پس از پایان دوران تحصیلی دبیرستان، در کنکور شرکت نموده و در رشته مهندسی شیمی و پتروشیمی دانشگاه پلیتکنیک تهران (دانشگاه امیرکبیر فعلی) قبول شده و مشغول به تحصیل شدم. در دانشکده ساختمانی به نام جوردن وجود داشت که دانشجویان متدین یک اتاق کوچکی در این ساختمان را به صورت نمازخانه در آورده و نمازهای ظهر و عصر را در آن میخواندند. در این نمازخانه کوچک، دانشجویان متدین جدیدالورود، با دانشجویان متدین ورودیهای مختلف دانشکده آشنا میشدند.
به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارشها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانههای مکتوب و مجازی. در ادامه خبرهایی از آذر 1404 را میخوانید.
پس از فرستادن چند مجروح به عقب، آمدم دم در پست امداد که یکباره خمپارهای در پنج ـ شش متری، وسط چند نفر منفجر شد. موج انفجارش مرا به عقب پرتاب کرد. وقتی برخاستم دیدم تمام آن جمع 4 ـ 5 نفره شهید شدهاند، ولی من فقط ترکشی پوست انگشتم را برده بود. به آسمان نگاه کردم و دیدم خدا ناظر همه چیز است و قسمت هر کس را خودش تعیین کرده!
مجری با اشارهای کوتاه راوی سوم را اینگونه معرفی کرد: سیدمرتضی آذرهوشنگ، متولد دوم مرداد ۱۳۴۱ از شهر قم، آزادهای از ارتش جمهوری اسلامی ایران که سال ۱۳۶۰ وارد یگانهای ویژه هوابرد شد و در دوران دفاع مقدس مسئولیت عکاسی، فیلمبرداری و ثبت حماسه رزمندگان را بر عهده داشت. مجری از حضور راوی در عملیاتها و مجروحیت و اسارت، تا آزادیاش در عملیات والفجر ۴ و شباهت شگفت خاطراتش با برخی صحنههای آشنا برای مخاطبان امروز سخن گفت.
تاریخ شفاهی «استانداردپذیر» است، اما «قالبپذیرِ خشک» نیست. این دو تفاوتی ظریف دارند و بسیاری از دعواهای روششناختی تاریخ شفاهی دقیقاً از همینجا آغاز میشود. تاریخ شفاهی از جنس «روایت انسانی» است؛ مادۀ خامش حافظه، تجربه زیسته، احساس، سکوت، مکث و حتی خطاست. اگر آن را مثل تاریخ رسمی یا مقاله دانشگاهی در قالبهای صلب فرو ببریم، جانش را میگیریم؛ و اگر بگوییم چون انسانی است، قاعدهای ندارد، به خاطرهنویسی بیضابطه میرسیم.
تاریخ شفاهی، شاخهای جذاب از مطالعات تاریخی و جامعهشناسی است که مسیری به دنیای تجربهها، خاطرات و روایتهای فردی میگشاید. این رویکرد، به ویژه در شناخت تاریخ اجتماعی، فرهنگی و هویتی اهمیت مییابد، چرا که بسیاری از لایههای زندگی مردم در اسناد رسمی و مکتوب، خاموش میمانند. تاریخ شفاهی با محوریت خاطرات شخصی و جمعی، تجربههای روزمره، نگاههای حاشیهای و روایتهای کمتر دیدهشده، تصویری زنده و انسانی از گذشته را پیش چشم ما قرار میدهد.
یک شب حین اعزام گشت شناسایی، متوجه معابر وصولی دشمن بهطرف نیروهای خودی شدیم که شبانه برای حفر سنگر به جلو میآمدند. گویا دشمن قصد انجام عملیاتی کوچک علیه نیروهای ما داشت که این موضوع میتوانست برای نیروهای مستقر در خط بسیار خطرناک باشد؛ ازاینرو برای بهدست گرفتن ابتکار عمل قبل از ترفند دشمن، بهاتفاق گروه عملیات تصمیم گرفتیم روز بعد و با آغاز تاریکی هوا، برای گشتیهای عراقی در بیابان کمین بزنیم...
چهار روز از لو رفتن عملیات گردان انصارالرسول میگذشت که یک روز دیدیم از بالای دژ دو نفر از سمت عراقیها به طرف ما پایین میآیند. ابتدا فکر کردیم نیروی دشمن است که آمده اسیر شود. ولی بعد متوجه شدیم دو نوجوان 16 ـ 17 ساله هستند. خسته و گرسنه بودند. وقتی غذا و نوشابه خوردند، تعریف کردند: ـ وقتی عملیات شروع شد، عراقیها شبانه ما را محاصره کردند. بچهها عقب کشیدند و ما مشغول بستن زخمیها شدیم. آخر ما جزء نیروهای امدادگر بودیم. ما جا ماندیم و عراقیها خود را به ما رساندند.
ضرورت تدوین شیوهنامه و ارائه روشهای کار در هر پیشه و حرفهای، مورد توجه همه کسانی است که خود روزی در ابتدای مسیر آن پیشه و حرفه قرار داشته و نیازمند دستنامههایی بودهاند که راهنمای عمل و اقدامشان باشد و راه و روش درست کار را به آنها بیاموزد و از خطا و آزمون ایمنشان بدارد. از سوی دیگر افرادی که دانشآموخته و یا تجربه اندوختۀ یک پیشه و حرفهاند و خود سالها درگیر کار بوده و...
تاریخ شفاهی «استانداردپذیر» است، اما «قالبپذیرِ خشک» نیست. این دو تفاوتی ظریف دارند و بسیاری از دعواهای روششناختی تاریخ شفاهی دقیقاً از همینجا آغاز میشود. تاریخ شفاهی از جنس «روایت انسانی» است؛ مادۀ خامش حافظه، تجربه زیسته، احساس، سکوت، مکث و حتی خطاست. اگر آن را مثل تاریخ رسمی یا مقاله دانشگاهی در قالبهای صلب فرو ببریم، جانش را میگیریم؛ و اگر بگوییم چون انسانی است، قاعدهای ندارد، به خاطرهنویسی بیضابطه میرسیم.