خاطره و طبیعت در سیل بزرگ 1966
آندریا کاسا نووا مایا Andrea Casa Nova Maia و لیسه سدرز Lise Sedrez از مورخین دانشگاه فدرال ریو دو ژانیرو (UFRJ: Universidade Federal do Rio de Janeiro) خبر از پروژه تحقیقاتی داده اند که در آن از تاریخ شفاهی به عنوان عامل جستجو در تاریخ محیط زیست شهر ریو دو ژانیرو و هم چنین تاریخ سیلابهای قرن بیستم، استفاده میشود.حفظ میراث فرهنگی فیلیپین با تاریخ شفاهی
کمیتة ملی فرهنگ و هنر فیلیپین به حفظ میراث جزیرههای لااُنگ و کاپول ، واقع در استان سَمار شمالی فیلیپین کمک میکند. جزیرهها به دلیل تنوع زیستی و قومی و نیز فرهنگ و تاریخ ساکنانش منحصربهفرد هستند. اما بدون مراقبتهای مناسب، کمک به این جوامع برای حفظ میراث و هویتشان در میان دریایی از تغییرات دشوار است.سفرنامه هیروشیما- بخش چهارم
مرکز حملات هوایی و خسارات جنگ توکیو را با گرفتن چند عکس کنار دو نمادی که مقابل در ورودی گذاشتهاند ترک میکنیم. بازدید بعدی ما از موزه نظامی توکیو یا یوشوکان است. میرانند به محلی دیگر. در بین راه، یکی میگوید پشت این رودخانه و باروی طویل، خانه امپراتور است. آن تو چه خبر است؟ خدا میداند. اما در پیاده رو آن بسیاری در حال دویدن هستند. آیا این همان خانهای است که مهدیقلیخان هدایت در 20 دسامبر 1903 / 30 رمضان 1321 همراه اتابک، امپراتور ژاپن، میکادو، را ملاقات کردند؟نگذارید لحظات حسّاس به دست فراموشى سپرده شود
«لشکر خوبان» از این جهت هم اهمّيّت دارد بهطور ویژه که دربارهى نیروهاى اطّلاعاتى و نیروهاى غوّاص است. چون اطّلاعاتىها حرف که نمیزنند با آدم - همان «گفتند نگویید» [را رعایت میکنند] - لذا خیلى از مطالبى که اینها دارند و اطّلاعاتى که دارند، معمولاً در طول این سالها مکتوم مانده؛ اینها باز بشود، روشن بشود. ماجراى غوّاصها هم که واقعاً یک ماجراى عجیب و غریبى است، یک ماجراى بسیار برجستهاى است؛ در این کتاب، خوب تشریح شده. یکى از بزرگترین هنرهاى نویسندهها و یکى از مهمترین بخشهاى کارشان این است که بتوانند لحظات حسّاس را ترسیم کنند.تاریخ شفاهی سینما آپولو در هارلم
ترل فریزر Terrell Frazier، مدیر آموزش و برنامههای جنبی دانشگاه کلمبیا خبر از طرح تاریخ شفاهی سینمای آپولو Apollo در محله هارلم Harlem را میدهد که به عنوان یکی از تئاترهای مشهور مشغول برگزاری هفتاد و پنجمین سالگردش در سال 2009 بود.سفرنامه هیروشیما- بخش سوم
هوا شرجی است، اما آزار نمیدهد. صبح میرویم به دیدن موزهای که «مرکز حملات هوایی و خسارات جنگ توکیو» نام دارد. ساختمانی سه طبقه، اما کوچک است. پیرزنی مؤدب خیرمقدم میگوید. به طبقه دوم میرویم. مینشینیم. فیلمی پخش میکنند که نمایشگر بمباران وحشتناک توکیو توسط نیروی هوایی امریکاست.سفرنامه هیروشیما- بخش دوم
از فراز اصفهان، شیراز و خلیج فارس رد میشویم و میافتیم تو سرازیری امارات متحده عربی و در فرودگاه دُبی به زمین مینشینیم. به شهری روشن رسیدهایم. فرودگاه شهری است روشن، بزرگ، زنده، دیدنی و رنگین. یک سوله غولپیکر فلزی- شیشهای دراز، پر از فروشگاههای کوچک و بزرگ، پر از گذرگاههای سوار و پیاده شدن و پر از آدمهای جوراجور. چند ساعت معطلی را به گشت در این سوله میگذرانیم. آن چه روی این برهوت دیروز خیمه زده، چیزی جز بلیت برنده اماراتیها برای پاسخگویی به نیاز ترانزیتی این منطقه نیست.سفرنامه هیروشیما- بخش نخست
هنوز چند ساعتی زمان دارم. نشستهام به نوشتن «روزشمار تاریخ معاصر ایران». در حال نگارش خبرهای سیام آبان 1304 ش هستم. یکی از خبرها مربوط است به اتاشه نظامی دولت ژاپن در هندوستان؛ «ماساهارو هوما». راه افتاده به طرف ایران. ژنرال کنسول ایران در بغداد به وزارت امور خارجه خبر داده است که ماساهارو هوما با تذکره سیاسی وارد میشود، به همین جهت، بدون گرفتن وجه به او ویزا داده شده است.تماشای سه فیلم با یک بلیت 2 زاری/ از توطئه منافقین برای آتش زدن سینما تا شوخی یک بمبگذار
سالنهای سینما تنها مکانی است که بی واسطه مخاطب در آن به دیدن فیلم می نشیند. در همین سالنهای سینما عاشقانی کار میکنند که همیشه از نظر دور بودهاند؛ مدیران سالنها، کنترلچیها، آپاراتچیها و... به مناسبت روز ملی سینما خالی از لطف نبود که پای صحبت دو نفر از مردانی بنشینیم که بیش از 4 دهه است در این عرصه کار میکنند و خاطرات زیادی هم دارند.کالج تاکوما در گیگهاربر میزبان عکسهای طرح تاریخ شفاهی
این طرح جزو تکالیف دانشجویان یک کلاس عمومی بود. کریستی فیرو Christie Fierro و دانشجویان او در رشته ارتباطات به رغم نداشتن بودجه، اما با حمایت خوب مدیریت کالج تاکوما TCC: Tacoma Community College در ایالت واشینگتون یک طرح تاریخ شفاهی را به انجام رساندند که هماکنون در نمایشگاهی در محوطه این کالج در گیگ هاربر ارائه شده است....
62
...
آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 4
هر کس که میتوانست خودش را به پنجره رساند و سرش را بیرون کرد تا هوای تازه استنشاق کند. شیشه دستم را پاره کرده بود. یکی از بچهها گفت که بروم پانسمان کنم. گفتم: ـ آنها آنجا منتظر هستند، پام برسه کتک میخورم. یکی از بچهها که اسلحه را از دستم گرفته بود، پرسید: ـ دستت چه شده؟ با تردید گفتم: ـ شیشه رفته، پاره شده.






