تاریخ شفاهی خُرد

دکتر مرتضی نورایی

23 خرداد 1397


زایندگی علوم انسانی در کش و قوس‌های زمانی تحت تأثیر ضرورت‌ها، هم به‌روز رسانی شده و هم ‌فرداخواه می‌گردد. جریان پسامدرن چون آسیابی است که در معرکه خود زبان و روایت‌ها را در حیطه علوم ‌انسانی به اندازه و ابعاد کوچک اما مؤثر، پرمخاطب و جذاب در حد و حوصله و توان و استعداد نسل‌های ‌موجود تنظیم می‌کند. تاریخ در حرکت پیش‌رونده خود از هر جهت به دانشی پاسخ‌گو تبدیل شده است. اگر ‌رسالت و مأموریت آن که «ارتقای سطح شهروندی» است، دچار اختلال گردد، خود مختل شده و راه ‌ناکارآمدی در پیش گرفته است: بی‌رنگ و خاصیت.

مخاطب‌زایی، سرعت و دقت تولیدات در دامنه تأثیر و رسالت‌پذیری تاریخ باید پیوسته بازنگری، بازنگاری ‌و بازانگاری شود. حرکت تاریخ شفاهی از هر نظر به سمت و سوی ضرورت‌ها بوده است. اما ضرورت‌ها ‌متوقف نیستند و پیوسته نوبه‌نو شده و راه و چاه قبل، خود دچار ضرورت تغییر و تبدیل می‌گردد. از این‌رو این ‌فشرده بر آن است سازوکار تاریخ‌نگاری خُرد[1] را بر تاریخ شفاهی به‌کار بَرَد[2] تا ‌پیش از آنکه تاریخ شفاهی در چنبره ضرورت‌های قدیم ماندگار بماند، با استفاده از فراوانی محققان و ‌دوستداران آن، گامی پیش و پیش‌تر نهیم.

محورهای تاریخ‌نگاری خُرد

‌1.‌ موضوعات کوچک (یک‌بخشی) به عبارت دیگر یک‌متغیره یا تک‌واحدی و محدود در سرلوحه ‌این نگرش تاریخ‌نگارانه است.‌

‌2.‌ پدیده‌های غیر مهم که در محور اصلی مطالعات تاریخی رسمی قرار نمی‌گیرند، ولی در عین حال، ‌پاسخ پرسش‌های تاریخی بزرگ هر مکانی می‌توانند باشند: «مشت، نمونه خروار یا بحر در کوزه‌‌ای!»‌

‌3.‌ موضوعاتی که در حواشی عناوین ایدئولوژیک و سیاسی، پیوسته به عمد یا سهو نادیده انگاشته ‌شده است. در واقع حولیات موضوعات رسمی و نیمه‌رسمی هستند که پیوسته در جاده بن‌بستِ: ‌‌«فعلاً ضرورت ندارد» قرار می‌گیرند.‌

‌4.‌ تمرکز موضوع‌یابی تاریخ‌نگاری خُرد بر عناصر اجتماعی و اجتماعیات، تمرکز بر مفردات ‌تاریخی در دو مسیر تکثرگرایی[3] ‌و خلع ایدئولوژیک معارف ‌تاریخی است.‌

به نظر می‌رسد این مبانی در عرصه تاریخ شفاهی قابلیت کاربری و تبدیل به نقطه عزیمت می‌تواند باشد. ‌بی‌شک تاریخ شفاهی خود در این عرصه نیز گام برمی‌دارد، اما نکته این است که گرایش به عناوین مهم و ‌افراد مهم در تحقیقات کنونی زمینه مطالعه جذاب را فقط برای مطالعه‌کنندگان مهم هموار می‌کند. تریبون ‌تاریخ شفاهی برای مردم معمولی است، آنها چقدر در دامنه موضوعات کنونی تاریخ شفاهی ایران سهم ‌دارند؟ به بیان دیگر چرخش به موضوعات و افراد غیر مهم خود حایز اهمیت است. مردمانی که در ‌گذشته زندگی کرده و می‌کنند، اسیر و بنده روایت مبنایی یا فراروایت‌های تاریخی نیستند که مورد خوانش ‌معینی که به دلخواه ایدئولوژی باشد قرار گیرند. بلکه آنها دارای شخصیت مستقل بوده و بازیگران ‌خودآگاهی هستند که در مسیرسازی خود نقش‌پذیر بوده‌اند. در این صورت، الزاماً عناصر خُرد تاریخی، ‌راوی جبریَت تاریخی نیستند یا اینکه حضور مؤلفه‌های خُرد در گذشته حیات راوی، در مسیر «چرخه تاریخی فراگیر» نخواهند بود.‌

خُردنگاری در تاریخ شفاهی در ابعاد مختلف و هم‌سو با یکدیگر منجر به نوعی تولید با مختصات مورد ‌بحث می‌گردد:

‌-‌ موضوع:‌ دامنه موضوعات کوچک، بسیار گسترده بوده و فراوانی آنها چشمگیر هستند. به دلیل عدم تخصیص بودجه ‌یا طرح درسی، آنها در صف انتظار نشسته‌اند. لذا این چشمه تاریخ‌نگاری در قالب کارهای داوطلبانه و برای ‌آماتوری بسیار توصیه می‌شود. دقیقاً به همین دلیل این موضوعات می‌توانند در مبحث عمومی‌سازی ذائقه ‌تاریخ‌خواهی، آن هم از نوع موثق اما بیرون از نگارش‌های ناظر بر طرح، تولید شوند.‌

‌-‌ روش:‌ خُردنگاری امروز روشی سوار به ذائقه عمومی در وقت اضافی است. به نظر می‌رسد متون مطول و فراگیر ‌شدن تفکر و تعقل، اختصاصی به گروهی خاص ندارد. هر کسی می‌تواند مخاطب مورّخ باشد. هسته سخت ‌تاریخ اخلاق است، بنابراین هر سازوکاری که بتواند مخاطبان عمومی را جذب کند مفید فایده به مقصد ‌است. پروژه‌های بزرگ، وقت بزرگ و حال بزرگ می‌طلبد که به‌جا و ستودنی است. امروز تکثر در متون ‌جاذب متکثر است. بنابراین کوتاه‌نگاری ماوقع از مختصات توصیه شده است. آشکار است که اگرچه خُرد‌نگاری می‌شود ولی پشتوانه علمی و مسیر معمول تحقیق باید طی شده باشد. باز اگرچه خُردنگاری برابر با ‌اندک‌نگاری نیست، اما اقتضا و انتظار متون تک سیلابی[4] کوتاه‌نگاری است. دیگر اینکه ‌موضوعات اجتماعی همانا اِشرافیت لازم مورّخ شفاهی را می‌طلبد. برای مثال تاریخ شفاهی مسافران اتوبوس ‌خط میدان امام حسین تا میدان آزادی تهران، در اتوبوس ضبط می‌شود و مستندسازی می‌شود. وسیله همان ‌گوشی همراه است و مخاطبان به شکل اتفاقی برای مثال در باب فرهنگ ترافیک زمانی خاص در مقایسه با ‌امروز سخن می‌گویند؛ بسته پرسشی باز، مصاحبه‌شونده به وفور با سنین مختلف موجود، اتاق مصاحبه ‌مرکب. یک زمانی بزرگی می‌فرمودند در اتوبوس مقادیر زیادی مطالعه کرده‌اند، بنابراین یک زمانی می‌شود ‌متن‌های زیادی تولید کرد. نه آیا این در وقت اضافی است؟‌

‌-‌ ابزار:‌ در مبحث وسایل و سازوکار‌های گردآوری اطلاعات تمایزی نیست اما می‌توان تصور کرد که در مدار ‌سرعت و گستره موجودیت موضوعات زمان عنصر مهمی است و می‌توان از ابزارهای موجود برای ثبت ‌خاطرات هدفمند یاری گرفت. امروز خواه‌ناخواه، همه مسلّح به ابزار ثبت و ضبط هستند. همراهی ‌تکنولوژی با ذهن ثبت‌نگارِ مورّخ می‌تواند همه موضوعات خُرد را برجسته و قابل دیدن نماید. ضمن ‌اینکه بداهه در ثبت خود به واقع نزدیک‌تر است. همه‌جا می‌توان میکروفون را در اختیار همه قرار داد. ‌موضوع در محیط و محیط موضوع، مکان تصنعی نیست. موضوع شکار موضوع است، البته در این عرصه ‌مورّخ هم شکار موضوع می‌شود. این دادی است که زمانه می‌خواهد. اتفاقاً بداهه‌نگاری پرمخاطب‌تر ‌است. بی‌شک با پرت‌وپلاگویی این تفاوت را دارد که در چارچوب تاریخ شفاهی و اندیشه تاریخی ‌دست به ثبت و ضبط زده و مسیر تحقیق طی می‌شود. اگرچه با روزنامه‌نگار و خبرنگاری رابطه ‌تنگاتنگی می‌یابد اما موضوع در زمان گذشته خیس خورده است. قاعده‌مندی روش گلوله برفی و یا ‌خوشه‌ای بهتر جواب می‌دهد. ابزار سرعت در ثبت و در محیط فراهم است.[5]

 

[1] Micro-Oral History

[2] Apply

[3] Singularization of history

[4] Syllables

[5] یادداشت دکتر مرتضی نورایی، استاد گروه تاریخ دانشگاه اصفهان و رئیس انجمن تاریخ محلی ایرانیان که در تاریخ 12 خرداد 1397 در دانشگاه صوفیا در بلغارستان نوشته و برای انجمن تاریخ شفاهی ایران ارسال کرده است.



 
تعداد بازدید: 5774


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.