سیصدوچهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره-4

چهارمین راوی شب خاطره سیصد‌وچهل‌وچهارم، آزاده خلبان امیر سرتیپ محمد صدیق‌قادری، متولد 11 بهمن 1332 در شهر سنندج بود. وی زمانی که مشغول تحصیل در کلاس اول دبیرستان بود، در مسیر مدرسه، هلی‌کوپتری را می‌بیند که دچار حادثه شده و در وسط میدان بزرگ شهر نشسته است. با دیدن هیبت هلی‌کوپتر و آن خلبانی که از آن پایین‌ ‌آمده بود آرزو می‌کند که روزی خلبان شود. بعدها در کنکور سراسری شرکت می‌کند و در دانشگاه تبریز پذیرفته می‌شود. پس از گذراندن چند ترم مطلع می‌شود که می‌تواند برای گذراندن رشته خلبانی به تهران بیاید. از اینجا مسیر زندگی‌اش عوض می‌شود و به شهر تهران می‌آید و درس خلبانی را می‌خواند.

سیصدوچهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره - 3

راوی سوم برنامه 344 شب خاطره امیر آزاده و جانباز محمدحسن لقمانی‌نژاد متولد شهر مقدس مشهد بود. او پس از گرفتن دیپلم، برای دریافت رتبه خلبانی به آمریکا رفت. با شروع انقلاب، معلم خلبان هواپیمای جنگنده ـ بمب افکن اف4 و همچنین هواپیمای مسافری ‌شد. او جزو اولین‌ نفراتی است که در جنگ تحمیلی و در سال 1359 به اسارت درآمد و در آخرین روزها و در سال 1369 از اسارت آزاد ‌شد.

سیصدوچهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره-2

راوی دوم برنامه سیصد‌وچهل‌وچهارم شب خاطره، سرتیپ دوم خلبان فریدون صمدی بود. وی که در ابتدا به دلیل علاقه به پزشکی دانش‌آموز رشته طبیعی بود، روزی با دیدن عبور هواپیمایی که در حال ریختن اعلامیه‌‌های فراخوان سربازی به پایین بود، مسیر زندگی‌اش تغییر ‌کرد. او برای این‌که خلبان‌ شود، رشته‌‌اش را به ریاضی تغییر داد. وی در سال 1340 وارد نیروی هوایی ارتش و در سال 1345 خلبان شد. جزو اولین نفرات دوره‌دیده خلبانی بود که بعدها استاد درجه یک خلبانی شد. او همچنین جزو اولین نفراتی است که با هواپیمای مافوق صوت پرواز کرده است. وی در آغاز جنگ تحمیلی جانشین فرمانده پایگاه بوشهر و افسر عملیات پایگاه شکاری بوده است.

سیصدوچهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره-1

سیصدوچهل‌وچهارمین برنامه شب خاطره، پنجشنبه 4 اسفند 1401 با حضور دلاورمردان نیروی هوایی ارتش در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه، امیر علیرضا رودباری،‌ سرتیپ دوم خلبان فریدون صمدی، امیر محمدحسن لقمانی‌نژاد و آزاده خلبان امیر سرتیپ محمد صدیق‌قادری به بیان خاطرات خود پرداختند. همچنین از کتاب «خلبان صدیق» با حضور حجت‌الاسلام سید محمدحسن ابوترابی‌فرد رونمایی شد. داوود صالحی اجرای این شب خاطره را برعهده داشت.

سیصدوچهل‌وسومین برنامه شب خاطره -4

راوی سوم برنامه، سردار نصرت‌الله اکبری در ادامه سخنانش گفت: آن شب عملیات شروع شد. بنده سر ستون بودم که کارور آمد. گفتم: یک فرمانده خوب آن است که یا وسط ستون باشد یا ته ستون. اگر من را قبول نداری من بروم. بنده خدا کارور خیلی خجالتی بود، رفت وسط ستون. دوباره بعد از ده دقیقه‌ای سر ستون آمد. گفتم: چرا آمدی؟! گفت: من دلهره دارم باید سر ستون باشم تا ببینم چه اتفاقی می‌افتد تا تصمیم بگیرم. گفتم: من هستم تو برو خیالت راحت باشد. درگیری دشمن به اوج رسیده بود. عراقی‌ها روبه‌روی ما بودند و درگیری به حدی بود که با عراقی‌ها تن به تن شدیم. سمت راستمان گروهان دیگری بود که موفق نشد بیاید، اما ما موفق شدیم هدفمان را بگیریم.

سیصدوچهل‌وسومین برنامه شب خاطره -3

راوی سوم برنامه، سردار نصرت‌الله اکبری متولد تهران در سال 1336 بود. زمانی وارد سپاه شد که هنوز لشکر و تیپ در سازمان‌های رزم سپاه تشکیل نشده و گردان‌ها از 1 تا 9 نامگذاری شده بودند. ورود جدی‌ترش به دفاع مقدس با عملیات «بیت‌المقدس» و به‌عنوان رزمنده‌ای ساده شروع شد. وی از سال 1362 به بعد فرماندهی گردان مالک اشتر از لشکر محمد رسو‌ل‌الله(ص) در عملیات‌های بدر، والفجر8 و کربلای1 به عهده‌اش بود. راوی در شروع خاطرات خود گفت: سال 1359 در پادگان دوره آموزشی می‌دیدیم که در 31 شهریور جنگ آغاز شد. از آنجا به ما گفتند باید به جبهه بروید و یک روز فرصت دادند تا برای خداحافظی به منزل برویم.

سیصدوچهل‌وسومین برنامه شب خاطره -2

سعید طاحونه گفت: قرار شد از اردوگاه شهید مطهری که پوشیده از برف بود وارد منطقه عملیاتی شویم. ابتدا یک ماشین آمد و بچه‌ها را تا پل امام زمان برد؛ ولی ماشین از این پل به سمت بالا حرکت نمی‌کرد. راه‌پیمایی بر روی ارتفاع صعب‌العبور، سخت و با شیب بسیار تند «گرده‌رش» و رسیدن به قله آن بود که توان بسیار زیادی را از تمام نیروها گرفت. ساعت یازده - دوازده شب، در سرمای زیر صفر و با کمترین امکانات و شاید بدون امکانات به بالا رسیدیم. نه چادری، نه پتویی و نه امکانی بود که بتوانیم محفوظ باشیم و گرم شویم. کیسه‌خواب‌هایی که داشتیم باز کردیم، اما...

سیصدوچهل‌وسومین برنامه شب خاطره -1

سیصدوچهل‌وسومین برنامه شب خاطره، پنجشنبه 6 بهمن 1401 در سالن سوره حوزه هنری با حضور جمعی از رزمندگان و خانواده‌های گردان مالک اشتر از لشکر محمد رسول‌الله(ص) و با گرامی‌داشت یاد و خاطره شهدای این گردان به‌خصوص شهید محمدرضا کارور برگزار شد. در این برنامه که اجرای آن را داوود صالحی برعهده داشت، برادران جانباز و آزاده محمد رستمی‌فر، سعید طاحونه و نصرت‌الله اکبری خاطرات خود را بیان کردند.

سیصد و چهل و دومین برنامه شب خاطره-3

راوی سوم برنامه شب خاطره، سردار ابوالقاسم طباطبایی، فرمانده قرارگاه مهندسی خاتم‌الانبیا و از پیشکسوتان رزمی سپاه، با اشاره به تقارن ایام فاطمیه و برنامه شب خاطره بخش ابتدایی سخنانش را به خاطره معروف کنار نهر جاسم[1]، شهید خرازی و مداحی شهید تورجی‌زاده اختصاص داد و گفت: وقتی همه در مقر لشکر 11 ارتش عراق که هفتصد متر بعدش نهر جاسم بود کم آوردند و استغاثه می‌کردند، شهید حسین خرازی، شهید محمدرضا ‌تورجی‌زاده را که مداح هم بود صدا می‌زند و می‌گوید: «بی‌سیم را روشن کن و مصیبت حضرت زهرا را بخوان.»

سیصد و چهل و دومین برنامه شب خاطره-2

راوی دوم برنامه سردار علی‌اکبر پوری‌رحیم از فرماندهان سابق گروه مهندسی 40 صاحب‌الزمان(عج)، گفت: در آن زمان سپاه یازدهم دشمن در عملیات کربلای 5 مقاومت زیادی می‌کرد. فاصله قرارگاه سپاه یازدهم دشمن هم به ما نزدیک بود. حدود دویست متر بیشتر نبود، ولی سپاه هر چه به آن‌جا حمله می‌کرد اینها سقوط نمی‌کردند و مقاومت می‌‌کردند. دور تا دور قرارگاه هم میادین مین و سیم‌خاردار جاگذاری کرده بودند. شهدای زیادی هم در کنار اینجا بودند. مأموریتی که برای ما تشریح شد این بود که برویم خاکریزی بزنیم تا بتوانیم این شهدا را به عقب انتقال بدهیم.
3
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 90

یکی از سربازها گفت «به حرف او اعتنا نکنید. پسرک دروغ می‌گوید. او خائن است. با همین پارچه سفید به جنگنده ایرانی علامت داد و موضع ما را مشخص کرده است وگرنه جنگنده ایرانی از کجا می‌دانست که ما در این منطقه هستیم، حتماً این پسرک خائن علامت داده است.» پرخاش‌کنان به آن سرباز گفتم «یاوه می‌گویی. اینجا خاک ایران است و خلبانهای ایرانی خاک خودشان را می‌شناسند و خوب هم می‌شناسند. دیگر احتیاجی به علامت دادن این طفل نیست.»