خاطرات حمید داوودآبادی


27 دی 1395


حمید داوودآبادی، نویسنده کتاب‌هایی مانند «دیدم که جانم می‌رود» و «یاد یاران» و جانباز دوران دفاع مقدس، مهمان پانزدهمین برنامه شب خاطره (یک اردیبهشت 1373) بوده است. او در این برنامه دیده‌های خود از عملیات کربلای 8  و چند شهید دفاع مقدس را تعریف کرد. روایت خاطرات این نویسنده را ببینیم.

تاکنون 275 برنامه شب خاطره از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 7 بهمن 1395 برگزار می‌شود.

آرشیو

دانلود

 



 
تعداد بازدید: 4905


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 107

سربازی در دسته من بود به نام عصام احمد. این سرباز خیلی مؤمن بود و به جمهوری اسلامی علاقه داشت. او بیشتر اوقات درباره مسائل سیاسی و مخصوصاً جنگ با من صحبت می‌کرد. شبی داخل سنگر نشسته بودیم و حرف می‌زدیم. هنوز چند روزی به حمله شما برای شکستن محاصره آبادان مانده بود. فکر می‌کنم پنج یا هفت روز. من از یک ماه و نیم پس از شروع جنگ تا روز آخر در همین جبهه بودم. آن شب عصام برایم خیلی حرف زد و دردل کرد. او از این که در جبهه بود به شدت ابراز بیزاری و تنفر می‌کرد. می‌گفت: «ما چطور با نیروهای ایرانی جنگ کنیم، حال آن‌که آنها مسلمانند و در کشورشان جمهوری اسلامی به پا کرده‌اند.