیگری که در این طرح بودند حتی زحمت این را به خود ندادند که شکل مصاحبه و پژوهش را طراحی کنند و حتی موضوعات اساسی در حوزه تاریخ سیاسی را استخراج و موضوع‌بندی کنند و موضوع محور پیش بروند.

پس آن مشخصه اول، اولین آسیب این طرح است و به دنبالش آسیب دوم هم به وجود آورده است. یعنی تمام آن به صورت فردمحور بوده و متأسفانه با وجود پیشینه آقای لاجوردی در بحث دانشکده مدیریت که با کمک دانشکده تجارت هاروارد در ایران تأسیس کرده بودند، حتی در بحث استخراج و استحصال اطلاعات مربوط به زندگی خصوصی این افراد، نوع تربیت آن‌ها، خاستگاه اجتماعی‌ که داشتند و آن روندی که طی کردند تا به آن مرحله رسیدند، ناموفق بوده و حتی ویژگی‌هایی که ما برای مصاحبه‌های فردمحور قائل هستیم و استاندارد‌هایی که به هر حال برای آن در نظر می‌گیریم رعایت نکرده است. تنها یک شرح مختصری از زندگی راوی می‌گرفتند و بعد شروع می‌کردند طرح پرسش و تیتر و سوتیترها که در بین آن روایت‌ها را گنجانده‌اند.

آن‌چه تنظیم شده و نمونه‌هایی که در ایران منتشر شده، دو نمونه در تدوین و تنظیم داشته‌اند. یکی بر اساس جلسات بوده، مثل خاطرات عبدالمجید مجیدی و دیگری بر اساس موضوعات بوده، مثل خاطرات مظفر بقایی. همین حالا تمام این مصاحبه‌ها در دسترس است و وجه تمایزی که طرح‌های خارجی نسبت به طرح‌های داخلی دارد و یک نوع امتیاز و برتری است، بحث آرشیوسازی این‌ها است. برای خود من باعث تعجب بود که در این ده سال کارکردن من روی این بحث، تمام این آرشیو در شبکه جهانی اینترنت در دسترس همگان بوده و محدودیت‌هایی که بعضاً ذکر شده بود برداشته شده است و در حال حاضر همگان می‌توانند به این‌ها دسترسی داشته باشند.

برای نمونه شاید شنیده‌اید چندی پیش فایلی صوتی از بخشی از مصاحبه با محسن مبصر، رئیس شهربانی در دوره پهلوی دوم منتشر شد. در آن قسمتی که درباره نواب صفوی و دوره اسارتش می‌گوید و آن ادعاهایی که این راوی درباره او می‌کند، من خودم با سؤالات متعدد مواجه شدم. این‌که اصلاً این فایل صوتی وجود خارجی دارد یانه؟ صحت دارد یانه؟ مربوط به این شخص که بالاخره رییس کل شهربانی ایران در دهه 1330 بوده هست یا نه؟ این مباحث با توجه به فایل صوتی که با متن تطبیق می‌کرد وجود داشت و این یک امتیاز بود. ولی آن آسیب‌هایی که دارد از جمله بحث راستی‌آزمایی که مصاحبه‌کننده نه در زمان مصاحبه انجام داده و نه در زمان تدوین باید مورد نقد و بررسی قرار بگیرد، موضوع‌بندی شود و توسط محققین هر دوره و به صورت مقطعی بررسی شود.

محاسن و مزایایی که به نظرم طرح هاروارد دارد یکی این‌ است که بخشی از آن فضای عمومی حاکم بر سیاست داخلی ایران، دربار و خود محمدرضا پهلوی را تشریح می‌کند. این مجموعه، تصویری از رجال عصر پهلوی می‌دهد و واقعیت‌هایی از درون هیئت دولت‌های پایانی پهلوی دوم در بحث کنفدراسیون، دانشجویان ایرانی خارج از کشور در اروپا، ترکیب کنفدراسیون و... را روشن می‌کند. من بر اساس نمونه‌هایی که بررسی کرده‌ام می‌گویم، با این‌که گفتند تاریخ سیاسی مدنظر بوده، باز هم در بخش‌هایی به برنامه‌های اقتصادی دولت در دهه 1330 هم پرداخته شده و در همین قسمت آن‌جایی که با تکنوکرات‌ها صحبت می‌کند، روایت‌ها و در جاهایی تحلیل‌های منطقی و علمی هم ارائه کرده یا مثلاً درباره مصاحبه‌ای که با دکتر  مهدی حائری یزدی انجام می‌دهد، بحث حوزه و رابطه علما با رضاخان و بحث نخبگان مذهبی و جایگاه قم را تا حدودی تشریح می‌کند.

اما این طرح آسیب‌هایی هم دارد که اولین و مهم‌ترین آسیب، فردمحور بودن آن است که مانع از پرداختن به موضوعات اساسی شده است. چون مثل بقیه طرح‌هایی که ما از کهنسالان در نظر می‌گیریم و از افراد با تجربه‌تر شروع می‌کنیم، مشکل اساسی که در روایت‌های آنان می‌بینیم، بحث فراموشی رویدادها و حتی فراموشی اسامی است که به کرات در این کار مشاهده می‌شود. نکته مهم آن این است که بعد از تدوین و نگارش هم سعی نشده این خلأ را پر کنند. آن نکته‌ای که جناب آقای رسولی‌پور در بحث گویاسازی گفتند یک قسمتش همین است که آنجا که واژه‌ای، اسمی، اصطلاحی، اسم مکانی، اعلامی یا نمایه‌ای لازم است، باید در متن یا در پاورقی ذکر شود که حتی این کار هم صورت نگرفته است.

درباره یک نمونه از مصاحبه عبدالمجید مجیدی، چند نفر مصاحبه‌کننده با او صحبت کردند و نوع و جنس و شیوه طرح پرسش‌ها با هم متفاوت بود. پس یک روش واحد را به کار نبردند و حتی در ویرایش و تدوین نیز از یک روش واحد استفاده نکردند. یعنی بحث توضیحات اضافی و پانوشت‌ها رعایت نشده، یک‌جا زبان گفتار استفاده شد و یک‌جا زبان نوشتار و آن‌چه که ما ترتیب زمانی و کرنولوژی تاریخی می‌گوییم به هیچ عنوان در این طرح رعایت نشده است و نه نظم منطقی دارد و نه نظم تاریخی.

در بحث زمان و جلسات مصاحبه‌ها که نکته‌اش را در خاطرات علی امینی دیدم این درست است که مصاحبه‌های ما علاوه ‌بر ساختارمندی، یک مصاحبه باز است و طرح پرسش‌های شبکه‌ای مصاحبه‌ها را از ساختارمندی جدا می‌کند، اما بودجه‌بندی زمان و جلسات مصاحبه از جمله مسائلی است که باید رعایت شود، ولی در مورد خاطرات علی امینی این را نمی‌بینیم و روایت‌ها مستندسازی نشده‌اند. یک نمونه خاصش نیز همان خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی است که در آن از منابع مکمل استفاده نشده و در کل چه مرحوم لاجوردی، شاهرخ مسکوب یا ضیاء صدقی بیشتر نقش هدایت‌کننده مصاحبه را دارند تا یک مصاحبه‌کننده فعال. بیشتر مصاحبه‌ها نوعی خودگویی، مونولوگ و تک‌گویی شده است و آن ناآگاهی مصاحبه‌کننده که بعضاً بر بدیهیات مسائل تاریخ معاصر ایران است و اشراف نسبی هم بر آن نداشته‌اند، باعث شده به جای این‌که پرسش‌های کلیدی و چالشی مطرح کنند، پرسش‌های کوتاه و سطحی طرح کنند و به پاسخ‌های کلی هم اکتفا نمایند. به خاطر همین خیلی از واقعیت‌ها و مسائل مربوط به تاریخ معاصر ایران، سیاست‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی یا نپرداخته‌اند یا از کنارش خیلی سریع عبور کرده‌اند و اطلاعات حداکثری که ما مد نظر داریم استخراج نکرده‌اند.

یک جاهایی مثلاً در مصاحبه با مظفر بقایی مشخص است که ما در مسائل نظری موضوعی داریم؛ بحث این‌که هر شخصی که در مقابل مصاحبه‌کننده قرار گرفته باشد، مصاحبه‌کننده مقهور و مغلوب روایت و راوی نشود، ولی نگاه می‌کنیم که در خاطرات مظفر بقایی این اتفاق افتاده و راوی شروع کرده به صحبت‌کردن و آن‌طور که دلش می‌خواسته تاریخ را روایت کرده است. خیلی از ادعاهای راوی نیز به چالش کشیده نشده و بعد هم در مرحله نگارش حتی یک پاورقی یا نکته یا جمله معترضه درباره آن گفته نشده. در کار حائری یزدی یا عبدالمجید مجیدی هم تناقض‌گویی داریم و یک جاهایی مثلاً در مصاحبه با حائری یزدی به کلی جریان مصاحبه به انحراف کشیده شده و به دنبال مسائل دیگر می‌رود و مصاحبه‌کننده برای این‌که می‌خواهد جهل و نادانی یا کم سوادی خودش در موضوع اجتهاد را برطرف کند، می‌رود در مسائل مربوط به اجتهاد که اصلاً ربطی به مصاحبه و این‌ها ندارد. نکات دیگری هم هست که دیگر به آن‌ها نمی‌پردازم.

ادامه دارد



 
تعداد بازدید: 4055


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 123

عده زیادی سرباز بودیم که تازه ما را به جبهه آورده بودند. در ساعات اول، ستوان‌یکم؛ جعفر، ما را در گوشه‌ای جمع کرد تا موقعیت و وظایفمان را توضیح دهد و به اصطلاح توجیه شویم. بعد از تشریح حدود منطقه جنگی و بازگو کردن بعضی مسائل گفت: «ما به جنگ کسانی آمده‌ایم که همه آتش‌پرست و مجوسند. باید نسل این آتش‌پرستها را از روی زمین بکنیم. باید کوچکترین فرصتی را برای خودنمایی به نیروهای ایرانی ندهیم. اینها دشمن دین و مردم عراقند.»