درباره طرحی که منتظر انتشار است
تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان
میخواهم به دو دلیل از طرحمان دفاع کنم. نخست تقدم طرح تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات و دوم، علمی بودنِ کار. با توجه به فعالیتهای گروه تاریخ دانشگاه اصفهان در زمینه تاریخ شفاهی، میخواستیم این پروژه، الگویی برای دیگر دانشگاهها باشد.خاطراتی درباره چهره عکس سردر بهشت زهرا(س)
دقیقهای بعد از انفجار
چه در طول زندگی، چه بعد از شهادت خیلیها را تحتتأثیر خود قرار داد. همین عکس برای ما خاطرات زیادی را ایجاد کرد؛ کسانی که با این عکس ارتباط برقرار کردند و افرادی که با این عکس متحول شدند.گفتوگو با نجمه جمارانی، امدادگر دوران دفاع مقدس
خاطراتی از روزهای محاصره آبادان و فدائیان اسلام
شهر خیلی خلوت بود. جلو بعضی از خانهها سنگربندی شده بود. ماشینهای نظامی توی شهر تردد میکردند و با تعجب به من و تهمینه نگاه میکردند. غیر از صدای انفجار و تیراندازی، صدای دیگری شنیده نمیشد. به بیمارستان رسیدیم...بازخوانی یک گفتوگو
گِل راویگری را با رَنج سرشتند
زمانی که عملیات عمق پیدا میکرد، جمع کردن و مدیریت اطلاعات آن، برای راوی دشوار میشد. در تاریخ ایران، پژوهشهای میدانی به این دشواری صورت نگرفته است. بهطوری که پس از ضبط و ثبت اطلاعات، راوی حاضر در عملیات باید در مدت سه یا چهار ماه به تدوین گزارشی میپرداخت که حجم آن، گاه 500 صفحه میشد.نخستین کتاب طرح «تاریخ شفاهی همسران فرماندهان» از نگاه نویسنده
جمع بین خاطرات و تاریخ اجتماعی جنگ
این زنان و مردان که بار جنگ را به دوش میکشیدند، جوان و کمسن و سال بودند. در مصاحبهها به دنبال این بودیم که چه تفکراتی وجود داشت که باعث میشد با همین سن کم برای حفظ و پیشرفت زندگیشان تلاش کنند.به یاد سردارِ خستگیناپذیر ِاسناد جنگ
زندگی «احمد سوادگر» به روایت همسر
برادرم تصمیم حاج احمد را به من گفت. من هم گفتم اگر میخواهد این کار را کند، همین الان به خانه برگردد، چون ما در زمان جنگ زندگی میکنیم و همه میدانیم که زندگی با جانباز 50 درصد سختیهای زیادی دارد.بیش از سه دهه زندگی با تاریخ شفاهی
ایدهشان این بود که اتفاقات جنگ باید ثبت و ضبط شود. به همین خاطر دفترچه خاطرات درست کردند. یک دفترچه خاطرات که بین رزمندگان قدیمی همیشه یادگاری هست. یک دفترچه 40 ـ 50 صفحهای که از صاحب آن عکس و تفصیلات هم خواسته بودند.گفتوگو با امیر محمود کمن
خاطراتی از فرماندهام
در عملیات بیتالمقدس وقتی با او وارد خرمشهر شدیم، استکانهای چای عراقیها هنوز گرم بود. آنقدر بچههای ما سریع عمل کرده بودند که آنها وقت نکرده بودند چایشان را بخورند. گفتم: جناب سرهنگ هنوز استکانها گرم است. ایشان خندهای کرد و گفت: یکوقت نخوری!گفتوگو با فیلیپ بونر، رئیس گروه پژوهشی کارگاه تاریخ
تاریخ شفاهی در عمل
تاریخ شفاهی بدون شک برای روشن کردن گذشته و دادن فرصت صحبت کردن به کسانی است که غیر از این شیوه، از آنان چیزی شنیده نشده است، اما در مورد حال و آینده چطور؟ آیا امروزه جوانان علاقهمند به مطالعه تاریخ شفاهی هستند و اگر چنین باشند، آنها چه کسانی هستند؟خاطرات آیتالله غلامعلی نعیمآبادی از چند ماه سال 1353
سلولم اینگونه بود!
قبل از من دو نفر دیگر هم در آن سلول بودند. یکی مارکسیست بود و یک نفر بازاری تند و تیز. آن دو نفر همنفس من در آن فضای تنگ و تاریک بودند. فضای خفقانی بود، خود همسلولیها به هم اعتماد نداشتند......
9
...