خاطرات صفر خوشنود


05 دی 1403


صفر خوشنود، جانباز دفاع مقدس، مهمان دویست‌وسی‌وپنجمین برنامه شب خاطره (خرداد 1392) بود. او درباره رفتن به جبهه خاطره گفت. او گفت: «سال 1359 دانش‌آموز بودم. دوست داشتم به جبهه بروم. هم‌محله‌ای ما شهید شده بود. پدرم هم بیشتر موافق تحصیل بود.. از هر راهی اقدام می‌کردم نمی‌شد. آشنایی در مسجد از مأموریت آمده بود. گفت: «می‌خواهی به جای من بری؟ برو شهرری بگو من اعلا دل‌پیشه هستم. چند بار کردستان رفتم.» اسم من تا وقتی مجروح شده بودم هم اعلا دل‌پیشه بود...»

در ادامه، این روایت را ببینیم.

تاکنون 362 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ وادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 6 دی 1403 برگزار می‌شود.

آرشیو

 



 
تعداد بازدید: 246


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 133

در این جاده مینی‌بوسی را متوقف کردیم. بیشتر مسافران مینی‌بوس را زنها و بچه‌ها و پیران عرب‌زبان تشکیل می‌دادند. در میان این افراد یک پیرمرد شل بود که یک نفر او را کمک می‌کرد. آنها خیلی اصرار کردند که چون ناتوان هستند آزادشان کنیم. دستور دادم آنها را آزاد کنند. راننده مینی‌بوس را هم آزاد کردیم. اما بقیه به پشت جبهه منتقل شدند و همان روز شنیدم در پشت جبهه همه را اعدام و جنازه‌هایشان را همان جا دفن کرده‌اند.