خاطرات کمال معنوی
22 بهمن 1403
کمال معنوی، آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوسیوهشتمین برنامه شب خاطره (شهریور 1392) بود. او درباره آغاز جنگ در خرمشهر خاطره گفت. او گفت: «وقتی سر کار بودم، رادیو اعلام کرد که عراق به ایران حمله کرده است. سریع حقوقم را از اوستا گرفتم. رفتم گمرک پوتین خریدم. از ایستگاه راهآهن به اهواز رفتم. شبانه با رزمندهها داخل خرمشهر میرفتیم و خانوادهها را به آبادان میبردیم تا از آنجا هر جا میخواهند بروند. یک شب وارد یک خانهای شدیم. چند عراقی برای سرقت وارد این خانه شدند. من فقط شلیک یاد گرفته بودم. دفاع شخصی بلد نبودم. برادرهای همراهم کار رزمی بلد بودند. یک عراقی آمد اتاق طبقه بالا. برادر جاسم پشت در بود. عراقی که وارد اتاق شد، جاسم دست انداخت دهان سرباز عراقی را گرفت و ضربهای که زد بیهوش شد. داشتیم بیرون میرفتیم که صدای گریه یک بچه شیرخوار آمد. پدر و مادر این بچه شهید شده بودند...»
در ادامه، این روایت را ببینیم.
تاکنون 363 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ وادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 2 اسفند 1403 برگزار میشود.
تعداد بازدید: 72
![](images/sharing/print.png)
![](images/sharing/twitter.png)
![](images/sharing/email.png)
![](images/sharing/facebook.png)
![](images/sharing/google.png)
![](images/sharing/linkedin.png)
![](images/sharing/pinterest.png)
![](images/sharing/sapp.png)
آخرین مطالب
پربازدیدها
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 136
ما، دو تیپ کامل، آماده ضدحمله شدیم تا ضربه سنگینی به نیروهای شما وارد کنیم. حمله ما شروع شد و در دقایق اول خوب پیش رفت اما چیزی نگذشته بود که باز نیروها گیج شدند و با تلفات و خسارت فراوان دوباره عقبنشینی کردیم. چند روز از این ضدحمله نافرجام گذشته بود که صدام، سر راه بازگشت از کنفرانس طائف، برای بازدید نیروها به منطقه آمد.![](pic/banner_box/266.jpg)
![](pic/banner_box/254.jpg)
![](pic/banner_box/169.jpg)
![](pic/banner_box/235.jpg)
![](pic/banner_box/180.jpg)
![](pic/banner_box/43.jpg)
![](pic/banner_box/25.jpg)
![](pic/banner_box/26.jpg)