خاطرات محمدرضا نجاری
05 دی 1402
ناوسروانِ جانباز؛ محمدرضا نجاری، از بازماندگان رزمناو پیکان، مهمان دویست و نوزدهمین برنامه شب خاطره (آذر1390) بود. او درباره خدمت در رزمناو پیکان و همرزمانش خاطره گفت: خدمت در یگان شناور یکی از سختترین خدمتها در نیروی دریایی است. بنده 7 آذر 1359 فقط 20 سال داشتم، زیرا بلافاصله پس از فارغالتحصیلی از آموزشگاه تخصصی نیروی دریایی مشغول خدمت شدم. آغاز خدمتم همزمان شد با آغاز جنگ تحمیلی. بیتجربه بودم، اما فرماندهام؛ شهید دریادار محمدابراهیم همتی، مانند پدر با میدان دادن به کنجکاویهای مثبتم باعث پیشرفتم شد.
در ادامه این روایت را ببینیم.
تاکنون 352 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 7 دی 1402 برگزار میشود.
تعداد بازدید: 987
![](images/sharing/print.png)
![](images/sharing/twitter.png)
![](images/sharing/email.png)
![](images/sharing/facebook.png)
![](images/sharing/google.png)
![](images/sharing/linkedin.png)
![](images/sharing/pinterest.png)
![](images/sharing/sapp.png)
آخرین مطالب
پربازدیدها
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 108
وقتی به موضع رسیدم رفتم داخل سنگر. سربازها گفتند: «آن سرباز انتظامات، یعنی یعقوب احمد، که عصام را دستگیر کرده بود دیروز بر اثر اصابت ترکش گلوله ایرانیها کشته شد. خدا را شکر کردم. بعد شنیدم سرهنگ میسر به ستوان یکم عباس اهل بصره گفته بود: «تفاوت کشته شدن عصام و یعقوب تفاوت بهشت و جهنم است.» چند روز گذشت. حمله شما شروع شد. تقریباً تا ساعت پنجونیم صبح ما هنوز در مواضع خودمان بودیم. در شبِ حمله، آسمان را ابرهای سیاه پوشانده بود. افراد ما همه ترسیده بودند و حالت عجیبی داشتند. خستگی مفرط و یأس در تکتک افراد به چشم میخورد. رخوت و ترس موقعی بیشتر شد که ستوان یکم احمد جمیل و سرهنگ میسر با داد و فریاد ز افراد میپرسیدند «پل کجاست؟ پل کارون کجاست؟»![](pic/banner_box/263.jpg)
![](pic/banner_box/254.jpg)
![](pic/banner_box/169.jpg)
![](pic/banner_box/235.jpg)
![](pic/banner_box/180.jpg)
![](pic/banner_box/43.jpg)
![](pic/banner_box/25.jpg)
![](pic/banner_box/26.jpg)