دموکراسی و قدرت، در هجدهمین همایش بین‌المللی تاریخ شفاهی

دانشگاه بارسلونا هجدهمین همایش بین‌المللی تاریخ شفاهی را همراه با سایر نهادها و با کسب مجوز از انجمن بین‌المللی تاریخ شفاهی (IOHA)، از نهم تا دوازدهم جولای (۱۸ تا ۲۱ تیر) سازماندهی کرد. گروه آموزشی جغرافیا و تاریخ در سالن ساختمان تاریخی دانشگاه بارسلونا (UB) میزبان همایشِ قدرت و دموکراسی بودند.

گزارش از همایش «تاریخ و علوم سیاسی»/(بخش سوم)؛

محمدعلی اکبری رابطه‌ی میان علوم تعمیمی و علوم تفریدی همان‌طور که برودل آن را صورت‌بندی کرده است گفت‌وگوی لال‌ها و کرهاست؛ چون از رشته‌ی تاریخ و از موضع خود صحبت می‌کنم مایل هستم تقلیدی از ادعانامه‌ی مورخان علیه این دوگانه داشته باشم و همچنین به‌طور خاص از علوم انسانی تعمیمی صحبت کنم. به نظر من در دو سطح می‌توان ادعانامه‌ی مورخان را خلاصه و بیان کرد.

گزارش از همایش «تاریخ و علوم سیاسی»/بخش دوم؛

علوم اجتماعی به‌طور عام دیگر کارکرد نظرورزی ندارد، بلکه کارکرد آن ملاحظه‌ی وضعیت خاص شبکه‌ای از ربط و نسبت‌ها در موقعیت‌های خاص است؛ به این معنا کاملاً تاریخی است و عین تاریخ است،

گزارش از همایش «تاریخ و علوم سیاسی»/ بخش اول؛

تاریخ‌زدایی از سیاست و سیاست‌زدایی از تاریخ به این معنی است که پدیده‌های سیاسی یا موضوع دانش سیاسی تنها منحصر به پدیده‌های بزرگ مانند انقلاب‌ها و جنبش‌های سیاسی و کودتاها نیست، بلکه باید تاریخ را در حوزه‌ی تاریخ سیاسی یا تاریخ اندیشه‌ی سیاسی، سراسر سیاسی خواند...

تاریخ شفاهی، پنجره ای در اسکیزوفرنی

لیندا کرین (Lynda Crane) روانشناس پی برد که از بسیاری ازآسیب هایی که در اثر اسکیزوفرنی بوجود میاید، بزرگترین آنها میتواند درد فراموش شدن باشد. فقط نام بردن این بیماری، این شخص را به نوعی از بین برد، چیزی که وقتی پزشکان پسر 18 ساله اش گفتند او مبتلا به اسکیزوفرنی است، به آن پی برد. شش سال بعد، پسرش خودکشی کرد. دکتر کرین میگوید، "شش سال طول کشید تا با شرایط آن کنار بیایم.

شازده خیالی! خاطرات شازده حمام در یک نگاه

کارگاه آموزشی "تاریخ شفاهی و خاطره" روز شنبه 24 خردادماه 1393 با حضور دکتر افسانه نجم آبادی در مرکز اسناد آستان قدس رضوی برگزاری شد. خانم نجم آبادی با اشاره به اهمیت خاطرات در تاریخ نگاری از خاطرات شازده حمام به عنوان یکی از کتاب های مهم در حوزه تاریخ معاصر یاد کرد و فرمودند: خاطرات شازده حمام نمونه عینی از کتاب هایی است که خواننده با مطالعه آن گذشته را به خوبی درک خواهد کرد.

از ضربه اساسی شاه بر پیکر زمینداران تا تصویب قانون «از کجا آورده‌ای؟»

رضا بیگدلو، استادیار پژوهشگاه مطالعات اجتماعی ناجا معتقد است مجالس نوزدهم و به ویژه بیستم طلیعه سیاست دولت پهلوی بود که سرانجام توانست ضربه اساسی بر پیکر نظام ایلاتی و زمیندار ایرانی وارد و موجبات کاهش نخبگان را در قوه مقننه و مجریه فراهم سازد.

ویژگی اساسی صندوق،حذف کامل ربا یا همان بهره

صندوق قرض الحسنه دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در سال ۱۳۵۹ با سرمایه اولیه و اهدایی حضرت امام خمینی (قدس سره) افتتاح و در سال ۱۳۶۰ با شماره ۲۱ به ثبت رسید. این صندوق تاکنون در قالب پرداخت تسهیلات قرض الحسنه بدون کارمزد منشأ خدمات بسیاری برای طلاب، فضلاء، اساتید ، پژوهشگران و مبلغین حوزه های علمیه بوده است. صندوق قرض الحسنه دفتر تبلیغات اسلامی اولین صندوق قرض الحسنه در کشور است که کلیه خدمات خود را بدون هیچ گونه سود، جریمه تأخیر و کارمزدی به مشتریان ارائه می دهد.

نکاتی درباره تاریخ شفاهی

در مورخ سوم اسفند 1392، نشستی با عنوان «اصالت خاطره»، به همت «سازمان هنری و ادبیات دفاع مقدس» وابسته به «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس» و در شهر کرج برگزار شد. در این جلسه، تعدادی از کارشناسان، نویسندگان و خاطره‌نگاران حوزه موضوعی دفاع مقدس در استان البرز و استان‌های همجوار گرد آمده بودند. سخنران این نشست «نصرت‌الله صمدزاده» مدیر «کتابخانه تخصصی جنگ حوزه هنری» بود.

خاطراتی از ایران اواسط قرن بیستم

این سخنرانی در مرکز خاورمیانه کالج سنت آنتونی آکسفورد در تاریخ 8 مارس 1988 انجام گردید. استاد لمبتون، فارسی را در دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه لندن فرا گرفت. در زمان جنگ جهانی دوم، وابسته مطبوعاتی نمایندگی سیاسی (بعداً سفارت) بریتانیا در تهران بود. در سال 1945 به عنوان استاد ارشد دانشکده مطالعات شرقی منصوب شد (سمتی که عملاً آن را از مدت‏ها قبل در اختیار داشت) و از سال 1953 تا زمان بازنشستگی‏اش یعنی سال 1979، کرسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لندن را بر عهده داشت. او در زمینه تاریخ، نهادهای سیاسی، اجاره‏داری زمین و اصلاحات ارضی ایران و همین طور زبان فارسی قلم زده است. او چه در قبل و چه بعد از جنگ در ایران دست به سفرهای گسترده و زیادی زده است.
...
57
...
 

شانه‌های زخمی خاکریز - 4

هر کس که می‌توانست خودش را به پنجره رساند و سرش را بیرون کرد تا هوای تازه استنشاق کند. شیشه دستم را پاره کرده بود. یکی از بچه‌ها گفت که بروم پانسمان کنم. گفتم: ـ آنها آنجا منتظر هستند، پام برسه کتک می‌خورم. یکی از بچه‌ها که اسلحه را از دستم گرفته بود، پرسید: ـ دستت چه شده؟ با تردید گفتم: ـ شیشه رفته، پاره شده.